قابل استفاده در: مقاله نویسی و انجام پژوهش های علمی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 57 صفحه
بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 250 را دانلود کنید.
الف- حل مسأله و نظریه یادگیری شناختی در رویکردهای شناختی در مورد نحوه یادگیری انسان به جای تکیه بر پاسخ های بیرونی بیش تر بر فرایندهای ذهنی تأکید می شود. به عبارت دیگر، واکنش انسان نسبت به محیط واکنشی انفعالی نیست بلکه فرد می کوشد تا اطلاعات دریافت شده از محیط را پردازش کند و مورد تعبیر و تفسیر قرار دهد.(احمدی، 1380).
در نظریه گشتالت، یادگیری همواره به نوعی با حل مسأله ارتباط دارد. به نحوی که یادگیرنده هنگام برخورد با یک موقعیت مسأله ای از نظر سازمان فکری در یک حالت" عدم تعادل " قرار می گیرد. کوشش ذهنی فرد برای حل مسأله یعنی دست یافتن به یک هیأت و شکل مطلوب که همان یافتن راه حل مسأله است، مجدداً یادگیرنده را به وضعیت" تعادل " باز می گرداند.
پیاژه نیز در نظریه خود یادگیری را نتیجه فرایند تعادل یابی می داند. به زعم وی هنگامی که یادگیرنده نتواند بر اساس ساخت های شناختی موجود به موقعیت های ویژه و مسائلی که با آنها رو به رو می شود؛ پاسخ دهد، به نوعی عدم تعادل دچار می شود و برای رسیدن به تعادل مجدد تلاش می کند. این فرایند که بر اساس دو مکانیزم " جذب" و " انطباق" پیش می رود، به کسب ساخت های شناختی تازه ای منجر می شود که پیاژه آن را یادگیری می نامد. (جینز برگ، ترجمه حقیقی و شریفی،1371).
ب- حل مسأله و نظریه پردازش اطلاعات در نظریه پردازش اطلاعات به فرایندهای ذهنی که یادگیرنده آنها را در جریان حل مسأله به کار می گیرد، توجه می شود. به نظر این گروه، مهم ترین جنبه حل مسأله بازنمایی آن است که در جریان آن فرد باید چهار مرحله اساسی زیر را طی کند:
1- وضعیت نخستین: شرایطی است که فرد پس از تشخیص دادن مسأله خود را در آن می بیند.
2- وضعیت مطلوب یا هدف: چیزی است که حل کننده مسأله در جست و جوی آن است. مسلماً درک هدف برای دست یافتن به آن اهمیت بسیار دارد.
3- شناخت فعالیت ها: شناخت فعالیت هایی که می تواند برای حل مسأله انجام دهد.
4- درک محدودیت ها: درک محدودیت های موجود بای حل هر مسأله.(گلاور و بروئینگ 1990، به نقل از احمدی 1380).
ج- حل مسأله و نظریه فراشناخت "فلاول"برای نخستین بار در سال 1967 رویکرد تازه ای را با عنوان " فراشناخت" در مورد یادگیری مطرح کرد که مبنای آن شناخت گرایی بود. از نظر فلاول فراشناخت به آگاهی فرد از فرایند شناخت خود و محصولات شناختی خود و هرچیز دیگری که به آن مربوط است برمی گردد.این آگاهی و شناخت بر نحوه تفکر و کیفیت یادگیری افراد تأثیر می گذارد.
فلاول مؤلفه اساسی برای این آگاهی و شناخت بر نحوه تفکر و کیفیت یادگیری افراد تأثیر می گذارد. طرفداران نظریه فراشناخت بر این باورند که فرایندهای فراشناختی بر عملیات اجرای مرکزی در سیستم شناختی، طراحی عملکرد، بازبینی و تنظیم رفتارهای مربوط به حل مسأله دخالت دارند..(مرزانو و دیگران1988 به نقل از احمدی،1380)
فلاول کارکردهای نظارتی فراشناخت را در فرایند حل مسأله در هشت مقوله دسته بندی کرده است:
1- فرمول بندی مسأله و در نظر گرفتن راه حل های احتمالی آن 2- آگاهی از فرایندهای شناختی لازم
ادامه دارد ...