به غیر از نظریه عملیاتی پیاژه که مربوط به رشد شناختی می باشد، دو دسته نظریه و پژوهش در ارتباط با رشد و تغییرات اجتماعی در دوره جوانی وجود دارد(ماسن و همکاران، بی تا؛ ترجمه یاسایی، 1387).

برای دسترسی به فایل ورد WORD این مقاله ، بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 24 را دانلود کنید.

نظریه های تحول اجتماعی در دوره جوانی:

به غیر از نظریه عملیاتی پیاژه که مربوط به رشد شناختی می باشد، دو دسته نظریه و پژوهش در ارتباط با رشد و تغییرات اجتماعی در دوره جوانی وجود دارد(ماسن و همکاران، بی تا؛ ترجمه یاسایی، 1387). الف-نظریه های تحولی مبتنی بر الگوهای بحران های هنجاری یا قابل انتظار؛ ب-نظریه های مبتنی بر تقویم رویدادهای مهم. در دسته اول، می توان چهار نظریه را مورد توجه قرار داد:

نظریه اریکسون:

این نظریه یک ارتباط صمیمانه یا به عکس انزوا گزینی است. بزرگسال جوان که هویت خود را در نوجوانی به دست آورده است اینک اماده است تا ان را با دیگری در آمیزد. یعنی هم خود را صرف حفظ یک رابطه تنگاتنگ و صمیمانه کند. احتزاز یا ترس از چنین تعهدی ممکن است فرد را به انزوا سوق دهد.

نظریه بوهلر:

در این نظریه که مبین تحول هدف های زندگی است، بزرگسالی در گستره ی آمیخته با نوجوانی شکل می گیرد، یعنی بزرگسال جوان پس از درک این نکته در نوجوانی که زندگی متعلق به خود اوست بر ان چیره می شود اینک از توانایی تدوین اصول و هدف های زندگی برخوردار است و برای در دست داشتن ان برنامه ریزی می کند.

نظریه وایلنت:

تحول زندگی بزرگسالی را در سه دوره متمایز ارایه داده است که آغاز آن از 18 سالگی تا 30 سالگی دوره استقرار است و با آزاد شدن از قید والدین و دست یافتن به استقلال، همسر گزینی و برقراری دوستی های صمیمانه مشخص می شود. براساس این بررسی ها در این دوره یا مرحله، انسان برای سازش یافتن با موقعیت ها از مکانیسم های دفاعی «من» سود می جوید. وایلنت این مکانیسم را به چهار دسته تقسیم کرده است:

الف-مکانیسم های رسیده یا پخته مانند حس طنز یا دیگر دوستی؛ ب-مکانیسم های روان گسسته وار، یا تغییر شکل دادن واقعیات؛ ج-مکانیسم های نارس یا ناپخته، به شکل بروز دردهایی که اساس بدنی ندارند؛ د-مکانیسم های روان نژندانه.

نظریه لوینسون:

این مولفبه تدوین نظریه ای در سال 1977 پرداخته است که براساس آن بنا کردن یک ساختار برای زندگی هدف تحول در بزرگسالی است. این ساخت دارای دو جنبه است:

الف-جنبه بیرونی که عبارت است از شرکت در نظام اجتماعی-فرهنگی، در ارتباط با آنچه واجد معنویت، مشارکت در میزاث قومی و زندگی خانوادگی و رویدادهای اجتماعی و اقتصادی است. ب-جنبه درونی که عبارت است از ارزش ها و زندگی عاطفی فرد. به نظر لوینسون این دوره از زندگی انسان به دو مرحله تقسیم می شود. بین 17 تا 33 سالگی، ضرورت ایجاب می کند که فرد به تدریج از خانواده خود مستقل شده و از لحاظ اقتصادی و عاطفی به استقلال بیشتری دست یابد. در این سنین فرد نوجوان در رویای شغلی به سر می برد، که ممکن است تا مدت ها در آن باقی بماند. او همواره می کوشد تا به خواسته های خود جامعه عمل بپوشاند. با وارد شدن به نیمه دوم این مرحله از زندگی یعنی از 33 سالگی به بعد فرد کم و بیش جایگاه شغلی خود را پیدا می کند. با تثبیت شغلی، اهداف و درآمد فرد جوان تا حدودی مشخص می شود(ماسن و همکاران، بی تا؛ ترجمه یاسایی، 1387؛ ابوالقاسمی، 1386؛ لطف آبادی، 1393). نظریه های مبتنی برتقویم رویداد های مهم:

دیدگاه نیوگارتن:

از نظر نیوگارتن سن یک بزرگسال چیزی درباره تحول شخصیت او به دست نمی دهد و فقط یک شاخص ناقص کنش وری بزرگسال است، چرا که تحول بزرگسال براساس برشهای ثابت مراحل، تحقق نمی پذیرد بلکه رویدادهای اساسی مورد تجربه وی و نحوه برداشت از آنها بهتر می توانند ساختار شخصیت وی و طرز کار آن را آشکار سازند(ماسن و همکاران، بی تا؛ ترجمه یاسایی، 1387). انسان ها معمولا نسبت به تغییرات خاص خود بسیار هشیارند، و به راحتی در پشت سر گذاردن رویدادها خود را در شمار افراد «پیشرس» یا در «تاخیر» یا «بهنگام» قرار می دهند. بنابراین یک رویدا معمولا هنجاری یا معمول و متداول مانند ازدواج، کناره گیری یا بازنشستگی وقتی از تقویم متعارف زیاد فاصله پیدا کند غیر هنجاری یا نامتعارف قلمداد می شود(ابوالقاسمی، 1386).

استرس در جوانی:

تعداد جوانانی که نگرانی ها و مشکلاتی دارند و چه بسا ممکن است آنها را در هم شکسته و ناتوان سازد، رو به تزاید است. در نهایت مشکلاتی که بر ذهن، روان و فکر جوانان فشار وارد می سازند، ممکن است به افسردگی شدید و خودکشی آنان منجر شود. پژوهش های متعدد نشان داده اند جوانان پس از ورود به دانشگاه نیز در معرض عواما نامساعدی چون تشویش، نگرانی، اضطراب و استرس قرار دارند؛ این عوامل موفقیت و پیشرفت تحصیلی آنها را تهدید می کند و موجب می شود عده ای از آنها در اتمام به موقع دوره تحصیلی خود ناموفق باشند. این عوامل را می توان به دو دسته کلی طبقه بندی کرد. دسته اول، عواملی است که به قبل از ورود به دانشگاه مربوط می شود، مانند توانایی های هوشی، کلامی، تمایلات، رغبت ها، وضعیت جسمانی و روانی، وضعیت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و خانوادگی و میزان پایبندی با آداب و رسوم. دسته دوم، مربوط به حضور فرد در محیط دانشگاه است. عوامل نظیر عدم آشنایی به موقع با مقررات و آیین نامه های آموزشی، ناآشنایی با عنوان ها و سرفصل های دروس، زندگی در خوابگاه و دور ماندن از کانون خانواده می تواند موجب بروز استرس دردانشجویان شود. پژوهـش های مـختلف نـشان داده است که افراد با عوامل استرس زای متعددی مانند شرایط کاری ضعیف، شرایط سیاسی غیرقابل تـحمل، مرگ، تولد(سیاس و هـمکاران، 2004، به نقل از هافمن ، 2006) فشار زمان، نگرانی های مالی، جروبحث های مداوم در موقعیت های خانوادگی یا کاری (دلاهانتی و همکاران،2000 ، به نـقل از هـافمن، 2006) تغییر در نـوع تغذیه، تغییر آب و هوا، جدایی از خانواده و تغییر در نوع نقش(پرسود،1994، به نقل از براون ، 2008) عواملی مانند انتخاب رشته، یافتن هم اتاقی، انتخاب واحد، امتحان، مسایل مـالی، تغییر سـبک زندگی، انتخاب شغل و ازدواج (سی وارد، 1997) مواجه هستند. یافته های تورشیم و ولد (2001) نشان می دهد زمانی که تکالیف درسی دانـش آموزان بـیشتر از تـوان و قابلیت های آنان باشد، مشکلات جسمی بیشتری را تجربه می کنند. اگرچه که پژوهشگران، منابع استرس را به گونه های مختلف طبقه بندی مـی کنند امـا، نکته ی قابل تامل در پژوهش های مورد بررسی، تاکید همه ی آنها به عوامل خانوادگی و شغلی هـم عـنوان مـنابع اصلی استرس است (فونتانا ، 1990؛ کوردون ، 1997 ؛ مارکهام ، 1992؛ اسمیت ،2003؛ هافمن، 2006؛ کومار و همکاران، 2002). هومن(1377) نشان داد که عوامل و منابعی چون مسایل شخصی، مشکلات جسمی، مشکلات خانوادگی، مشکلات تحصیلی، مشکلات هـیجانی، مسایل اجـتماعی و مـسایل زناشویی، سطح استرس جوانان را بالا می برد. با توجه به آنچه گفته شد در می بیابیم عوامل و وقایع تنش زای دوران جوانی بسیار متنوع و گوناگون اند، برخی از آنها مثبت و پاره ای منفی اند. حال باید دید واکنش های ناشی از عوامل تنش زا در جوانان چگونه است در سطح جسمی، ارگانیسم در جریان استرس ابزارهای دفاعی خود از جمله فرایندهای ایمنی در برابر تجاهم عوامل بیولوژیک به کار می اندازد که این همان واکنش اختصاصی بدن است.

روش های مقابله با استرس در جوانی:

فنون زیادی برای کنترل استرس در دوران جوانی می توان مورد استفاده قرار داد. این فنون عبارتند از:

رویکردهای شناختی –رفتاری، آرمیدگی، ورزش، رژیم غذایی و تغذیه.

رویکرد های شناختی – رفتاری:

رویکرد های شناختی – رفتاری کنترل استرس سعی می کند افکارف احساسات و اعمال مرتبط با استرس را تغییر دهند. فنون شناختی-رفتاری به طور سنتی شامل سه نوع درمان می شود:

بازسازی شناختی، درمان های مبتنی بر مهارت های مقابله و درمان مبتنی بر حل مساله(زهرا کار، 1387).

بازسازی شناختی:

هدف بازسازی شناختی ایجاد و برقراری الگوهای فکری است که انطباقی تر باشند و کمتر استرس زا باشند. نمونه ای از باز سازی شناختی درمانی عقلانی-هیجانی – رفتاری(REBT) الیس می باشد. مفهوم اساسی REBT الگوی A-B-C است طبق ایتن الگو، پیامد و نتایج (C یا منابع استرس) از عقاید و باورها (B یا ارزیابی) در مورد پیشایندها (A یا عوامل استرس زا) منتج می شوند. فرض اصلی (REBT) مشخص کردن عقاید و باورها غیر منطقی (ارزیابی استرس) و نشان دادن اینکه چرا این عقاید درک نمی شوند، می باشد(زهرا کار، 1387).

درمان های مبتنی بر مهارت های مقابله:

هدف این درمان ها ایجاد و گسترش مجموعه های از مهارت هایی است که به افراد کمک می کند با موقعیت های استرس زای مختلف مقابله کند. نمونه ای از آنها آموزش کنترل اضطراب می باشد. از طریق آموزش کنترل اضطراب مراجعان یاد می گیرند که با استفاده از آرمیدگی و مهارت های خوب و توانمندانه، اضطراب را بدون صرف توجه به محرک اضطراب زا، کنترل کنند. مراجعان صحنه اضطراب زایی که ممکن است با مشکل خاص آنها مربوط نباشد را تجسم می کنند و سپس مهارت های آرمیدگی را به کار می گیرند و تصور می کنند که هوشمندانه به آن پاسخ می دهند(زهرا کار، 1387).

درمان های مبتنی بر حل مساله:

هدف این درمان ها ایجاد راهبرد های عمومی و همگانی برای حل طبقه وسیعی از مشکلات است. درمان های مبتنی بر حل مساله اساسا ترکیبی از درمان های بازسازی شناختی و درمان های مبتنی بر مهارت های مقابله هستند. به طور کلی درمان مبتنی بر حل مساله پنج مرحله را شامل می شوند:

1- جهت گیری عمومی یا آمایه:

آشنایی جزیی با مساله.

2- تعریف و تدوین مشکل: مشخص کردن دقیق مساله.

3- تولید جایگزین:

طرح چندین روش احتمالی جهت حل مساله.

4- تصمیم گیری:

انتخاب یک روش برای حل مساله.

5- اثبات یا تایید:

ارزیابی روشی که به کار رفته است(زهرا کار، 1387).

آرمیدگی هدف فنون آرمیدگی، کاهش پاسخ های استرسی است. گاهی آرمیدن و ایجاد آرامش آسان است و فقط به وسیله ارائه پیام، گوش کردن به یک موسیقی آرام یا کارهای هنری آرام و تحسین برانگیز ایجاد می شود. گاهی نیز افراد به زحمت ریلکس و آرام می شوند. در این موارد نیاز به کارگیری فنون آرمیدگی وجود دارد.

فنون آرمیدگی عبارتند از:

آرمیدگی عضلانی تدریجی، آرمیدگی خودزا، مراقبه، پاسخ آرمیدگیف تنفس دیافراگمی، بازخورد زیستی، و خود هیپنوتیسمی (کهانا،2001؛ قندهاری، 1382). ورزش ورزش هوازی، وزنه برداری، یوگا، و تای پی اشکال مختلفی از ورزش هستند که می توانند استرس را کاهش دهند (کهانا،2001؛ قندهاری، 1382).

تغذیه و رژیم غذایی:

تغییر رژیم غذایی به سمت غذاهای سالم تر می تواند افرادی را که قبلا رژیم غذایی سالمی را نداشته اند، خصوصا افرادی که دچار اضافه وزن هستند را از استرس رها کند. در واقع اگر افراد خوب و مناسب بخورند و در رژیم غذایی خود ار مواد غذایی که در کاهش استرس موثر است استفاده کنند می توانند استرس خود را کاهش دهند (کهانا،2001؛ قندهاری، 1382) دوران میانسالی(30-50 سالگی)ک میانسالی سنی است که در آن فرد تجاربی بسیار متنوع و گه گاه ضد و نقیض دارد. از یک سو، زندگی در این دوران بحرانی و پرتلاطم است و از سوی دیگر، از آرامشی نسبی برخوردار است. این دوره از زندگی، زمانی است که فرد می تواند از موفقیت های گذشته ی خود احساس رضایت کند و در عیت حال، به شکست های خود اعتراف کند. میان سالی سنی است که فرد ضمن کسب لذت، گاگاه دستخوش غم و اندوه شدید می شود. به عبارتی، دوران میان سالی از خیلی جهات نقطه اوج زندگی است و شاید به همین دلیل، میانسالان را نسل فرمانده نیز خوانده اندو در اکثر جوامع مشاغل برجسته و مسئولیت های مهم اجرایی در سطح وزارت، وکالت و ریاست جمهوری در دست میانسالان است(احدی و جمهری، 1389). در این بخش، تحول در میان سالی را در سه بخش رشد جسمانی و فیزیولوژیکی، شناختی و اجتماعی مطرح می کنیم.

رشد جسمانی:

میانسالی از نظر پزشکی و روان شناسی به طور کلی دوره پر اهمیتی می باشد. شخص خواه قبول داشته باشد و چه نداشته باشد، اوج تواناییهای جسمانی خود را پشت سر نهاده است. موها خاکستری و سپس به سفیدی می گرایند و از مقدار آنها نیز کاسته می شود. چین و چروک ها در صورت پدیدار می شود. در قسمت های مختلف بدن بخصوص شکم چربی جمع می شود و افزایش وزن به تدریج حاصل می شود. زانوها بعضی اوقات درد می گیرد (ابوالقاسمی، 1386).

از خصوصیات جسمی دیگر میانسالی این است که این دوره همراه با تواناییهای بدنی و انرژی فوق العاده است. این تواناییها به حدی است که حتی در اواسط این دوره یعنی 50 سالگی که قابلیت های جسمی افت می کند، آدمی خود را همچنان قدرتمند احساس می کند، اما واقعیت این است که از 45 سالگی به بعد آدمی بتدریج کوتاه تر می شود، قدرت عضلانی بخصوص در ناحیه پشت عضلات پا کاهش می یابد، از چابکی انگشتان و مهارت های حرکتی دست به سرعت کاسته می شود و قدرت حواس و بینایی چشم وی کم می شود و با عارضه دور بینی و نیاز به عینک مطالعه احساس می شود (لطف آبادی، 1393).

رشد شناختی:

برخلاف تصور عوام، مرحله ی میانسالی لزوما زمان افت هوشی نیست. پاره ای از بررسی ها نشان می دهد که افراد میان سال قابلیت های زیادی برای یادگیری مهارت های جدید پیدا می کنند. مثلا توانایی بیشتری در حل مسائل روزمره زندگی دارند. این توانایی ظاهرا به قدرت بیشتر آنها در تلفیق و ترکیب دانش یا تجربه های زندگی بستگی دارد(احدی و جمهری، 1389). در سال های اخیر شاهد تحقیقات روان شناسانی هستیم که معتقدند پس از مرحله تفکر عملیات صوری دوره نوجوانی، مجموعه های جدیدی از تواناییهای شناختی در فرد پیدا می شود؛ برای مثال الکساندر و لانگر (1990)، کامنز و همکاران (1984) و کورت فیشر و همکاران (1990) نشان داده اند که در پی رشد عملیات صوری، یعنی توانایی استدلال درباهر نظام های انتزاعی دیگر مرتبط سازد و از این طریق به مجموعه کامل نظام های روابط انتزاعی بیندیشد. این توانایی جدید تفکر در سالهای 20 تا 30 سالگی بروز می کند(لطف آبادی، 1393). برخی از شاخص ها ما را به این تفکر وا می دارد که بزرگسال جوان و میانسال، مهارت های شناختی متفاوت دارند؛ بزرگسال جوان از تفکر منطقی و صوری کمک می گیرد، در صورتی که میانسال به شیوه ذهنی تر استدلال می کند و بینش و بافت اجتماعی خود را بیشتر کشف می کند(ابوالقاسمی، 1386).

رشد اجتماعی و شخصیت در دوره میانسالی:

انتقال از جوانی به میانسالی عموما همراه با ثبات نسبی در ایفای نقش های جدید خانوادگی، شغلی، اجتماعی، فرهنگی و دستیابی به سطح بالاتری از رشد یافتگی مداوم است. هر دوره ای از رشد، سرآغاز رشد بعدی است. کمال رشد، در طول عمر و در تحول تاریخی انسان، همیشه نسبی است. آنچه مطلق است جریان مداوم رشد است. وجه اصلی رشد در دوره بزرگسالی، یعنی در فاصله سالهای جوانی تا قبل از پیری، جنبه اجتماعی و فرهنگی آن است. مسئولیت در مقابل قانون و رفتار متناسب فرهنگی نشان دهنده بزرگسال بودن است (احدی و جمهری، 1389).

از طرف دیگر تکالیف رشدی دوره میانسالی می توان موارد زیر را ذکرکرد:

حفظ کارآمدی حرفه ای که خود مستلزم آمادگی های تکمیلی است، حفظ رابطه با همسر، حمایت از فرزندان نوجوان خود، تا به بزرگسالانی مسئول تبدیل گردند، حفظ رشته های وابستگی با خویشاوندان مسن، برقرار کردن و حفظ کردن یک سطح زندگی اقتصادی در رابطه با نیازهای خود، به فعل در آوردن مسئولیت های سیاسی و اجتماعی خویش، حفظ روابط دوستانه، دنبال کردن و گسترش فرصت های فراغت(ابوالقاسمی، 1386).

نظریه رشد اجتماعی دوره میانسالی:

نظریه اریکسون:

چگونگی رشد در دوره میانسالی را اریکسون در هفتمین مرحله نظریه خود که در بر گیرنده سنین 60 -35 سالگی است، توضیح داده و ویژگی اصلی این مرحله را مولد بودن یا بارآوری در مقابل بی حاصلی دانسته است. منظور از مولد بودن، علاوه بر جنبه شغلی، عبارت است از علاقه انسان به تولید و تحویل نسلی نو و کوشش در ارایه خدمات شغلی به جامعه و پرورش فرزندان وجود نداشته باشد و شخص خود را به زندگی شخصی و علایق خودمحورانه سرگرم کند(برک، 2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).

نظریه وایلنت:

جورج وایانت معتقد است که بزرگسالان در جریان سازگاری با زندگی خود و محیط اطراف خویش را تغییر می دهند. چگونگی سازگاری های فرد با محیط، کیفیت زندگی او را معین می کند. وایلنت چها خصوصیت مختلف در برخورد با واقعیت ها را مطرح می کند. 1- خصوصیت رسش یا پختگی مانند راضی نگه داشتن افراد و کمک با آنها؛ 2- خصوصیت عدم رسش یا پختگی مانند بروز رنج و دردهایی که اساس جسمی ندارد؛ 3- خصوصیت روان پریشی، مانند تحریف واقعیت؛ 4- خصوصیت روان نژندی، مانند واپس زدن اضطراب، توجیه عقلی یا ایجاد ترس های نامعقول. افرادی که مکانیسم های سازگاری پختگی را به کار می گیرند از جهات گوناگون موفق ترند، شادمانی و سلامت جسمی و وروانی بیشتری دارند، رضایت از کار خود دارند، از دوستی های عمیق تر بیشتر لذت می برند، درآمد بیشتری کسب می کنند و قدرت سازگاری بیشتری دارند(لطف آبادی، 1393).

نظریه لوینسون:

نظریه لوینسون درباره ساختار زندگی بر الگوهای زمینه ساز و طرح های با اهمیت در زمان معین تاکید دارد. نمونه ای از الگوها شامل مردم، مکان ها، وقایع، نهادها و عوامل مهم برای شخص و ارزش ها و آرزوها و هیجاناتی که باعث احساس اهمیت آنها است. ساختار زندگی افراد در سنین 25-20 سالگی ریخته می شود.

ساختار زندگی اکثر افراد در خانواده، محیط کار، محیط مذهبی، محیط سیاسی و محیط اقتصادی و حتی از مطالعه کتاب ها ایجاد می شود. لوینسون سال های بزرگسالی را به دوره های اصلی زیر تقسیم کرده است:

1- دوره بی تجربگی: 33-17 سالگی؛ 2- دوره اوج گیری: 40-33 سالگی؛ 3- دوره انتقال میانسالی: 50-40 سالگی؛ 4- دوره آرامش: 50 سالگی به بعد. دوره بی تجربگی بزرگسالی دو ویژگی دارد، یکی آرزو و دیگری استفاده از راهنمایی مشاور. آرزوی فرد برای آینده معمولا در زمینه های شغلی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و خانوادگی نمود می یابد و شخص بهترین و بالاترین آرزوها را در هر مورد دارد(ابوالقاسمی، 1386).

 


22

خرید و دانلود فوری این فایل

قیمت : 39000 تومان





فروش ویژه پنج فایل دلخواه

آیا فایل های بیشتری نیاز دارید؟ ... آیا تخفیف می خواهید؟ ...

با پرداخت حق اشتراک به مبلغ 64000 تومان فایل های دلخواه خود را از این سایت دانلود کنید.

با پرداخت 64000 تومان حق اشتراک: تعداد 5 فایل دلخواه خود را از بین همه فایل های سایت انتخاب و دانلود کنید:

 

فایل های سایت عبارتند از:

 فایل مبانی نظری روانشناسی و مدیریت و... با لیست منابع

فایل مقالات پیشینه تحقیق با لیست منابع

فایل word مقالات بیان مسئله با لیست منابع

فایل word پروپوزال های باکیفیت و عالی با لیست منابع (عنوان همه پروپوزال ها)

و فایل های پاورپوینت و ...

فایل های تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

 برای خرید حق اشتراک کلیک کنید...


نکته مهم: با خرید حق اشتراک تا یکسال فرصت دارید با ارسال شماره تراکنش به ایمیل زیر ده فایل را دریافت کنید.

اگر مشکلی در دریافت فایل داشتید ایمیل بزنید:

iranprojhe@gmail.com

یا در ایتا پیام بدین. ارسال مستقیم پیام در ایتا

کد فایل را حتما بفرستید

یا