الگوها و شیوه های رفتار والدین
روش های منضبط کردن و قدرت همانند سازی کودک در الگوهای گسترده تعامل فرزند –والد یا شیوه های فرزند پروری ریشه دارد. این الگو ها یا شیوه ها می توان در ابعاد مختلفی توضیح داد، مانند پذیرش، محبت، کنترل، مهربانی، گرمی، انعطاف پذیر بودن، محدود کردن و پر توقع بودن. انکه چه روشی برای فرزند پروری موثر ترین قلمداد می شود از فرهنگی به فرهنگ دیگر فرق می کند و در درون هر فرهنگ نیز خانواده های مختلف روش های مختلفی دارند(ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387).
محققان به دو بعد عمده که در شکل دادن به رفتار کودکان و نوجوانان نقش مهمی دارند، دست یافته اند، بعد اول، سهل گیری در مقابل سخت گیری و بعد دوم، پذیرش در مقابل طرد است. بعد اول مربوط به میزان استقلالی است که والدین برای فرزندان خود فراهم می کنند. طبیعی است که خانواده های سخت گیر رفتار فرزندان خود را بیشتر جهت می دهند، از آنان توقعات بیشتری دارند، مقررات دشوار تری تععین می کنند و انتظار دارند که فرزندان بدون پون و پرا مقررات وضع شده را رعایت کنند. برعکس والدین سهل گیر از فرزندان خود انتظارات کم تری دارند، به آنان آزادی بیشتری می دهند و در بیان عقاید و عواطف نیز به فرزندان خود استقلال بیشتری می دهند (احدی و جمهری، 1389).
در بعد دوم، یعنی پذیرش در مقابل طرد، والدین پذیرنده کودکان را ترغیب و تحسین می کنند، با آنان روابط گرم تری دارند، بیشتر لبخند می زنند و در مجموع محبت بیشتری نشان می دهند. در حالی که والدین طرد کننده غالبا فرزندان خود را تحقیر می کنند و از رفتار و گفتار آنان نیز انتقاد می کنند. در مواردی نیز به خواسته های آنها بی تفاوتند و به ندرت نسبت به آنان ابراز محبت می کنند(احدی و جمهری، 1389).
با تلفیق این دو بعد می توان به چهار نوع الگوی فرزندپروری رسید: پذیرنده سخت گیر، پذیرنده سهل گیر، طرد کننده ی سخت گیر و طرد کننده سهل گیر. بدیهی است خانواده های پذیرنده، که به فرزندان خود محبت ابراز می کنند، در تضمین سلامت روانی آنان موفق ترند. بررسی ها نشان می دهد که ابراز محبت از طرف والدین موجب رشد سالم تر فرزندان می شود. از سوی دیگر، فرزندان طرد شده از لحاظ روانی مشکلات ممتعددی پیدا می کنند(احدی و جمهری، 1389). دیانا بامریند دریک رشته تحقیقات، با زیر نظر گرفتن والدینی که با فرزندان پیش دبستانی خود تعامل می کردند، اطلاعاتی را درباره فرزند پروری گرد آوری کرد. یافته های او یافته های کسانی که کار او را ادامه دادند، سه ویژگی را آشکار می سازند که روش موثر را از روش های نه چندان موثر متمایز می کنند:
1) پذیرش و روابظ نزدیک؛ 2) کنترل؛ 3) استقلال دادن (برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387). در زیر چهار روش فرزند پروری و ویژگی های هر کدام آورده شده است.
الف) فرزند پروری مقتدرانه
روش فرزند پروری مقتدرانه -موفق ترین روش فرزند پروری- پذیرش و روابط نزدیک، روش های کنترل سازگارانه، و استقلال دادن مناسب را شامل می شود(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
والدین مقتدر خصوصیات شخصیتی، دیدگاهها، علایق و انگیزه های فرزندانشان را می شناسند، با آنها خوب ارتباط برقرار می کنند و در مورد تصمیمات خانواگی آنان را تشویق به بحث می کنند و در عین حال آنها را کنترل می کردند و توقع رفتار بالغانه را داشتند. تکالیف و فعالیت های فرزندان را هدایت می کنند و از آنان می خواهند که در کارهای خانه مشارکت کنند(ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387). تربیت مقتدرانه در طول دوره کودکی و نوجوانی با چند جنبه از شایستگی ارتباط دارد-خلق خوش بینانه، خویشتن داری، استقلال در تکلیف، همکاری، عزت نفس بالا، پختگی اجتماعی و اخلاقی و عملکرد تحصیلی مطلوب(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
ب)فرزندپروری مستبدانه
روش فرزند پروری مستبدانه از نظر پذیرش و روابط نزدیک پایین، از نظر کنترل اجباری بالا، و از نظر استقلال دادن پایین است. والدین مستبد سرد و طرد کننده هستند(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387). در این شیوه فرزند پروری، کودکان در محیط خانواده با محدودیت هایی شدید مواجه هستند. آنها موظفند که از مقررات خاص والدین پیروی کنند. والدین، از فرزندان خود خواستار اطاعت بی چون و چرا هستند و به ندرت علت خواسته های خود را توضیح می دهند. آنها بیشتر قدرت و حتی گاهی از زور استفاده می کنند و برای وادار کردن فرزندان خود به اطاعت، ممکن است به تنبیه های شدید بدنی متوسل شوند. در چنین خانواده هایی، هرگونه تخلف از مقررات می تواند مجازات های سنگینی را به دنبال داشته باشد(احدی و جمهری، 1389).
و والدین فرزندان مستبد فرزندان را وادار به رعایت ارزش های سنتی کنند مانند احترام به مراجع قدرت، کار و حفظ نظم و سنت(ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387). فرزندن والدین مستبد مضطرب و ناخوشنود هستند، عزت نفس و اتکا به نفس پایینی دارند و وقتی ناکام می شوند با خصومت واکنش نشان می دهند. پسرها به خصوص میزان بالای خشم و سرپیچی نشان می دهند. گرچه دخترها نیز به رفتار برون ریزی می پردازند، ولی آنها به احتمال بیشتری وابسته هستند، به کاوش علاقه ای ندارند، و تکالیف دشوار آنها را از توان می اندازد (برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
ج)فرزند پروری آسان گیرانه
والدینی که روش فرزند پروری آسان گیرانه استفاده می کنند، مهرورز و پذیرا هستند ولی متوقع نیستند، کنترل کمی بر رفتار فرزندان خود اعمال می کنند و به انها اجازه می دهند در هر سنی که باشند خودشان تصمیم گیری کنند، حتی اگر هنوز قادر به انجام این کار نباشند(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387). والدین آسان گیر در منضبط کردن و تشویق فرزندان جدی نیستند و از آنها چندان توقعی برای رفتار بالغانه را ندارند(ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387). و در این شیوه والدین از فرزندان انتظار چندانی ندارند و کودکان در بیان احساسات و رفتار های تکانشی خود آزادی عمل دارند. چنین والدینی برای کنترل فرزندان خود، به ندرت از تنبیه یا زور استفاده می کنند(احدی و جمهری، 1389).
د) فرزندپروری بی اعتنا
روش فرزند پروری بی اعتنا ، پذیرش و روابط خوب کم را با کنترل کم و بی تفاوتی کلی نسبت به استقلال دادن ترکیب می کند. این والدین اغلب از لحاظ هیجانی جدا و افسرده هستند، به قدری غرق در استرس خانوادگی هستند که وقت و انرژی کمی برای فرزندان دارند. تربیت بی اعتنا در حالت افراطی، نوعی بد رفتاری با کودک است که غفلت نامیده می شود. در صورتی که این نوع تربیت زود هنگام شروع شده باشد، تقریبا تمام جنبه های رشد، از جمله دلبستگی، شناخت، و مهارت های هیجانی و اجتماعی را مختل می کند. کودکان و نوجوانان این والدین مشکلات متعددی، از جمله خودگردانی هیجانی ضعیف، مشکلات پیشرفت تحصیلی، و رفتار ضد اجتماعی دارند (برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).