سازه ی انگیزش پیشرفت تحصیلی در مدرسه به رفتارهایی كه به یادگیری پیشرفت مربوط است ، اطلاق می شود
سازه انگیزش پیشرفت تحصیلی در مدرسه به رفتارهایی كه به یادگیری پیشرفت مربوط است ، اطلاق می شود (هوسن ، 1994) رویكردهای زیادی برای تعریف انگیزش پیشرفت تحصیلی وجود دارد ، بعضی از رویكردها به انگیزش های مربوط به موفقیت به طور عام می پردازند . یكی از آن ها ، رویكرد هدف هاست. رویكرد هدف ها براساس انگیزش های سازگارانه و ناسازگارانه پدید آمده است (ایمز،1994
تحقیقات در این زمینه این رویكرد نشان داده است ، كودكانی كه توانایی های یكسانی دارند ، در برابر مشكلات آموزشی و یادگیری ، پاسخ های متفاوتی می دهند ، بعضی از افراد با وجود توانایی های سطح بالا با این دشواری ها به گونه ی مواجه می شوند كه به نظر می رسد توانایی اندكی دارند و از این كه تلاش هایشان به موفقیت نمی رسد ، ناامید می شوند ، گاهی در قالب الگوی درماندگی آموخته شده آن را تفسیر می كنند كه ناسازگارانه است ، زیرا در مقابل رسیدن كودكان به اهداف ارزشمند و بالفعل كردن توانایی های درونی آن ها مانع ایجاد می كند .در مقابل ، گروهی مشكلات را به گونه ی می بینند كه می توانند بر چالش هایی كه بر سر راه شان هست غلبه كنند ، از مشكلات ناراحت نمی شوند ، حتی در وجودشان احساس لذت از غلبه نمودن بر چالش پدید می آید . آن ها توجه خود را به تغییر دادن راهبردها با حداكثر تلاش متمركز می كنند و سطوح حل مسئله خود را غنی تر می كنند . این واكنش ها را پاسخ هایی با جهت گیری تسلط می نامند (ایمز، 1994).
اهداف یادگیری (دوئیك ،1998). دوئیك (1998) در نظریه هدف – محوری خود پیش بینی می كند ، رفتار افراد با سوگیری های متفاوت در دست یابی به اهداف، به ادراك آنان از توانایی هایشان بستگی خواهد داشت. دوئیك (1998) اشاره می كند در اهداف عملكردی، هدف، عملكرد و كفایت است و دانش آموزان موفقیت ها را به عنوان ملاك كفایت خویش می دانند . در اهداف یادگیری ، هدف ، یادگیری و تسلط بر كفایت است. در این حالت افراد به دنبال هدف های دیگری هستند و در جستجوی فعالیت جدید و افزایش كفایت خود تلاش می كنند. به عبارت دیگر ، دانش آموزانی كه اهداف عملكردی را مد نظر دارند ، در ابتدا علاقه مند به اكتساب ارزشیابی های مثبت از توانای هایشان هستند ، سعی می كنند تا از موارد منفی اجتناب كنند ، این افراد ترجیح می دهند ارزشیابی مثبتی در یك تكلیف آسان تر به دست آورندتا این كه احتمال ارزشیابی منفی در تكلیفی مهم تر و چالش انگیزتر را بپذیرند.
اما دانش آموزان دارای اهداف یادگیری، ابتدا متوجه كسب مهارت های جدید یا گسترش دانش خود هستند، حتی اگر مستلزم داشتن خطاهایی در این راه باشند ، لذا ضروری است كه با انجام پژوهش هایی علمی مهم ترین همبسته های انگیزش پیشرفت تحصیلی شناسایی و سهم نسبی هر یك از آن ها در تبیین انگیزش پیشرفت تحصیلی مشخص گردد.در دایره المعارف تعلیم و تربیت ، هوسن و دیگران (1994) انگیزش پیشرفت تحصیلی را بیشتر به آن بعدی از انگیزش منحصر می دانند كه انگیزش درونی دانش آموز نامیده می شود . انگیزش درونی یك حالت روان شناختی است و هنگامی حاصل می شود كه انسان خود را دارای كفایت لازم و خود كنترلی بداند . خودكنترلی به دو بخش تقسیم می شود : فرصت كنترل یا فرصتی كه به دانش آموز داده می شود تا برای امور تحصیلی خود تصمیم بگیرد و توانایی كنترل یا احساس كفایتی كه دانش آموز در موقعیت باید داشته باشد تا بتواند بر آن اساس اقدام كند.
پیشرفت
پیشرفت ،میل به انجام دادن خوب كارها متناسب با معیار برتری است . این نیاز،افراد را برای جستجو كردن "موفقیت در رقابت با معیار برتری"با انگیزه می كند.(مك كللند ،1953) واكنش هیجانی افراد هنگامی كه با معیارهای برتری مواجه می شوند ،تفاوت دارد . افراد دارای نیاز زیاد به پیشرفت عموما با هیجان گرایشی (مانند امید) و رفتار گرایشی پاسخ می دهند ، در حالی كه افراد دارای نیاز كم به پیشرفت (ترس زیاد از شكست) عموما با هیجان اجتنابی (مثل اضطراب) و رفتار اجتنابی واكنش نشان می دهند. (همان)
انگیزه پیشرفت عبارت است از نیروی انجام دادن خوب کارها نسبت به استانداردهای عالی. دیوید مک للند و جان اتکسنیون که ماهیت انگیزش پیشرفت را در چهل سال اخیر مطالعه کردهاند نیاز پیشرفت را اینگونه تعریف میکنند. جستجو کردن موفقیت در رقابت با استانداردهای عالی شخص با انگیزش پیشرفت نیرومند میخواهد در برخی از تکالیف چالش انگیز موفق شود.
بنابراین، افراد دارای نیاز زیاد به پیشرفت، تكالیف نسبتا دشوار را انتخاب می كنند ، فورا به تكالیف پیشرفتی می پردازند در تكالیف نسبتا دشوار تلاش بیشتری به خرج می دهند و عملكرد بهتری دارند ، در صورت رو به رو شدن با مشكلات استقامت می كنند و مسئولیت موفقیت ها و شكست ها را می پذیرند.
طبق مدل پیشرفت كلاسیك اتكینسون ، گرایش در برابر اجتناب رفتاری حاصل ضرب نیاز فرد به پیشرفت ، احتمال موفقیت ، و مشوق موفقیت (یعنی ،Ts=Ms*Ps*Is) و ترس فرد از شكست ،احتمال شكست ،و مشوق اجتناتب از شكست است (یعنی Taf=Maf*Pf*If). این فرمول در موقعیت هایی مانند تكالیف نسبتا دشوار ، رقابت و كارفرمایی، رفتارهای گرایشی در برابر اجتنابی را نسبتا خوب پیش بینی می كند.(همان)
اهداف پیشرفت
سه نوع هدف پیشرفت وجود دارد : 1 – عملكردی – گرایشی 2 – عملكردی – اجتنابی 3 – تسلط نیاز به پیشرفت ، پذیرفتن هدف های عملكردی – گرایشی را پیش بینی می كند ، ترس از شكست ، هدف های عملكردی – اجتنابی را پیش بینی می كند و انتظارات شایستگی ، هدف های تسلط را پیش بینی می كنند . هدف های تسلط و عملكردی – گرایشی عموما با پیشرفت و نتایج مثبت ارتباط دارند ، در حالی كه هدف های عملكردی – اجتنابی چنین نیستند.(ایمز،1984)
منشا نیاز به پیشرفت
نیاز به پیشرفت عبارتست از: میل به انجام دادن خوب کارها در مقایسه با معیار برتری. این نیاز افراد را برای جستجو کردن «موفقیت در رقابت با معیار برتری» با انگیزه می کند (مک کللند، اتکینسون، کلارک و لوول) (1953) اما معیار برتری، اصطلاح گسترده ای است، به طوری که رقابت با تکلیف مثل حل کردن معما، نوشتن رساله ای متقاعد کننده، رقابت با خود مثل دویدن در مسابقه در بهترین زمان ممکن، بالا بردن معدل نمره ها، یا رقابت کردن با دیگران مثل بردن مسابقه و شاگرد اول کلاس شدن را شامل می شود. آن چه در تمام موقعیت های پیشرفتی مشترک است این است که شخص می داند عملکرد آتی او ارزشیابی معناداری از شایستگی فردی اوست. معیارهای برتری به این علت نیاز پیشرفت را برمی انگیزند که عرصه بسیار معناداری برای ارزیابی میزان شایستگی فرد تأمین می کنند (مارشال ریو ، ترجمه سید محمدی ۱۳۸۲).
مورای نیاز به پیشرفت را به عنوان تمایل به غلبه بر موانع و مشکلات، کسب قدرت و سعی در انجام کارهای مشکل تعریف می کند. (بک ،۱۹۸۳) نیاز به پیشرفت را می توان در سه مقوله ی زیر به اختصار توضیح داد : 1 – تاثیرات جامعه پذیری 2 – تاثیرات شناختی 3 – تاثیرات رشدی تاثیرات جامعه پذیری: تلاش های پیشرفت نیرومند و انعطاف پذیر ، تا اندازه ی از تاثیرات جامعه پذیری ناشی می شوند ، در صورتی كه والدین موارد زیر را تامین می كنند ، فرزندان آن ها تلاش های پیشرفت نسبتا نیرومندی را به خرج می دهند ، آموزش استقلال ( مثل اتكا به نفس ، خود مختاری) آرمان های عملكرد عالی ، معیارهای برتری واقع بینانه خودپنداره ی توانایی عالی (مثل : این كار برای تو خیلی آسان است) ارزش قایل شدن برای كارها ی مرتبط با پیشرفت ، معیارهای روشن برای برتری ، محیط خانوادگی سرشار از تحریك (مثل كتاب هایی برای خواندن) تجربیات گسترده ی مانند مسافرت و فراهم كردن كتاب های كودكان كه مملو از داستان های تخیلی مرتبط با پیشرفت باشند. (آمس و آمس ،1984).
بخشی از پرورش تلاش های پیشرفت نیرومند و انعطاف پذیر به تأثیرات اجتماعی شدن مربوط می شود. دانش آموزان در صورتی تلاش های پیشرفت نسبتاً نیرومندی پرورش می دهند که والدینشان موارد زیر را تامین کنند: آموزش استقلال، خود مختاری، آرمان های عملکرد علمی، معیارهای واقع بینانه برتری (روزن و داندرید ۱۹۵۹)خود پنداره توانایی عالی مثل «این کار برای تو آسان است»، ارزش مثبت برای تکالیف پیشرفتی، معیارهای روشن برای برتری، محیط خانوادگی که سرشار از توانش تحریک است مثل کتاب هایی برای خواندن، تجربه گسترده مثل مسافرت و فراهم کردن کتاب های کودکان که سرشار از داستان های تخیلی پیشرفتی هستند. اما در نهایت این اقدام برای مشخص کردن شیوه های اجتماعی کردن کودکان دارای نیاز به پیشرفت زیاد فقط تا اندازه ای موفقیت آمیز بود، عمدتاً به خاطر این که یافته های طولی نشان دادند که تلاش های پیشرفت از کودکی تا بزرگسالی که به مقدار زیاد تغییر می کند و در بزرگسالی از یک دهه به دهه بعدی اصلاً قابل پیش بینی نیستند (جنکینز، ۱۹۸۷).
تاثیرات شناختی
چندین پژوهشگر این نظر را که افراد شخصیت پیشرفت گرا را درونی می سازند رها کرده اند. این پژوهشگران در عوض، توجه خود را به اساس شناختی نحوه تفکر پیشرفت گرا معطوف کرده اند (آمس و آمس ،۱۹۸۴). برخی از شیوه های تفکر پیشرفته تر از شیوه های تفکر دیگر هستند؛ یعنی ادراک توانایی زیاد، پذیرفتن گرایش تسلط و برتری، انتظارات زیاد برای موفقیت، ارزش قائل شدن زیاد برای پیشرفت و سبک انتسابی خوشبینانه. ادراک توانایی زیاد هم استقامت در تکلیف و هم عملکرد شایسته را تسهیل می کند (هانسفورد و هاتی، ۱۹۸۲). گرایش به تسلط در مقایسه با گرایش به درماندگی باعث می شود که افراد تکالیف نسبتاً دشوار را انتخاب کنند و با افزایش نه کاهش تلاش به مشکل پاسخ دهند. انتظار موفقیت، رفتارهای گرایشی مثل جستجو کردن چالش های بهینه و انجام دادن خوب کارها را به بار می آورد (اکسلز ،۱۹۸۴). ارزش قائل شدن برای پیشرفت در حیطه خاص، استقامت در آن حیطه را بیشتر می کند. سبک انتسابی خوش بینانه (نسبت دادن موفقیت به خود ولی نسبت دادن شکست به علت بیرونی)، هیجان های مثبت مثل امید و غرور را بعد از موفقیت پرورش می دهد و از هیجان های منفی مثل ترس هنگام تنگنا و مخمصه جلوگیری می کند (وینر، ۱۹۸۵). بنابراین، هنگامی که شرایط در خانه، محیط آموزشی، سالن ورزشی، محیط کار و محیط درمانی موجب عقاید توانایی زیاد، گرایش تسلط، انتظار موفقیت، ارزش قائل شدن برای پیشرفت و سبک انتسابی خوش بینانه می شود، این شرایط برای پرورش دادن نحوه تفکر و رفتار کردن پیشرفتی خاک حاصلخیز شناختی تأمین می کند.
تاثیرات شناختی
زمانی كه در دهه ی 1970 و 1980 ، انقلاب شناختی روی بررسی انگیزش تاثیر گذاشت ، پژوهشگران توجه خود را به شالوده ی شناختی شیوه ی تفكر پیشرفت گرا معطوف كردند .(همان) برخی از شیوه های تفكر ، بیشتر از شیوه های تفكر دیگر با پیشرفت ارتباط دارند ، از جمله این موارد : 1 – ادراك توانایی زیاد 2 – گرایش تسلط 3 – انتظارات زیاد برای موفقیت 4 – ارزش قایل شدن زیاد برای پیشرفت 5 – سبك انتسابی خوش بینانه . ادراك توانایی زیادبه استقامت و عملكرد كمك می كند (هنسفولدوهاتی ،1982)
گرایش تسلط ( در مقایسه با گرایش درمانده)باعث می شود كه افراد تكالیف نسبتا دشوار را انتخاب كنند و با افزایش دادن تلاش خود ، نه با كاهش دادن آن ، به تكالیف دشوار پاسخ دهند. انتظارات زیاد برای موفقیت ،رفتارهای گرایشی مانند جستجو كردن چالش های بهینه و عملكرد خوب را پرورش می دهند (اكلس ،1984 ) تاثیرات رشدی : شناسایی تأثیرات شناختی بر رفتار پیشرفتی باعث شده که پژوهشگران در این باره تحقیق کنند که چگونه این شیوه های تفکر در طول زندگی فرد پرورش می یابد (هک هاسن، ۱۹۸۲).
عقاید، ارزش ها و هیجان های مربوط به پیشرفت همگی الگوهای رشدی قابل پیش بینی را نشان می دهند. بچه ها توانائی های واقعی شان را ناشیانه ارزیابی می کنند. آنها در مورد توانایی شان عقاید غیر واقع بینانه ای دارند. بعد از شکست عقاید توانایی شان را خوار نمی شمرند و از عملکرد ضعیفشان در مقایسه با همسالانشان چشمپوشی می کنند. اما کودکان در اواسط کودکی به طور فزاینده ای عملکرد خود را با همسالانشان مقایسه می کنند و در اواخر کودکی، برای ایجاد توانایی نسبتاً واقع بینانه بر اطلاعات وسیعی وابسته می شوند: به خود ارزیابی ها، ارزیابی های همسالان، ارزیابی معلمان و ارزیابی های والدین متکی می شوند. در رابطه با ارزش ها، بچه ها برای تأیید دیگران، ارزش بسیار زیادی قائل می شوند ولی در مورد پیشرفت به تنهایی اهمیت چندانی قائل نیستند (دبورا استیپک، ۱۹۸۴). زمانی که کودکان عمدتاً از والدینشان یاد می گیرند که برای پیشرفت ارزش کم یا زیاد قائل شوند، ارزش های پیشرفتی آموخته می شوند (واترمن، ۱۹۸۸).
مدل پیشرفت اتكینسون
جان اتکینسون (۱۹۵۷)معتقد بود که نیاز پیشرفت فقط تا اندازه ای رفتار پیشرفت را پیش بینی می کند. رفتار پیشرفت نه تنها به نیاز پیشرفت فرد بستگی دارد بلکه به احتمال موفقیت او در تکلیف و ارزش تشویق که او برای موفق شدن در آن تکلیف قائل است نیز وابسته است. از نظر اتکینسون احتمال موفقیت و ارزش تشویقی برای موفق شدن به صورت موقعیتی تعیین می شود؛ یعنی، برخی تکلیفها احتمال موفقیت زیاد دارند، در حالی که احتمال موفقیت تکالیف دیگر کم است. ضمناً برخی تکلیفها نسبت به تکالیف دیگر برای موفقیت مشوق بیشتری عرضه می کنند. برای مثال، کلاسهایی را در نظر بگیرید که هم اکنون در آنها شرکت می کنید. هر درسی احتمال موفقیت خودش را دارد. مثلاً، ریاضیات پیشرفته از آموزش فیزیک مقدماتی سختتر است و برای موفقیت هم ارزش تشویقی خودش را دارد، بدین معنی که، گرفتن نمره خوب در درسی که به رشته شما مربوط است معمولاً با ارزشتر از درسی است که به رشته شما مربوط نیست.
نظریه مک کللند
طبق نظریه مک کللند، اتکینسون، کلارک و لوول (۱۹۵۳) انگیزه پیشرفت از آرزوهای فزاینده کودک ناشی می شود. وقتی کودکی با یک موقعیت جدید پیشرفت مثل یک معمای علمی برخورد می کند، هیچ انتظاری از توانایی خود برای حل آن ندارد. اگر این معما آن قدر مشکل نباشد و او بتواند به طور صحیح آن را حل کند او به زودی آرزوهای خاصی پیدا می کند و از این آرزوها لذت می برد. موفقیت در موقعیت پیشرفت و در پیش بینی نتیجه این موقعیت برای انگیزه حاصل از پیشرفت ایجاد تقویت مثبت می کند. سرانجام، کودک در حل معما به میزان صد در صد انتظار پیشرفت پیدا می کند. در این مرحله معما تازگی خود را از دست می دهد و حل آن به عنوان پیشرفت تلقی نمی شود. در این موقع مربی آگاه به پیشرفت باید موقعیت تازه و کمی پیچیده تری را ایجاد کند. در این صورت، کودک علاقه تازه ای به پیشرفت می یابد. کودک باید از موقعیت (تقویت مثبت) لذت ببرد. برای ایجاد لذت کودک را بایستی با موضوعها و موفقیتهایی که به تدریج پیچیده تر می شوند، اما با موفقیت توأم هستند، مواجه ساخت
انگیزه پیشرفت
اصطلاح انگیزش از فعل لاتین movere به معنی حرکت دادن مشتق شده است مفهوم کلی جنبش (تحرک) منعکس کننده این تصور عام است که انگیزش چیزی است که ما را به جنبش و تحرک وادار و کمک می کند تا تکلیف خود را کامل کنیم (شهر آرای۱۳۸۶).
انگیزش به حالت های درونی ارگانیزم که موجب هدایت رفتار او به سوی نوعی هدف می شود اشاره می کند. به طور کلی، انگیزش را می توان به عنوان نیروی محرک فعالیت های انسان و عامل جهت دهنده آن تعریف کرد. انگیزش را به موتور و فرمان اتومبیل تشبیه کرده اند و در این مقایسه نیرو وجهت، مفاهیم عمده انگیزش هستند. بنابراین انگیزش عامل فعال ساز رفتار انسان است (سیف، ۱۳۷۹).
انگیزه اصطلاحی است که غالباً با انگیزش مترادف به کار می رود. با این حال می توان انگیزه را دقیق تر از انگیزش و به عنوان حالت مشخصی که سبب ایجاد رفتاری معین می شود تعریف کرد. به سخن دیگر انگیزش عامل کلی مولد رفتار به حساب می آید در حالی که انگیزه حالت اختصاصی رفتار یک شخص می باشد. مثلاً وقتی که می پرسیم چرا فلان شخص رفتار خاصی را انجام داد به دنبال انگیزه او هستیم.(همان) گیج و برلاینر (۱۹۹۲) انگیزه پیشرفت را به صورت یک میل یا علاقه کلی به موفقیت کلی یا موفقیت در زمینه ی فعالیت خاص تعریف کرده اند (سیف۱۳۸۴).
انگیزه پیشرفت بعنوان یکی از انگیزه های مهم اجتماعی و یکی از ویژگی های شخصیتی هر فرد است که بین افراد متفاوت است و بر اساس آن می توان رفتارهای خاصی را پیش بینی نمود. انگیزه پیشرفت گرایشی است برای ارزیابی همه جانبه عملکرد خود با توجه به عالی ترین معیارها، تلاش برای موفقیت در عملکرد و برخورداری از لذتی که با موفقیت در عملکرد همراه است. روبینز (۱۹۹۳) انگیزه پیشرفت را سائقی برای پیشی گرفتن بر دیگران، دستیابی به پیشرفت با توجه ملاک های مشخص و تلاش جهت کسب موفقیت می داند و معتقد است کسی که دارای انگیزه پیشرفت است این تمایل را دارد که کارش را به خوبی انجام دهد و به صورت خود جوش به ارزیابی عملکرد خود بپردازد. رفتارهای پیشرفت گرای افراد نشانه هایی از انگیزه پیشرفت آنان است. کورمن (۱۹۷۷) انگیزه پیشرفت را عبارت از آرزو برای پیشی گرفتن در یک رفتار ویژه می داند که آن رفتار ویژه به صورت ملاک یا معیار در آمده باشد
زمینه اجتماعی انگیزه پیشرفت
هنگام توصیف انگیزه پیشرفت ضروری است که زمینههای اجتماعی آن توجه شود. هر فرد تلاش میکند به نحوی به وظائف مورد نظر خویش عمل کند ولی از آنجا که این امر در یک محیط اجتماعی اتفاق میافتد. مفاهیمی از قبیل تشریک مساعی ، رقابت ، تشکیل گروه ، اهداف گروه و پیشرفت گروهی نیز مطرح میشود. در میان آثار اجتماعی انگیزه پیشرفت میتوان به آثار مثبت اجتماعی آن اشاره کرد که مورد توجه بیشتری قرار میگیرند. با توجه به اینکه بیشتر افراد جامعه موفقیت در انجام وظائف را یک هدف مثبت در نظر میگیرند و در این زمینه تلاش میکنند در نتیجه به آثار مثبتی از قبیل فزونی انتظار موفقیتهای بعدی غرور و صلاحیت بیشتر دست مییابند. بنابراین موفقیت دارای آثار مثبت اجتماعی است. (شهرآرای، 1386)
دستیابی به هدف مورد انتشار موجب تجلی موفقیت میگردد و در این صورت افراد نسبت به یکدیگر برخورد صمیمانه و خیر اندیشانه از خود نشان میدهند. در یکی از آزمایشاتی که در این زمینه انجام شد، محققان نتیجه گرفتند که افراد موفق نسبت به افراد ناموفق در زمینه کارهای اجتاعی و عام المنفعه و مددیاری آمادگی بیشتری از خود نشان می دهند. آنها معتقد بودند که بین موفقیت و گرایش به کارهای مردم پسند رابطه وجود دارد. نتیجه تحقیق دیگری نشان داد که وجود احساس موفقیت در افراد باعث میشود که آنها به شکلات دیگران بیشتر رسیدگی کنند. (همان)
تاثیر عدم موفقیت بر رفتار به درستی معلوم نیست ولی وقتی موفقیت سبب افزایش رفتار اجتماعی میشود، میتوان تصور کرد که عدم موفقیت در بروز رفتارهای ضد اجتماعی موثر باشد. گاهی افرادی که موفق نمیشوند، سعی میکنند عزت نفس خویش را به صورت سطحی با رفتارهای بلند پروازنه بهبود بخشند. تاثیر عدم موفقیت به عواملی از قبیل زمینههای اجتماعی و موقعیت اجتماعی که فرد در آن موقعیت موفق نشده است، بستگی دارد.(همان)