موارد استفاده : تحقیق و آموزش
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 65 صفحه
شماره فایل : 150 mg
بازارگرایی فرهنگ سازمانی است که به کاراترین و اثر بخش ترین شکل ممکن باید موجب خلق رفتارهای مورد نیاز جهت خلق ارزش برتربرای خریدارشود ودر نتیجه موجب استمرار عملکرد برتر کسب وکارگردد، (Narver&slater,1990,p-21). همزمان باکوهلی وجاورسکی 1990، نارور و اسلیتر 1990 تعریفی از بازارگرایی را پیشنهاد نمودند که رویکردی متفاوت را به این سازه ارائه نموده و در دیدگاه نارور و اسلیتر بازارگرایی مفهومی فرهنگی است که اثر خود را در رفتارهای سازمانی نشان می دهد نارورواسلاتر1990 سه عنصر را برای بازارگرایی تعریف می کنند: 1-مشتری گرایی 2-رقیب گرایی 3-هماهنگی بین بخشی(Narver&slater,1990,p-21).
نارور و اسلیتر تحقیقات متعددی را براساس این سه مولفه بازارگرایی ازسال 1990به بعد منتشر کردند. به عنوان مثال بر اساس نارور و اسلیتر1990 مولفه ی مشتری گرایی به معنای شناخت کافی سازمان از مشتری خود جهت تولید ارزش برتر (محصول و خدمات برتر) برای آنان می باشد. این خلق ارزش با افزایش منافع برای خریدار و مشتریان و بصورت همزمان کاهش بهای تمام شده ی محصول و خدمات ارائه شده انجام می گیرد. توسعه ی این سطح از آگاهی و شناخت ، نیاز مند کسب اطلاعات درباره اطلاعات درباره ی مشتریان و خریداران و درک بنیان و طبیعت محدویت های اقتصادی و سیاسی که آنها با آن گرفتارند، است.
این آگاهی به سازمان کمک می کند که اطمینان حاصل کند که شرکت از نیازهای حاضر و آتی خریداران آگاه است و می تواند جهت پاسخگویی به این نیازها فعالیت نماید. رقیب گرایی که توسط نارور و اسلیتر 1990 تشریع شده است به معنای این است که سازمان از نقاط قوت و ضعف جاری رقبای خود و همچنین نقاط قوت و ضعف احتمالی رقبای خود در آینده آگاه است و قابلیت های و استراتژی های بلند مدت رقبای خود را می شناسد. در مرحله ی جمع آوری اطلاعات ، رقیب گرایی به موازات مشتری گرایی قراردارد و شامل تجزیه و تحلیل جامعی از قابلیت های تکنولوژیکی رقبا ، به جهت ارزیابی توانایی آنها در پاسخگویی به خریداران مشابه می شو، (Narver&slater,1990,p-21).
ادامه مقاله به طور کامل در فایل اصلی موجود است.