موارد استفاده : منبع کمکی انجام پژوهش
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 37 صفحه
شماره فایل 670
در اوایل قرن نوزدهم، هوش عقلانی، بهره هوشی یا IQ بسیارمطرح بود. منظور از هوش عقلانی توانایی افراد برای حل مشکلات استراتژیک و موقعیتی است. روان شناسان برای اندازه گیری این نوع هوش، آزمون هایی فراهم کردند که از این آزمون ها برای درجه بندی یا امتیازدهی هوش افراد استفاده شد.
بهره هوشی یا IQ بالا، ظاهراً افراد را در توانایی هایشان هدایت می کرد و قدرت پیش گویی کننده بالایی برای یافتن مسیر موفقیت های افراد داشت. دانیال گولمن، درمیانه قرن نوزدهم، با تحقیقات مشهورش نشان داد که هوش هیجانی یا EQ به همان اندازه IQ اهمیت دارد.
EQ به افراد، آگاهی از خودشان و درک احساسات دیگران را می دهد. EQ برای کاربرد اثربخش IQ اساسی است (کینگ، 2008). در ابتدای قرن 21م، نظریه جدیدی بیان شده است. نتایج تحقیقات نشان داده که انسان به نوع سومی از هوش نیازمند است.
تصور کامل هوش انسانی با توصیف هوش معنوی فراهم می شود. هوش معنوی یا SQ، هوشی است که انسان می تواند با آن عملکردش را وسعت دهد و زندگی معنادارتر، ثروتمندتر، شادتر و موفق تری داشته باشد، هوشی که با آن می توان روش انجام کارها یا مسیر زندگی اش را ارزیابی کند. SQ اساسی و ضروری برای به کارگیری اثربخش EQ و IQ است، زیرا هیچ یک از IQ و EQ جداگانه یا ترکیب شده برای بیان پیچیدگی هوش انسان ها یا بیان وسعت توانمندی روح و تخیل انسان ها کافی نیستند.
می توان گفت هوش معنوی، هوش غایی یا نهایی انسان است (زوهر و مارشال، 2000). برای بررسی بهتر انواع هوش های مطرح شده، می توان الگویی ساده بیان کرد که نشان دهنده پیوند میان سطوح هوش باشد. برای درک و ارتباط بهتر نقش تربیتی انواع هوش می توان از ساختاری هرمی کمک گرفت که در آن سطوح مختلف هوش با یکدیگر تعاملی ویژه دارند.
ادامه مقاله به طور کامل در فایل اصلی موجود است.