در حالی که عملکرد ضعیف وپاین تر از هنجارهای فردی موجب کاهش خودکارآمدی می گردد. باور به خود کارآمدی بربسیاری از جنبه های زندگی مثل گزینش اهداف، تصمیم گیری ، میزان تلاش ، سطح استمرار و پایداری و رویارویی با مسائل چالش یرانگیز تاثیر دارد. (حجازی ونقش ، نقل ز بندورا ، 1387) .
داوری در موردسطح خودکارآمدی: بندورا داوری در مورد سطوح خودکاآمدی را مبتنی بر چهار منبع اطلاعاتی می داند:
1-دستیابی به عملکرد: تجربه های موفقیت آمیز پیشین از تکالیف مختلف.
2-تجربه های جانشینی : دیدن دیگران در حال عملکرد موفقیت آمیز پیشین در تکالیف مختلف.
3-متقاعدسازی کلامی وسایر انواع نفوذ اجتماعی : گفتن این نکته به فرد مورد نظر که"اواز تواناییهای پیش نیازبرای رسیدن به آنچه می خواهد به آن برسد، برخوردار است"به طور واقع بینانه ای باعث افزایش خود کارآمدی می شود.
4-برانگیختگی فیزیولوژیکی : از فردی که تنش واضطراب بیش از حد داشته باشد، نمی توان انتظار موفقیت داشت. (ترک لادانی، 1389) بندورا (1986)
در کتاب پایه های اندیشه ورفتاراجتماعی می گویدکه انسانها دارای یک نظام خوداندکه در کنترل اندیشه ها ، احساسها وکنش هایشان موثر است.
نظام خوددربرگیرنده ی گروهی از سازه های عاطفی وشناختی مانند فراگیری از دیگران ، توانایی نماد سازی ، وسامان دهی رفتار شخصی است.
هم چنین ، این نظام همواره در فراهم آوری سازوکارهای مرجع وساماندهی کارکردهای فرعی برای در یافت ، سامان دهی ، و ارزیابی رفتار دست دارد که به پیوند دوسویه نظام خود ومنابع موثر فرامحیطی می انجامد .
در کل بندورا رفتلر وانگبزش انسان را در پی آیند باورهایی می داند که انسانها از خود دارند که سازه های کلیدی در کارکرد وکنترل شخصی است . نظام خود برآیند کنش دو سویه ی شخص ومنابع موثر پیرامونی است .
این نظام خودگردان است وتوانایی دگرگدن سازی محیط وکنش های فرد را دارد. بندورا خوداندیش را یگانه ترین توانایی انسان می شمارد که 3 انسانها با آن اندیشه و رفتارشان را دگرگون می سازند و ارزیابی می کنند . این بازخوردها در بر گیرنده دریافت های خود کارآمدی است.
یعنی باورهای تواناییهای فرد برای سامان دهی وپیاده سازی کنش هایی که برای سامان دهی به موقعیتهای آینده به آن نیاز است . در حقیقت باورهای توانمندی به چند روش بر رفتار اثر می گذارند.
آنها برگزینش های افراد وکنشی که پی می گیرد اثر می گذارد ونیز افراد در کارها هایی شرکت می کنند که احساس شایستگی و اعتماد به نفس داشته باشند واز کنشهایی که در آن اعتماد به نفس وشایستگی نداشته باشند پرهیز می کنند .
باورهای خودکارآمدی تعیین می کند که انسانها چه اندازه برای انجام کارهایشان زمان می گذرند، هنگام برخوردبا3دشواریها تا کی پایداری می کنند، وآیا در برخورد با موقعیتهای گوناگون چه اندازه نرمش پذیراند. همچنین باورهای خودکارآمدی برالگوهای اندیشه و واکنش های هیجانی افراد اثر می گذارند.
بنابراین ، افراد باخودکارآمدی پایین شاید باور کنند که وضع حل ناشدنی است و این باوری است که تنیدگی ، افسردگی، و دیدی باریک بینانه برای گره گشایی پرورش می دهد.
از سوی دیگر خودکارآمدی بالا در هنگام نزدیک شدن به کار وکنش های دشوار ، به پدیدآیی احساس آسانی کمک می کند. (رجبی، 1385)