فقدان مهارت های حل مسأله، یکی از ابعاد مهم اختلال افسردگی است(داویلا و همکاران، 1995، به نقل از یایلینگ و همکاران، 2006).

برای دسترسی به فایل ورد WORD این مقاله ، بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 129 را دانلود کنید.

آموزش روش حل مسئله

فقدان مهارت های حل مسأله، یکی از ابعاد مهم اختلال افسردگی است(داویلا و همکاران، 1995، به نقل از یایلینگ و همکاران، 2006). بنابراین، یكی از فنونی كه در رویكردهای شناختی- رفتاری استفاده می شود، آموزش روش حل مسئله است. هدف كلی آموزش حل مسئله، آموزش و كمك به افراد درمان جو در جهت كسب بینش نسبت به توانایی های خود است. با استفاده از این روش فرد می تواند از توانایی های خود برای مقابله ی مؤثر با مشكلات و مسائل زندگی روزمره ی خود بهره گیرد. آموزش حل مسئله، عبارت از آموزش و به کارگیری رویکرد گام به گام و ساختاریافته به حل مسائل و شامل پنج مرحله به شرح زیراست:

- تعریف مسأله یا مشکل:

در این مرحله، به افراد كمك می شود كه مشكلات را بخشی از زندگی روزانه تلقی كنند و در مقابل مشكلات، تكانه ها و هیجان ها، خود را كنترل کرده و به تعریف دقیق آنها پرداخته و آنها را اولویت بندی کنند.

2- ارائه راه حل های ممکن با استفاده از بارش مغزی : در مرحله ی دوم، از فرد خواسته می شود تا كلیه ی راه حل های بدیعی را كه به حل مشكل كمك می كنند، مطرح سازد. در این گام، فرد کلیه ی راه حل های احتمالی برای مشكل را طرح و روی آن فکر کرده و تعریف عملیاتی ارائه می دهد. در این مرحله قضاوتی در مورد راه حل های ارائه شده صورت نمی گیرد.

3- ارزشیابی راه حل های ممکن: در این مرحله، فرد هر راه حل را به طور جداگانه ارزیابی می كند و سپس عملی ترین و مناسب ترین راه حل را برمی گزیند.

4- انتخاب بهترین راه حل: در مرحله ی چهارم، درمانجویان باید بهترین راه حل یا راه حل ها را از مین بقیه انتخاب کنند.

5- به کارگیری راه حل انتخاب شده: در مرحله ی پنجم، فرد به گونه ای مؤثر راه حل انتخاب شده را به كار می گیرد و با مشکل برخورد می کند.

از نظر میشن بام و جارمکو (19839) در آموزش حل مسأله دو نوع از مشکلات حل مسأله هدف قرار می گیرند که عبارتند از:

1- تمایل به نگریستن به مشکلات و مسائل به روشی مبهم، بی اهمیت، کلی و فاجعه آمیز؛

2- ناتوانی در شناسایی و کاربرد کلیه ی راه های ممکن برای حل مسأله(به نقل از بایلینگ و همکاران، 2006؛ ترجمه ی خدایاری فرد و عابدینی، 1389، ص122).

در این روش، درمانگر در جلسه ای، ابتدا از افراد می خواهد تا یكی از مشكلات روزمره ی خود را مطرح كنند. سپس به طور عملی چگونگی به كارگیری روش حل مسئله را به آنان آموزش می دهد(خدایاری فرد و همکاران، 1385، ص 69).

کنترل افکار خوآیند منفی

تفکر درمان جویان افسرده، مفهوم مثلث شناختی است. این درمان جویان افکار و باورهای منفی و بسیار تأثیرگذاری در مورد خودشان، دیگران و جهان دارند(بک و همکاران، 1979). در مجموع، محتوای تفکر افسرده ساز برحسب مثلث شناختی شامل نگرش مخدوش و منفی نسبت به خویشتن، تجارب فعلی و آینده است. همچنین، افکار خودآیند افسرده ساز مشخصاتی دارند که در کیفیت فرایند درمان اثر گذارند. زیرا این افکار به دلیل اینکه جنبه ی عادتی پیدا می کنند، در تشخیص دشوار هستند. همچنین، خوآیند و غیرارادی هستند.

بنابراین، کنترل آنها مشکل است. مهم تر اینکه این نوع افکار توجیه پذیرند و به همین دلیل مبارزه با آنها دشوار است. از آنجا که افکار خودآیند منفی برخاسته از خطاهای پردازشی مانند تعمیم بیش از حد(قضاوت فراگیر براساس موارد اندک)، انتزاع انتخابی(توجه صرف بر جنبه های منفی تجارب)، استدلال به شیوه ی همه یاهیچ(تفکر افراط و تفریطی)، شخصی سازی(پذیرش مسؤلیت نامرتبط) و غیره هستند، در درمان شنختی- رفتاری، بیماران ابتدا با کمک درمانگر به تشخیص این افکار می پردازند و یعد از طریق تکالیف خانگی مربوط به خودبازنگری، مهارت های لازم را در خود پرورش می دهند(هاتون و همکاران، 1989، ترجمه قاسم زاده، 1383، صص254-252).

از آنجا که محتوای افکار و شناخت های افراد افسرده از نظر بالینی بدبینانه و منفی است، به ویژه وقتی که این افراد با وقایع مشکل آفرین یا مبهمی مواجه می شوند، بنابراین، افراد افسرده را می توان به صورت فردی درنظر گرفت که فیلترهایی دارند که فقط قادر است خبرهای بد را رمزگذاری کنند و به خبرهای خوب توجه کمی دارند. بدین نحو که وقتی فرد افسرده با یک واقعه ی مثبتی مواجه می شود، این واقعه را به عنوان واقعه ی تصادفی یا زودگذر و موقتی مدنظر قرار می دهد. از نظر بالینی به این خطای شناختی «جزیی کردن» گفته می شود و ارتباط تنگاتنگ و نزدیکی با سبک های اسنادی مرتبط با افسردگی دارد.

علاوه براین، افراد افسرده در هنگام مواجه با وقایع منفی، خودشان را صددرصد مقصر می دانند. این تحریف های شناختی نیز بیانگر نوعی ناتوانی برای درنظر گرفتن کلیه ی عوامل مؤثر در یک رخداد یا پیامد منفی است. در قبال چنین افکار خوآیندی، یکی از راهبردهای شناختی در گروه درمانی شناختی- رفتاری این است که افراد گروه را بیشتر متوجه افکار مثبت کنند و آنها را به ارزشیابی دقیق تر از علت و منشأ حقیقی وقایع مثبت سوق دهند(بایلینگ، 2006، ترجمه خدایاری فرد و عابدینی، 1389، ص321).

 

بازسازی شناختی

مهم ترین كنش تكنیك های بازسازی شناختی، آموزش الگوهای تفكر سازش یافته تر به افراد است. تا بتوانند به كمك آنها، به كشف الگوهای فكری منفی و تحریف شده در خود بپردازند و بدین وسیله تأثیرات آسیب رسان این الگوهای فكری را تشخیص دهند و به جای دریافت های شناختی ناكارآمد خود، الگوهای فكری سازش یافته تر و درست تری را جایگزین سازند. دریافت های شناختی زمانی ناكارآمد محسوب می شوند كه به صورتی مزمن، غیر واقعی و نادرست به نظر برسند و در پاسخ های عاطفی و رفتاری ناخواسته نقش داشته باشند. درمانگر از تكنیكهای بازسازی شناختی مانند تكنیك های خاص استخراج اطلاعات شناختی و تحلیل دریافت های شناختی و تکنیک های تغییرشناختی برای تغییر باورها, نگرش ها و مفروضه های نادرست افراد استفاده می كند.

این تكنیك ها بر این فرض استوارند كه اگر افراد در زمینه بازشناسی و اصلاح تحریف هایی كه از واقعیت به عمل می آورند، آموزش ببینند، می توانند برای تغییر پاسخ های عاطفی و رفتاری ناكارآمد مرتبط با خود، در موقعیت بهتری قرار بگیرند. علایم شناختی ای كه می تواند شامل باورها, تعبیر و تفسیرها, خودگویی های فرد و فرآیندهای شناختی تحریف شده باشند, به عنوان هدف مداخله های بازسازی شناختی تعیین می شوند. او توضیح می دهد كه هرگاه شخص دریابد كه این افكار چگونه ممكن است در بروز احساسات و عكس العمل های رفتاری ناخواسته سهیم باشند، علل رفتار خود را بهتر می فهمد. این موضوع فرد را قادر می سازد تا در موقعیت مذكور به فعالیت های سازنده ای دست بزند. هدف از این توضیح كوتاه, ارائه استدلالی قانع كننده برای مشاركت گروه با درمانگر، در تحلیل شناختی است.

درمانگران همچنین می باید با استخراج اطلاعات بیشتر درباره اسنادها، مفروضه ها و باورهای مراجع، دریافت های شناختی ناكارآمد او را از بین ببرند. آنان باید به حد كافی شركت كنندگان را راهنمایی كنند تا آنها بتوانند باورها و مفروضه های ناكارآمد خود را وارسی كنند. البته، آنها نباید فرضیه های آزمون نشده خود را، مفروضه های زیربنایی مراجع تلقی كنند(خدایاری فرد و همکاران، 1385، ص 78).

 

آموزش مثبت نگری

از فنون دیگر روش درمانی شناختی- رفتاری، روش مثبت نگری است. این تکنیک ها معمولاً در پنج مرحله انجام می گیرد: - در مرحله ی نخست از اعضا خواسته می شود که نقاط قوت خود را نام ببرند. عده ای از افراد به علت عزت نفس پایین و یا به دلیل احساس حقارت و یا افسردگی شدید و یا بنا به سایر دلایل روانی توانایی بیان نقاط قوت خود را ندارند و یا هیچ نقطه ی قوتی را در خود نمی یابند. از این افراد خواسته می شود كه نقاط قوت خود را از دیدگاه دیگران بیان كنند، یعنی بگویند به نظر خودشان دیگران چه نقاط مثبتی را در آنها می بینند.

- در مرحله دوم از آنها خواسته می شود حداقل 5 تجربه خوب خود را نام ببرند، مواردی مانند انجام كار خوبی كه از آن لذت برده اند و از انجامش احساس شادی و غرور می كنند. سپس به هر یك از اعضای خانواده این فرصت داده می شود كه درباره خاطرات خوب خود صحبت كنند و به توصیف و تشریح بسیاری از تجربیات مثبت و خوب خود برای سایر اعضای گروه بپردازند. بقیه اعضا سعی می كنند پس از شنیدن مطالب، نقاط قوت گوینده را به دقت شناسایی و از آنها فهرست برداری كنند. - در مرحله سوم، هر فردی نوبت می گیرد تا نكات مثبتی را كه درباره دیگری تشخیص داده است به او بگوید. فهرست مربوط به هر فرد را به خود او می دهد.

این عمل را همه اعضای گروه درباره ی یكدیگر انجام می دهند. - در مرحله چهارم، بر تمرین هایی تأكید می شود كه طی آن شخص بتواند اهمیت نسبی نقاط قوت مطرح شده در مرحله اول, دوم و سوم را به ترتیب اولویت شان مشخص سازد. بنابراین در این مرحله از آنها خواسته می شود كه به نقاط قوت قابل اتكایی اشاره كنند كه در این تجارب خوشایند از آنها استفاده كرده اند. افراد طیف وسیعی از قضاو تهای شخصی خود را نسبت به خویشتن بیان می كنند كه نقاط قوت خوانده می شود(خدایاری فرد و همکاران، 1385، ص 77).

 

روش پیکان وارونه

روش پیکان وارونه، یکی از فنون شناختی مربوط به باورها در گروه درمان گری شناختی- رفتاری افسردگی و رویکردی است که به جای بررسی اینکه کدام شواهد از افکار خودآیند فرد حمایت می کند، تلاش می کند معناها و ریشه های اولیه ی احتمالی این افکار خودآیند را کشف کند. زیرا در مدل شناختی- رفتاری افسردگی، اعتقاد براین است که داشتن باورهای عمیق محوری به شکل گیری نوع دیگری از شناخت ها از جمله افکار خودآیند منجر می شود.

در این روش، درمانگر می تواند این موضوع را با ارائه ی مثالی به طور مؤثری به افراد گروه منتقل کند و قبل از مطرح کردن موارد مربوط به افراد گروه بر مورد مأثر و نتیجه بخش متمرکز شود. با وجود این، هرچند، بحث و بررسی در زمینه ی شناخت های عمیق موجب بروز عواطف شدیدی در افراد گروه می شود. اما کشف و شناسایی این پیش فرض های شرطی و باورهای زیربنایی به معنای این است که فرد در مسیر درستی قرار گرفته است.

درواقع، تشخیص و شناسایی این باورها، مهم ترین مرحله برای رها کردن آنها و خلاص شدن از دست آنهاست. همچنین، جلسات کشف شناخت های عمیق نسبت به جلسات اولیه ی بحث و گفت و گو ساختار کمتری دارند و به طور معمول شامل تأمل و اندیشیدن در مورد وقایع دوران کودکی، توجه به غیرقابل انعطاف بودن پیش فرض های شرطی، یا کشف یک باور زیربنایی است(بایلینگ، 2006، ترجمه خدایاری فرد و عابدینی، 1389، ص325).

 

خرید و دانلود فوری این فایل

قیمت : 39000 تومان





فروش ویژه پنج فایل دلخواه

آیا فایل های بیشتری نیاز دارید؟ ... آیا تخفیف می خواهید؟ ...

با پرداخت حق اشتراک به مبلغ 64000 تومان فایل های دلخواه خود را از این سایت دانلود کنید.

با پرداخت 64000 تومان حق اشتراک: تعداد 5 فایل دلخواه خود را از بین همه فایل های سایت انتخاب و دانلود کنید:

 

فایل های سایت عبارتند از:

 فایل مبانی نظری روانشناسی و مدیریت و... با لیست منابع

فایل مقالات پیشینه تحقیق با لیست منابع

فایل word مقالات بیان مسئله با لیست منابع

فایل word پروپوزال های باکیفیت و عالی با لیست منابع (عنوان همه پروپوزال ها)

و فایل های پاورپوینت و ...

فایل های تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

 برای خرید حق اشتراک کلیک کنید...


نکته مهم: با خرید حق اشتراک تا یکسال فرصت دارید با ارسال شماره تراکنش به ایمیل زیر ده فایل را دریافت کنید.

اگر مشکلی در دریافت فایل داشتید ایمیل بزنید:

iranprojhe@gmail.com

یا در ایتا پیام بدین. ارسال مستقیم پیام در ایتا

کد فایل را حتما بفرستید

یا