متخصصان در اینکه یادگیری خودتنظیمی شامل سه مؤلفه اساسی (یک مؤلفه مدیریت منابع) است، با یکدیگر توافق دارند.
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
40
متخصصان در اینکه یادگیری خودتنظیمی شامل سه مؤلفه اساسی (یک مؤلفه مدیریت منابع) است، با یکدیگر توافق دارند. این مؤلفه ها شامل شناخت، فراشناخت و انگیزش (و مدیریت منابع) میباشد. شناخت، شامل مهارتهای ضروری برای رمزگشایی، به خاطرسپاری و یادآوری اطلاعات است. فراشناخت، شامل مهارتهایی است که یادگیرندگان را قادر میسازد تا فرایندهای شناختی را کنترل کنند و آنها را بفهمند.
انگیزش، شامل برنامه و نگرشهایی است که بر رشد مهارتهای شناختی و فراشناختی تاثیر میگذارد. آنهایی که از مهارتهای شناختی برخوردار هستند، اما برای استفاده از آنها برانگیخته نمیشوند، نمیتوانند به سطح یکسانی از عملکرد برسند. همچنین، آنهایی که برانگیخته میشوند اما از مهارتهای شناختی و فراشناختی لازم برخوردار نیستند، اغلب در رسیدن به سطوح بالاتر از خودتنظیمی شکست میخورند. راهبردهای مدیریت منابع نیز مربوط به روشهایی است که دانشآموزان به منظور مدیریت و کنترل محیطشان مورد استفاده قرار میدهند.
الف) راهبردهای شناختی یادگیری: راهبردهای شناختی را میتوان به عنوان مجموعه ای از فرایندها یا اعمال مربوط به اکتساب، نگهداری یا کاربرد اطلاعات در نظر گرفت. پینتریچ و دی گروت(1990) راهبردهای شناختی را به سه مقوله راهبردهای تکرار و مرور، بسط و گسترش و سازماندهی تقسیم میکند؛ - راهبردهای تکرار و مرور: به وسیله این راهبردها، یادگیرندگان مواد یادگرفته شده را با خود تمرین میکنند.
در ساده ترين شکل(ویژه تکالیف ساده و پایه)، این راهبردها عبارتند از: چند بار از رو خواندن(مکررخوانی)، چند بار از رو نوشتن(مکرر نویسی)، تکرار اصطلاحات مهم و کلیدی با صدای بلند، بازگویی مطالب برای چندین بار پشت سرهم و استفاده از تدابیر یاد یار، مانند آهنگ، قافیه و تصویر. در مورد تکالیف سخت و پیچیده نیز این راهبردها میتوانند شامل: خط کشیدن زیر مطالب مهم، علامت گذاری و حاشیه نویسی، برجسته سازی قسمتهایی از کتاب و رونویسی کردن مطالب باشد(سیف، 1384).
راهبردهای بسط وگسترش: استفاده از این راهبردها امکان پردازش دقیقتر اطلاعات را فراهـم می سازند. راهبردهای بسطی و سازماندهی در اتمام تکالیفی که نیازمند درک مطلب مواد در یک سطح عمیقتر و مفهومی تر هستند، مؤثرترند. راهبردهای بسط و گسترش معنایی نیز در مورد تکالیف ساده و پایه عبارتست از: استفاده از واسطه ها، تصویرسازی ذهنی، استفاده از کلمه کلید و استفاده از سرواژه ها. این راهبردها درمورد تکالیف پیچیده تر شامل: یادداشت برداری، قیاسگری، خلاصه کردن به زبان خود، کاربستن مطالب آموخته شده، آموزش دادن مطالب آموخته شده به دیگران، استفاده از اطلاعات آموختهشده برای حل کردن مسایل و شرح، تفسیر و تحلیل روابط میباشد( به نقل از سیف، 1384).
- راهبردهای سازماندهی: این راهبردها نیز بهعنوان راهبردهای پردازش عمیقتر در نظرگرفتـه میشوند و در مورد تکالیف ساده، شامل رفتارهایی از قبیل: دستهبندی اطلاعات جدید در قالب حیوانات، گیاهان، مواد و رابطه سلسله مراتبی در ریاضیات است. همچنین، این راهبردها در مورد تکالیف مشکلتر، شامل راهبردهایی از قبیل: تهیه فهرست عناوین و سرفصلها، تبدیل متن درسی به نمودار یا طرح و نقشه، دسته بندی اطلاعات جدید بر اساس مقوله های آشنا، استفاده از طرح درختی برای خلاصه کردن اندیشه های اصلی مطلب و نشاندادن روابط میان آنها و استفاده از نمودار گردشی برای توضیح و تشریح یک فرایند پیچیده میباشد.
ب) راهبردهای فراشناختی یادگیری: فراشناخت، بعنوان آگاهی هشیارانه و بررسی این که آیا اهداف یادگیری به دست آمدهاند یا خیر، تعریف میشود. همچنین، فراشناخت، انتخاب راهبردهای مناسب برای رسیدن به اهداف میباشد. فراشناخت شامل دانش درباره استعداد و حالات شناخت و ویژگیهای انگیزشی و عاطفی تفـکر میباشد. فراشناخت به تفکر درباره تفکر وقتی برروی یک تکلیف عمل میکنیم، اشاره دارد. علاوه برراهبردهای شناختی، پژوهشگران مشخص ساختهاند راهبردهای فراشناختی نیز ممکن است یادگیری و عملکرد یادگیرنده را تحت تأثیر قرار دهد اکثر مدلهای کنترل فراشناختی سه نوع راهبرد فراشناختی کلی از جمله: راهبردهای برنامهریزی، نظارت و تنظیم را در نظر میگیرند؛
- راهبردهای برنامهریزی: این راهبردها مانند تعیین هدف مطالعه، پیشبینی زمان لازم برای مطالعه و یادگیری، تعییین سرعت مطالعه، تحلیل چگونگی برخورد با موضوع یادگیری و انتخاب راهبردهای یادگیری (راهبردهای شناختی)، به فرد کمک میکند دانش پیشین مرتبط با تکالیفشان را فعال سازند. در این مسیر دانشآموز میتواند مواد را سادهتر سازمان دهد و درک کند. ج) راهبردهای انگیزشی یادگیری خودتنظیمی: انگیزش در یادگیری خودتنظیمی اهمیت ویژهای دارد. هئو (2000) به نقل از پینتریچ،( 2004) بیان می کند انگیزش می تواند یادگیرنده را به انتخاب اهداف و راهبردهای یادگیری، نظارت و ارزیابی پیشرفت خود و اجرای خود تقویتی تشویق نماید. در حقیقت، انگیزش نیروی محرکهای است که برای اجرای موفقیتآمیز، سه راهبرد دیگر یادگیری خودتنظیمی وجود دارد. عوامل انگیزشی مؤثر بر یادگیری خودتنظیمی عبارتند از: باورهای خودکارآمدی، باورهای مربوط به ارزش تکلیف و جهتگیری هدف.