از عوامل بروز دهنده تعارضات زناشویی می‌توان به مسائل اقتصادی، روابط جنسی، روابط خویشاوندی، دوستان، فرزندان، نحوه صرف اوقات فراغت، خیانت، به پایان رسیدن عشق متقابل، مشکلات عاطفی، سوءاستفاده جسمانی، ازدواج در سنین پایین، درگیری شغلی اشاره کرد (ثنایی، 1378)


پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
35


برای دسترسی به فایل ورد WORD این مقاله ، بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 192 را دانلود کنید.

از عوامل بروز دهنده تعارضات زناشویی می‌توان به مسائل اقتصادی، روابط جنسی، روابط خویشاوندی، دوستان، فرزندان، نحوه صرف اوقات فراغت، خیانت، به پایان رسیدن عشق متقابل، مشکلات عاطفی، سوءاستفاده جسمانی، ازدواج در سنین پایین، درگیری شغلی اشاره کرد (ثنایی، 1378)؛ بنابراین فرزندان و مشکلات آن‌ها می‌تواند در رضایت زناشویی تأثیرگذار باشد.

در زندگی خانوادگی، گاهی کودکان اسباب رنجش، بی‌حوصلگی، ناسازگاری و نارضایتی والدین و زمانی پیام‌آور رضایتمندی و مایه‌ی امید والدین به زندگی می‌باشند که این پیامدهای تولد فرزند می‌تواند موجب تعمیق یا کاهش روابط زناشویی زوجین شود (گلدثورپ، 1987).

با تولد یک کودک ناتوان کارکردهای روان‌شناختی خانواده به هم می‌خورد که در سطح کلان، سلامت روان، پویایی و هدفمندی خانواده و در سطح خرد نیز کارکردهایی همچون ابراز کردن، حل تعارض، استقلال، پیشرفت، تفریح و سرگرمی، ارزش‌های اخلاقی و مذهبی، ساختار و سازمان، رفت‌وآمد با اطرافیان، اتحاد، کنترل و حل مسئله را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. علاوه بر سلامت روان، رابطه سازگاری زناشویی نیز با سلامت جسمی و ذهنی کودکان در ارتباط می باشد، تولد و حضور کودک ناتوان در خانواده با تأثیرگذاری بر کمیت روابط زناشویی و ایجاد دگرگونی در شرایط معمول خانوادگی و چگونگی تعامل اعضای خانواده می‌تواند موجب آشفتگی و افزایش میزان استرس در والدین شود و درنتیجه به عملکرد خانواده و رضایت زناشویی آسیب می‌رساند (دیسون، 1997؛ هینترمیر، 2006؛ اسچفر، ویکراما و کیت، 1998).

نمی‌توان از این نکته غافل شد که نارضایتی و اختلاف زناشویی والدین بر سازگاری و رشد عاطفی کودکان اثر منفی می‌گذارد و هیجان‌های مثبت و منفی ناشی از کیفیت روابط زناشویی به روابط والد-کودک نیز منتقل می‌شود (ال- شیخ و هارگر، 2001). در پژوهشی از به پژوه و رمضانی (1384) با عنوان مقایسه رضایت زناشویی والدین کودکان عادی و کم‌توان ذهنی، این یافته به دست آمد که رضایت زناشویی والدین عادی بسیار بالاتر از والدین کودکان کم‌توان ذهنی است.

در بررسی که توسط جناآبادی و ناستی زایی (1389) در مورد رضایت زناشویی والدین کودکان کم‌توان ذهنی انجام‌شده بود گزارش شد که این والدین ازنظر رضایت زناشویی در وضعیت مطلوبی به سر نمی‌برند. در تحقیق معتمدین و همکاران (1387) بهداشت روانی و رضایت زناشویی والدین کودکان کم‌توان ذهنی به‌طور معناداری پایین‌تر از والدین کودکان عادی بوده است.

مطالعه رماین و براون (2010) نشان می‌دهد که والدین کودکان کم‌شنوا سازگاری زناشویی کمتری نسبت به والدین کودکان عادی دارند. هنگلر و همکاران (1990) حتی به این نتیجه رسیدند که میزان رضایت زناشویی این والدین با میزان شنوایی فرزندشان مربوط است.

در پژوهش دیگری که توسط قراشی و همکاران (1391) با عنوان مقایسه میزان استرس و رضایتمندی زناشویی در والدین کودکان کم‌شنوا و عادی انجام شد، رضایتمندی زناشویی والدین کودکان کم‌شنوا پایین‌تر از والدین عادی بود. طبق شواهد پژوهشی، تحقیقات کمی پیرامون زندگی زناشویی و کیفیت زناشویی مادران کودکان کم‌شنوا صورت گرفته است و بیشتر به مادران کودکان کم‌توان ذهنی پرداخته‌شده است و هیچ تحقیقی در مورد احتمال وقوع طلاق آن‌ها انجام‌نشده است.