قابل استفاده در: مقاله نویسی و انجام پژوهش های علمی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 39 صفحه
بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 238 را دانلود کنید.
مفروضه های دیالکتیک بر مفهوم سازی مشکل مراجعان در DBT به چند شکل تاثیر می گذارد: دیالکتیک معتقد است که اختلالات روانشناختی تحت عنوان اختلالات و مشکلات سیستمی بهتر مفهوم سازی میشوند.
اختلالات سیستمی این خصوصیات را دارند:
1.اختلال را با توجه به عملکرد سالم و طبیعی تعریف می کنند.
2. به ارتباط و تداوم بین سلامت و اختلال اعتقاد دارند.
نقص در تعدیل هیجان ممکن است به مشکلات زیر ارتباط داشته باشد :
1-مشکل در بازداری از رفتارهای مخرب وابسته به خلق
2- سازماندهی رفتار در خدمت اهدافی مستقل از خلق فعلی
3- افزایش یا کاهش برانگیختگی فیزیولوژیکی مورد نیاز
4-مشکل در پرت کردن توجه از محرک های برانگیزاننده هیجانی
5-تجربه هیجان بدون دور انداختن فوری آن و یا بدون ایجاد هیجان منفی ثانویه افراطی
6-معتقدند که اختلال از علل متعدد ناشی می شود نه یک علت واحد از آنجا که مکانیسم های شروع عدم تنظیم هیجانی واضح و شفاف نیستند ، احتمال دارد که عوامل بیولوژیکی نقش اساسی را بعهده داشته باشند.
تاثیر این عوامل ممکن است به صورت تاثیر ژن ها باشد به صورت عوامل پیش از تولد و یا حوادث آسیب زای دوران کودکی که بر رشد مغز و سیستم اعصاب تاثیر می گذارد(برخوردار،1390).
محیط های بی اعتبار کننده
همه افرادی که آسیب پذیری اولیه خلقی برای عدم تنظیم هیجانی دارند مبتلا به اختلال شخصیت مرزی نمی شوند ، بنابراین در تئوری زیستی – اجتماعی به این نکته اشاره شده که محیط های رشدی خاص نیز برای ایجاد این اختلال ضروری هستند .
در تئوری Lenehan (1993، 1989، 1987) اوضاع و شرایط رشدی ضروری برای ایجاد اختلال شخصیت مرزی عبارتست از «محیط بی اعتبار کننده » محیط بی اعتبار کننده محیطی است که جهت گیری آن به سمت خنثی یا منفی کردن تجارت خصوصی و یا پاسخ های نامناسب و غیر قابل پیش بینی در قبال این تجارب است بخصوص تجاربی که به راحتی از دید عامه مردم قابل تفسیر است تایید و همراهی نمی باشد.
در این محیط ها تجارب خصوصی و مخصوصاً تجارب هیجانی و تعبیر و تفسیر هیجانی حوادث ، به منزله پاسخ های بی اعتبار در قبال حوادث تلقی می شوند، مورد تنبیه قرار می گیرد. مبتذل و بی اهمیت شمرده می شود توجهی به آن نمی شود یا مورد مخالفت قرار می گیرد و یا به ویژگی های غیر قابل قبول اجتماعی مثل واکنش پذیری افراطی ناتوانی در واقع نگری نسبت به امور ، فقدان انگیزش ، تمایل به صدمه رساندن یا سوء استفاده از دیگران و شکست در اتخاذ نگرش های مثبت نسبت داده می شود. و توصیف کلامی که فرد از تجارب هیجانی خصوصی خود می کند به منزله توصیف نادرست این تجارب تلقی می شود.
این خانواده ها بر کنترل ابزار هیجانی تاکید می کنند. حل مشکلات و مسائل فرد را بیش از حد ساده می انگارند. و تحمل مشاهده عواطف منفی را ندارند و درد هیجانی به فقدان انگیزش فقدان نظم یا عدم تلاش و سعی مجدانه فرد نسبت داده می شود. افراد در محیط های بی اعتبار کننده برای کنترل رفتار از تنبیه استفاده می کنند . چنین محیطی ، آسیب پذیری هیجانی و عدم تنظیم هیجانی افراد مرزی را تشدید کرده و پاسخ های رفتاری آنها بر محیط بی اعتبار کننده اثر متقابل می گذارد. شیوع بالای سوء استفاده جنسی در دوران کودکی بیماران مرزی این ایده را مطرح می کند که سوء استفاده جنسی ممکن است نمونه اولیه تجربه بی اعتبار سازی برای کودکان باشد (برخوردار،1390).
نتیجه این الگوی مراوده ای عبارتست از عدم تنظیم هیجانی و الگوهای رفتاری که بزرگسالان مرزی از خود نشان میدهند. چنین افرادی هرگز در طول زندگی خود یاد نگرفته اند که چگونه بر برانگیختگی هیجانی خود نام نهاده و آن را تنظیم کنند. چگونه آشفتگی هیجانی خود را تحمل کنند و چه موقع بر پاسخ های هیجانی خود به عنوان منبعی جهت تعبیر و تفسیر معتبر حوادث اعتماد کنند(Linehan,1993).
در محیط های مطلوب و بهینه اعتبار بخشی عمومی (همگانی ) به تجارب خصوصی و درونی افراد منجر به ایجاد و رشد یک هویت ثابت در آنها می شود. لیکن در خانواده های مرزی در قبال تجارب خصوصی افراد پاسخ های نامنظم و غیر قابل پیش بینی داده شده و با عدم حساسیت با آنها برخورد می شود. بنابراین افراد می آموزند که به وضعیت های درونی خود اعتماد نکرده و برعکس به نشانه های محیطی حساس شده و آنها را راهنمای عمل،تفکر و احساس خود قرار دهند.
این اتکاء عمومی به دیگران باعث می شود که افراد مرزی در ایجاد یک حس «خود» منسجم و پیوسته شکست بخورند. از سوی دیگر اختلال هیجانی در ایجاد و حفظ روابط بین فردی ثابت نیز تداخل می کند.
زیرا لازمه برقراری و حفظ روابط میان فردی ثابت از یکنواختی ثابت از «خود» و از سوی دیگر توانایی در خود تنظیمی هیجان ها می باشد این جهت گیری خانواده در بی اهمیت شمردن یا نادیده گرفتن ابزار هیجان های منفی یکنوع سبک ابزار هیجانی را شکل می دهد که بعدها در بزرگسالان مرزی دیده می شود و آن عبارتست از سبکی که بین بازداری و سرکوبی تجارب هیجانی و بروز رفتارهای افراطی نوسان دارد رفتارهایی از قبیل خوردن داروی بیش از حد وارد کردن جراحت به بدن و خود سوزی، اهمیت زیادی از نظر تنظیم عواطف داشته و به علاوه در جلب حمایت محیطی که اگر چنین رفتارهایی وجود نداشته باشد. از تلاش در جهت تسکین دردهای هیجانی شدید چشم پوشی خواهد کرد.
کاملا موثر است از این چشم انداز و ویژگی های رفتای مختل بیماران مرزی در واقع راه حل ناسازگارانه ای در قبال عواطف منفی شدیداً دردناک و در هم شکننده این بیماران می باشد(Linehan,1993).
ادامه دارد ...