موارد استفاده : تحقیق و آموزش
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 60 صفحه
شماره فایل : 120 mg
برخی از مدیران به خاطر رابطه ضعیف خود با دیگران قادر نیستند بازخورد دریافت كنند و به بازخوردها پاسخ درست بدهند. مدیران اثر بخش و موفق تقریباً در تمام جنبه ها با این مدیران متفاوت هستند. آنان نقش رهبر را ایفا می كنند، بنا به نظر ((گولمن)) رهبر قوی و مؤثر كسی است كه الهام بخش است، انگیزه ایجاد می كند و تعهد بوجود می آورد، قابلیت های هوش عاطفی خود را به طور پیوسته تقویت می كند و با توجه به نیاز، سبك های رهبری را تغییر می دهد( دیربورن1 ،2002). مدیران موفق برانگیزاننده های خوبی هستند. در یك كلام، مدیران موفق تأكید بر ارتقای هوش عاطفی وپرورش قابلیت های عاطفی دارند (مایلر2 ،1999) .
2-5-3- مفاهیم اساسی هوش عاطفی از دیدگاه مایر و سالووی اصطلاح هوش عاطفی برای اولین بار از سوی سالووی و مایر در سال 1990 بعنوان شكلی از هوش اجتماعی مطرح شد. الگوی اولیه آنها از هوش عاطفی شامل سه حیطه یا گستره از توانایی ها می شد. 1- ارزیابی و ابراز هیجان : ارزیابی و بیان هیجان در خود توسط دو بعد كلامی و غیر كلامی، همچنین ارزیابی هیجان در دیگران توسط ابعاد فرعی ادراك غیر كلامی و همدلی مشخص می شود.
2- تنظیم هیجان در خود و دیگران : تنظیم هیجان در خود به این معناست كه فرد تجربه فراخلقی، كنترل، ارزیابی و عمل به خلق خود را دارد و تنظیم هیجان در دیگران به این معناست كه فرد تعامل مؤثری با سایرین (برای مثال آرام كردن هیجانی كه در دیگران درمانده كننده هستند) دارد. 3- استفاده از هیجان : استفاده از اطلاعات هیجانی در تفكر، عمل، مساله گشایی است. مایر و سالووی (1997) تعریف اولیه شان را از هوش عاطفی با ایجاد یك مدل چهار شاخه ای از هوش عاطفی توسعه دادند .
ادامه مقاله به طور کامل در فایل اصلی موجود است.