الگوهای ارتباطی خانواده
مفهوم خانواده خانواده چیزی بیش از مجموعه افرادی است که در یک فضای مادی و روانی خاص به سر می برند.
خانواده یک نظام اجتماعی و طبیعی است که ویژگی های خاص خود را دارد. این نظام اجتماعی مجموعه ای از قواعد و اصول را ابداع و برای اعضای خود نقش های متنوعی تعیین می کند. علاوه بر این، خانواده از یک ساختار نظامدار قدرت برخوردار است، صورت های پیچیده ای از پیام رسانی های آشکار و نهان را بوجود می آورد، و روش های مذاکره و مسئله گشایی مفصلی را در اختیار دارد که به آن اجازه می دهد تا تکالیف مختلفی را با موفقیت به انجام برساند. رابطه اعضای این خرده فرهنگ رابطه ای عمیق و چند لایه ای است که عمدتا براساس تاریخچه مشترک، ادراکها و فرض های مشترک و درونی شده راجع به جهان، و اهداف مشترک بنا شده است.
در نین نظامی، افراد به وسیله علایق و دلبستگی های عاطفی نیرومند، دیرپا، و متقابل به یکدیگر متصل شده اند. ممکن است از شدت و حدت این علایق و دلبستگی ها در طی زمان کاسته شود، لیکن باز هم علایق مزبور در سراسر زندگی خانوادگی به بقای خود ادامه خواهند داد (گلدن برگ و گلدن برگ، 1934؛ ترجمه حسین شاهی برواتی و نقشبندی، 1392). بر هیچ کس پوشیده نیست که خانواده مامن آرامش و جایگاه به شکوفا رساندن استعدادهاست. افراد در درون خانواده از هم تاثیر می پذیرند و بر هم تاثیر می گذارند. مسلما شکوفایی افراد خانواده، متاثر از عملکرد درونی خانواده است (جهانگیر، 1391).
عملکرد خانواده در اصل اشاره به ویژگی های سیستمی خانواده دارد. به بیان دیگر عملکرد خانواده یعنی توانایی خانواده در هماهنگی یا انطباق با تغییرت ایجاد شده در طول حیات، حل کردن تعارض ها، همبستگی میان اعضا و موفقیت در الگوهای انضباطی، رعایت حد و مرز میان افراد و اجرای مقررات و اصول حاکم بر این نهاد با هدف حفاظت از کل نظام خانواده (پورتس و هاول ، 1992؛ به نقل از کرامتی و کاوه، 1384). به نظر دیکستین (2007)، برای دستیابی به عملکرد مطلوب در سیستم خانواده، باید نقش ها، وظایف و تکالیف در بین همه اعضای خانواده به طور نظامند و هماهنگ، سازمان داده شود. هم چنین او معتقد است هماهنگی و توازن، رهبری و رابطه موثر، برای عملکرد بهینه، مهم هستند.
از سوی دیگر دپاول (2006) بعضی از ویژگی های خانواده دارای عملکرد مطلوب را این گونه عنوان می کند: تعامل ارتباطی باز، کنترل و مهار فشارهای روحی و روانی به طور موثر، همدلی، رهبری، ابراز محبت و علاقه، مسئولیت پذیری شخصی. خانواده های برخوردار از کارکرد سالم، سوای بقای خود در قالب یک نظام، موجب شکوفایی توان بالقوه یکایک اعضای خود می گردند؛ یعنی به آنها اجازه می دهند با اعتماد و اطمینان خاطر در پی کاوش گری و خود یابی بر آیند(گلدن برگ و گلدن برگ، 1934؛ ترجمه حسین شاهی برواتی و نقشبندی، 1392). بنابراین سلامت و سعادت جامعه به سلامت و پویایی نظام خانواده وابسته است و سلامت و تعادل و تعالی نظام خانواده نیز به کیفیت روابط بین والدین و فرزندان بستگی دارد(حسینی، 1384).
ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده
خانواده همواره به عنوان مهم ترین سیستم انسانی مورد توجه بوده است. والاتزویک، بیوین و جکسون (1967، به نقل از کلارک و شیلدز ، 1997) خانواده را سیستمی قانون گذار تعریف می کنند که اعضای آن به طور مداوم در حال تعریف مجدد ماهیت روابط خود بر مبنای الگوی ارتباطاتشان هستند. در واقع، شناخت انواع مختلف الگو و سبک های ارتباطات خانوادگی علاوه بر توصیف، به پیش بینی و توضیح عملکرد خانواده و توصیه ها و تجویزهای مربوط به آن کمک می کند. محققان سعی کرده اند الگوهای ارتباط خانوادگی را بشناسند و طبقه بندی کنند (فیتزپاتریک و ریچی ، 1994؛ به نقل از فیتیزپاتریک، 2004). یکی از مدل های مطرح در خانواده که به تعاملات در خانواده و نقش آن در سازگاری موثر با محیط پرداخته است مدل الگوی ارتباطی خانواده است. اصولا مفهوم الگوی ارتباطی خانواده یا طرح واره های ارتباط خانواده، ساختار علمی از دنیای ظاهری خانواده است که براساس ارتباط اعضای خانواده بایکدیگر و اینکه اعضاء چه چیزی به یکدیگر می گویند و چه کار انجام می دهند و اینکه چه معنایی از این ارتباطات دارند، تعریف می شود(کوئرنر و فیتزپاتریک،a 2002). در مدل اولیه الگوهای ارتباطی خانواده دو بعد جهت گیری اجتماعی و جهت گیری مفهومی معرفی شده (مک لئود و چافی ، 1972) که در فرم تجدید نظر شده (ریچی و فیتزپاتریک، 1990؛ کرنر و فیتزپاتریک، 2002)، به دو بعد جهت گیری گفت و شنود و جهت گیری همنوایی تغییر نام داد.
جهت گیری گفت و شنود
جهت گیری گفت و شنود اشاره با شرایطی دارد که در آن خانواده، اعضا را به شرکت آزادانه و آسان در تعامل و گفتگو در زمینه های گوناگون تشویق می کند. اعضای خانواده های با گفت و شنود بالا، آزادانه و پیوسته و خود انگیخته با یکدیگر تعامل دارند و امکان طرح طیف گسترده ای از موضوعات بدون محدودیت زمانی را دارند؛ این خانواده ها زمان زیادی را در جهت ارتباط متقابل و بحث درباره ی موضوعات مختلف، صرف می کنند. افراد خانواده، فعالیت های انفرادی، افکار و احساساتش را با اعضا خانواده در میان می گذارند و اعضای خانواده در کنار یکدیگر و با هم تصمیم می گیرند (کوئرنر و فیتزپاتریک،a 2002؛b 2002). والدین خانواده های دارای جهت گیری گفت و شنود زیاد، به فرزندان خود و آن چه آن ها بیان می کنند علاقه دارند، برای آنها اهمیت قائل هستند و از آنها حمایت می کنند (هلسن ، وللبرگ و میوس ، 2003).
جهت گیری همنوایی
وضعیت همنوایی به این معناست که ارتباطات خانواده تا چه حد شرایط همسان بودن نگرش ها، ارزش ها و عقاید را مورد تاکید قرار می دهد خانواده ها با همنوایی زیاد در تعاملات خود بر همسانی باورها و نگرش ها تاکید دارند؛ تعاملات آنها بر همنوایی، اجتناب از تعارض و وابستگی متقابل خانواده به هم تکیه دارد؛ و اعضای چنین خانواده هایی تشویق می شوند خود را با در نظر گرفتن عضویت شان در خانواده تعریف کنند. بنابراین خود پنداره های آنان عمدتا به وسیله انتظاراتی که دیگران از آن ها دارند تعیین می شوند؛ و ارتباطات بین دو نسل در این خانواده ها، بر حرف شنوی از پدر و مادر و دیگر بزرگسال استوار است(کوئرنر و فیتزپاتریک، a2002؛b 2002 ؛فیتزپاتریک، 2004). این خانواده ها ساختار سنتی دارند. با این نگاه ساختاری، نظام خانواده سلسله مراتبی و به هم متصل است. ارتباط و تعامل درون خانواده اهمیت بیشتری از ارتباط با بیرون خانواده دارد. اعضای خانواده اعتقاد دارند که برنامه افراد باید با اعضا دیگر خانواده هماهنگ باشد و انتظار دارند که اعضای خانواده وابستگی و علایق خود را پایین تر از خواسته و علایق خانواده قرار دهند و نیز والدین انتظار دارند که براساس خواست آنها کار صورت گیرد (فیتزپاتریک و کوئرنر، 2004).
انواع الگوهای ارتباطی خانواده
ترکیب دو بعد جهت گیری گفت وشنود و جهت گیری همنوایی، چهار طـرحواره ارتباطات خانوادگی را شکل میدهد(فیتزپاتریک و ریچی، 1994)کـه«الگوهای ارتـباطات خـانواده »خانواده مـیشوند (کوئرنر و فـیتزپاتریک،1997،2002). هر الگو نوع خـاصی از خـانوادهها را توصیف میکند. این چهار نوع الگو یا چهار نوع خانواده از ترکیب وضعیتهای زیاد یا کم بر روی پیـوستارهای دو بـّعد جـهتگیری گفت و شنود و جهتگیری همنوایی حاصل میشوند و عـبارتند از: خـانواده تـوافق کـننده ، خانوادهء کـثرتگرا ، خانوادهء حـمایتگر ، و خانوادهء بیقید .
خانوادهای توافق کننده
این خانواده ها گفت شنود و همنوایی بالایی دارند. در چنین خانواده هایی از یک سو علاقه به ارتباط های باز و کشف باورهای تازه و از سوی دیگر حفظ سلسله مراتب موجود، اهمیت دارد. پدر و مادر ضمن علاقه فراوان به فرزندان و اظهار نظراتشان، خودشان تصمیم گیرنده نهایی خانواده به شمار می روند (کوئرنر و فیتزپاتریک،a2002). فرزندان این خانواده یاد می گیرند که برای گفت و شنودهای خانواده ارزش قائل باشند و ارزش ها و عقاید والدین خود را به کار بندند (فیتزپاتریک، 2004).
خانواده های کثرت گرا
این خانواده ها که گفت و شنود بالا و همنوایی کم دارند. ویژگی آنها تعامل باز و بدون محدودیت است. موضوعات به صورت باز و سر گشاده مطرح می شوند و همه اعضا خانواده در گفتگوها شرکت دارند. پدر و مادر ضرورتی برای کنترل فرزندان یا تصمیم گیری در مورد آنها نمی بینند، گرایش به پذیرش باورهای فرزندان خود دارند و اجازه می دهند به طور برابر در تصمیم گیری خانواده شرکت داشته باشند (کوئرنر و فیتزپاتریک، a2002). فرزندان در این خانواده ها ضمن احترام به دیدگاه های پدر و مادر، مستقل و خود مختار هستند (فیتزپاتریک، 2004).
خانواده های محافظت کننده
این خانواده ها که گفت و شنود کم و همنوایی بالایی دارند. در این خانواده ها بر پیروی از مرجع قدرت (پدر و مادر) تاکید می شود و به تفکر، خردورزی و ارتباطات باز اهمیت چندانی داده نمی شود پدر و مادر بر این باورند که آنها باید برای خانواده و فرزندانشان تصمیم بگیرند و دلیلی نمی بینند در زمینه تصمیمات خود به فرزندانشان توضیح دهند در این خانواده ها بر اطاعت و پیروی از فرم های خانواده تاکید دارند و ارزش کمی را برای جایگزین کردن عقاید و تفکرات و رشد مهارت های ارتباطی قائل هستند (کوئرنر و فیتزپاتریک،b 2002).
خانواده های بی قید
در این خانواده ها که گفت و شنود و همنوایی پایینی دارند. میزان تعاملات میان اعضا خانواده کم است و معمولا درباره شمار محدودی از موضوع ها گفتگو می شود. پدر و مادر در این خانواده ها بر این باورند که همه اعضای خانواده باید توانایی تصمیم گیری را داشته باشند، اما بر خلاف خانواده های کثرت گرا به تصمیم های فرزندان خود و برقراری ارتباط با آنها علاقه ای نشان نمی دهند(کوئرنر و فیتزپاتریک، a2002). در این خانواده ها ارتباط بسیار کمی بین والد-کودک وجود دارد و کودک به حال خود واگذشته می شوند. به همین دلیل کودکان مستعد هستند که از محیط خارجی تاثیر بپذیرند. اعضا در این خانواده ها گفتگو کمی با یکدیگر دارند و ارزش کمی برای وجود و هویت خانواده قائل هستند(فیتزپاتریک و کوئرنر، 2004). در شکل 1، چگونگی تعامل این دو بعد و الگوهای ارتباطی ناشی از آن نشان داده شده است.
ارتباط خانوادگی
برای سازگاری با تغییرات ناشی از بلوغ و نوجوانی تغییر الگو های شکل گرفته در روابط فرزند-والدین نه برای فرزندان و نه برای والدین کار چندان ساده ای نیست. ولی ایجاد ارتباط موثر و جوی پذیرا در خانواده مشکلات و تضاد های مرحله انتقال از کودکی به نوجوانی را کاهش می دهد (بارنز و اولسون ، 1985؛ گروت وانت و کوپر ، 1983؛ یونیس ، 1983؛ به نقل از ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387). در مطالعه ای که در مورد خانواده های بهنجار انجام شد معلوم شد که در خانواده هایی که ارتباط بین والدین و نوجوانان بهتر بود همبستگی خانواده، سازگاری و احساس رضایت هم بالاتر بود (بارنز، اچ. و اولسون، 1986؛ به نقل از ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387). در حقیقت ارتباط موثر سبب می شود که اعضای خانواده بتوانند بین جدایی از یکدیگر و همبستگی با یکدیگر تعادلی برقرار کنند(بارنزو اولسون، 1985؛ گروت وانت و کوپر، 1983؛ یونیس، 1983؛ به نقل از ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387) بر عکس، مطالعات مربوط به روابط والدین و فرزند در خانواده های نا به سامان یا خانواده هایی که فرزند نابهنجار دارند یا یکی از والدین مشکل روانی دارند نشان داده است که والدین و فرزندان در این خانواده ها قادر به برقراری ارتباط موثر با یکدیگر نیستند (گولد اشتاین ، بیکر و جانسون ، 1980؛ راتر ، 1980؛ واین ، سینگر ، بارتکو و توهی ، 1976؛ به نقل از ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387).