قابل استفاده در: مقاله نویسی و انجام پژوهش های علمی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 15 صفحه
بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 264 را دانلود کنید.
از نظر فرد یا دیدگاه فرد، مقدار کوشش یا تلاشی است که احتمالا به عملکرد معینی بیانجامد. میزان انگیزش فرد برای انجام یک کار (تلاش) به این موضوع بستگی دارد که به باور وی، انجام و موفقیت در کار تا چه اندازه میسر و ممکن است.
اگر آن شخص به هدف بالا برسد (عملکرد) آیا پاداش مناسب دریافت خواهد نمود، و اگر قرار باشد این پاداش به وسیله سازمان داده شود، آیا مي تواند هدفهای فردی او را تامین و وی را ارضا نماید ؟ از این رو راز اصلی نظریه انتظار، در درک هدفهای فردی و تشخیص رابطه بین تلاش و عملکرد، بین عملکرد و پاداش، و سرانجام بین پاداش و تامین هدف فرد نهفته است (رابینز، 1943). نظریه گینزبرگ گینزبرگ و همکارانش (1951) رضایت شغلی را از دیدگاههای گوناگون مورد توجه قرار داده اند و به دو نوع رضایت شغلی اشاره مي کنند : 1ـ رضایت درونی : که از دو نوع منبع حاصل مي شود. اول احساس لذتی که انسان صرفا از اشتغال به کار و فعالیت عایدش مي شود.
دوم لذتی که بر اثر مشاهده پیشرفت و یا انجام برخی از مسئولیت های اجتماعی و به ظهور رساندن توانایی های فرد به انسان دست مي دهد. 2ـ رضایت بیرونی : که با شرایط اشتغال و محیط کار ارتباط دارد و هر لحظه در حال تغییر و تحول است. عوامل رضایت بیرونی شامل : محیط کار، میزان دستمزد و پداش و روابط موجود بین کارگر و کارفرما مي باشند (طهماسبی، 1378). نظریهX و Y این نظریه توسط داگلاس مک گرگور ارائه شده است.
در این نظریه مک گرگور ضمن اشاره به طبیعت دوگانه انسان بیان مي دارد که رفتار مدیران نسبت به زیردستان خود براساس یک سری مفروضات شکل مي گیرد. در نظریه X که با دیدی منفی به طبیعت انسانها مي نگرد مفروضاتی چون، انان اکثرا موجوداتی تنبل بوده و از هر فرصتی برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت استفاده مي کنند، ابتکار عمل و خلاقیت ندارند، در رابطه با آنها کنترل شدید لازم است و... مطرح مي باشد. در نظریه Y که با یک دید مثبت به انسانها مي نگرد مفروضاتی نظیر، آنان اکثرا موجوداتی هستند که به کار علاقه مند بوده، در کارها مسئولیت پذیرند و خلاقیت و ابتکار عمل لازم را در شغل خود بروز مي دهند مطرح مي باشند.
مدیرانی که از نظریه X برای هدایت پرسنل خود استفاده مي کنند معمولا پول را به عنوان مهم ترین عامل انگیزاننده در کارکنان دانسته و ارضاء نیازهای آنان را تنها در سطح فیزیولوژیک و ایمنی کافی مي دانند. مدیرانی که از نظریه Y برای هدایت پرسنل خود استفاده مي نمایند به طور کلی معتقد به ایجاد انگیزه در کارکنان در سطوح اجتماعی، احترام و و خودیابی بوده، به آنان فرصت کافی مي دهند تا مسیر خویش را یافته و با اعمال شیوه خود کنترلی، وظایف محوله را به نحو مطلوب انجام دهند (علاقه بند، 1381).
ادامه دارد ...