هوش هیجانی از دیدگاه سالووی
پیتر سالووی، روانشناس دانشگاه یل ، راه های افزودن هوش به هیجانها را به صورتی دقیق مطرح کرده است. سلووی توصیف مبنایی خود را از هوش هیجانی، بر اساس نظریات گاردنر درباره استعدادهای فردی قرار می دهد و این توانایی ها را به پنج حیطه اصلی گسترش می دهد:
شناخت عواطف شخصی:
خود آگاهی تشخیص هر احساس به همان صورتی که بروز می کند، سنگ بنای هوش هیجانی است. توانایی نظارت بر احساسات در هر لحظهبرای به دست آوردن بینش روان شناختی و ادراک خویشتن نقشی تعیینکننده دارد.ناتوانی در تشخیص احساسات راستین، ما را به سر در گمی دچار می کند. افرادی که نسبت به احساسات خود اطمینان بیشتری دارند،بهتر می توانند زندگی خویش را هدایت کنند. این افراد درباره احساسات واقعی خود در زمینه اتخاذ تصمیمات شخصی از انتخاب همسر آینده گرفته تا شغلی که بر می گزینند، احساس اطمینان بیشتری دارند.
به کار بردن درست هیجان ها: قدرت تنظیم احساسات خود ، توانایی ای هست که بر حس خودآگاهی متکی می باشد. از جمله ظرفیت شخص برای تسکین دادن خود، دور کردن اضطرابها، افسردگی ها یا بی حوصلگی های متداول؛ افرادی که به لحاظ این توانایی ضعیفند، دایماً با احساس نو امیدی و افسردگی دست به گریبانند، در حالی که افرادی که در آن مهارت زیادی دارند با سرعت بسیار بیشتری می توانند ناملایمات زندگی را پشت سر بگذارند.
براگیختن خود :
برای عطف توجه، برانگیختن شخصی، تسلط بر نفس خود و خلاق بودن لازم است، سکان رهبری هیجان ها را در دست بگیرید تا بتوانید به هدف خود دست بیابید. خویشتن دارای عاطفه – به تأخیر انداختن کامرواسازی و فرو نشاندن تکانش ها – زیر بنای تحقق هر پیشرفتی است. توانایی دستیابی به مرحله «غرقه شدن» در کار، انجام هر نوع فعالیت چشمگیر را میسر می گرداند. افراد دارای این مهارت، در هر کاری که به عهده می گیرند بسیار مولّد و اثر بخش خواهند بود. 2
شناخت عواطف دیگران :
همدلی، توانایی دیگری که بر خودآگاهی عاطفی متکی است، اساس «مهارت ارتباط با مردم» است. افرادی که از همدلی بیشتری برخوردار باشند، به علایم اجتماعی ظریفی که نشان دهنده نیازها یا خواسته های دیگران است، توجه بیشتری نشان می دهند. این توانایی آنان را در حرفه هایی که مستلزم مراقبت از دیگرانند، تدریس، فروش و مدیریت موفق تر می سازد.
حفظ ارتباط ها :
بخش عمده ای از هنر برقراری ارتباط ها، مهارت کنترل عواطف در دیگران است. توانایی هایی که محبوبیت، رهبری و اثر بخشی بین فردی را تقویت می کند. افرادی که در این مهارت ها توانایی زیادی دارند، در هر آنچه که به کنش متقابل ارام با دیگران باز می گردد بخوبی عمل می کنند، آنان ستاره های اجتماعی هستند. البته افراد از نظر توانایی های خود در هر یک از این حیطه ها، بایکدیگر تفاوت دارند و ممکن است بعضی از ما مثلاً در کنار آمدن با اضطراب های خود کاملاً موفق باشیم، امّادر تسکین دادن ناآرامی های دیگران چندان کارآمد نباشیم. بدون شک، زیر بنای اصلی سطح توانایی ما، عصبی است امّا مغز به طرز چشم گیری شکل پذیر استو همواره در حال یادگیری است. سستی افراد را در مهرت های عاطفی می توان جبران کرد: هر کدام از این حیطه ها تا حد زیادی نشانگر مجموعه ای از عادات و واکنش هاست که با تلاش صحیح، می توان آنها را بهبود بخشید)گلمن ، ترجمه پارسا،1393).
مغز هیجانی برای درک تسلط مقتدرانه هیجان ها بر ذهن خردورز - و اینکه چرا احساسات و منطق تا این حد با هم در می افتند - نحوه تکامل مغز را بررسی می کنیم.اندازه مغز انسان که از حدود ۱۳۵۰ گرم یاخته عصبی و مایع سلولی تشکیل می شود، تقریباً سه برابر مغز بستگان نزدیک او در زنجیره تکامل، یعنی نخستین های غیر انسان است.در طول میلون ها سال تکامل، مغز از پایین به سمت بالا تکامل یافته و مراکز بالاتر آن از بسط و تفصیل قسمت های پایین تر و کهن تر به وجود آمده اند.(رشد مغز در جنین انسان تقریباً همین مسیر تکاملی را طی می کند) ابتدایی ترین بخش مغز در تمام گونه ای عصبی شان، سیستمی حداقلی نیست، ساقه مغز است که قسمت فوقانی نخاع شوکی را احاطه کرده است.این ریشه مغز، اعمال حیاتی ابتدایی مانند تنفس و سوخت و ساز اندام های دیگر بدن را تنظیم می کند و کنترل واکنش ها و حرکات قالبی را بر عهده دارد.
نمی توان گفت که این مغز ابتدایی، فکر می کند یاقدرت یادگیری دارد، بلکه بیشتر مجموعه ای از تنظیم کنندهای از قبل برنامه ریزی شده است که بدن را آن گونه که باید به حرکت وا می دارد و به گونه ای واکنش نشان می دهد که ادامه حیات را ممکن سازد.در عصر خزندگان این مغز حاکمیت داشت.ماری را مجسم کنید که به نشانه تهدید به حمله فش فش می کند.از ابتدایی ترین ساختار های مغز، یعنی ساقه مغز ، مراکز هیجانی سر بر آوردند.میلون ها سال بعد در طول دوران تکامل، از این قسمت های هیجانی، مغز متفکر یا قشر تازه مخ پدید آمد، یعنی پوسته بزرگی که متشکل از بافت هایی در هم پیچیده که لایه های فوقانی مغز را تشکیل می دهند.این واقعیت که مغز متفکر از مغز هیجانی به وجود آمده است، رابطه میان فکر و احساسات را آشکار تر می سازد، به این صورت که خیلی پیش از آنکه مغز منطقی پدید آید، مغز هیجانی وجود داشته است.
تکامل مراکز قدیمی هیجانی از قطعه بویای شروع شد و این مراکز در نهایت به قدری بزرگ شدند که قسمت فوقانی ساقه مغز را احاطه کردند.در مراحل اولیه، مرکز بویایی از لایه های عصبی باریکی تشکیل کی شد که برای تجزیه و تحلیل بو به کار برده می شدند.یک لایه از این یاخته ها، آنچه را که فرد بوییده بود می گرفت و به دسته های مختلف طبقه بندی می کرد.خوردنی یا سمی، جفت جنسی، دشمن یا طعمه.لایه دوم یاخته ها از طریق سیستم عصبی، پیام های بازتابی را ارسال می کرد تا به بدن دستور لازم را بدهد:گاز گرفتن، از دهان بیرون ریختن، نزدیک شدن، گریختن، تعقیب کردن و شکار.با پدید آمدن اولین پستانداران، لایه های جدید و اصلی مغز هیجانی به وجود آمدند، این لایه ها که ساقه مغز را در بر گرفته اند به نانی حلقوی شباهت دارند که ته آن را گاز زده باشند، یعنی جایی که ساقه مغز میان آن قرار گرفته است.
از انجا که این قسمت مغز به دور ساقه مغز حلقه زده و آن را در میان گرفته است، به آن دستگاه لیمبیک (دستگاه کناری) می گویند که ریشه لغوی آن "Limbus" به معنای حلقه است.این محدوده عصبی جدید، هیجان های مناسب را به مجموعه مغز اضافه کرد.در مواقعی که اسیر اشتیاق یا غضب، یا سراپا غرق عشق یا ترس و وحشت می شویم، در واقع دستگاه لیمبیک است که مارا در چنگال خود دارد( همان).
هوش هيجاني از ديدگاه اسلام
دين اسلام با ژرفنگري، كنترل و مديريت احساسات و عواطف را مورد توجه قرار داده است. قرآن كريم تحقير كردن و خوار شمردن را باعث كاهش اعتماد به نفس و ايجاد كمبود در طرف مقابل ميداند و اين صفات را به فرعون و طاغوتيان نسبت ميدهد كه قوم خود را تحقير و خوار ميكنند و آنان نيز از او اطاعت ميكنند.(زخرف: 54) بنابراين، يكي از صفات اهل ايمان، دوست داشتن و عشق ورزيدن به ديگران است. بر اساس روايات، دوست داشتن ديگران، بُعدي از دين و ركن عقل است و موجب آسودگي عقل و قلب ميگردد.خداوند در قرآن به پيامبر خطاب ميكند كه اگر سختدل و خشن بودي، مردم از اطراف تو پراكنده ميشدند. (آل عمران: 159)
حضرت علي(ع) در روايتي ضمن تأكيد بر صميمت و دوست داشتن ديگران ميفرمايد: «خداوند مهربان است و هر مهرباني را دوست دارد؛ مهرباني كن تا مهرباني ببيني.در روايتي ديگر، امام صادق(ع) ميفرمايند: «در معاشرت با مردم ميانهرو باش؛ نه خشن و تندخو، كه كسي به تو نزديك نشود، و نه ضعيف كه تو را تحقير كنند». با نگاهي به منابع حديثي شيعه درمييابيم كه مؤلفههايي چون مسئوليتپذيري اجتماعي، همدلي، تشخيص هيجانات ديگران و ارتباط ميانفردي، با عناويني چون صلة رحم و آداب معاشرت با ديگران آمده است. يكي از موضوعات مهم مطرح در نظرية هوش هيجاني، خودآگاهي است؛ در آيات و روايات متعددي به ضرورت خودشناسي و منافع آن اشاره شده است؛ حديث معروفي از نبي مكرم اسلام نقل شده است كه مي فرمايد: «هركسي نفس خود را بشناسد، خداي خود را خواهد شناخت.
همچنين خداوند متعال ميفرمايد: «به زودي نشانههاي خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان ميدهيم تا براي آنها آشكار گردد كه او حق است»(فصلت: 57). در روايتي ديگر اميرالمومنين(ع) مي فرمايد «معرفت و شناخت نفس، سودمندترين شناختهاست». همچنين حضرت درجايي ديگر ميفرمايد: «هر قدر بر دانش شخصي افزوده شود، اهتمامش به خودش بيشتر ميگردد و در راه تربيت و اصلاح خويش بيشتر ميكوشد». لازم به ذكر است كه در دين اسلام، خودشناسي با شناخت نيازهاي انساني ارتباط تنگاتنگي دارد( همان).