در حال حاضر عملکرد تحصیلی دانش آموزان یکی از موضوعات مهم مورد توجه آموزش و پرورش هر کشور به شمار می رود.
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
67
در حال حاضر عملکرد تحصیلی دانش آموزان یکی از موضوعات مهم مورد توجه آموزش و پرورش هر کشور به شمار می رود؛ زیرا عملکرد تحصیلی یکی از توانایی های محوری در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است. بنابراین توجه به عوامل مهم و تأثیرگذار بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان ضروری است. در این میان یکی از متغیرهایی که می تواند بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان تأثیرگذار باشد، خودکارآمدی آنان است(پورقاز، محمدی و دوستی، 1391).
خودکارآمدی، یک عامل انگیزشی فعال کننده، نیرودهنده، نگهدارنده و هدایت کننده ی رفتار به سوی هدف تعیین شده است(پینتریچ و دگروت ،1990). خودکارآمدی" قضاوت شخصی" فرد درباره توانایی های خود برای آغازگری و عملکرد موفق در تکالیف می باشد که نیازمند به گسترده شدن تلاش فرد و حفظ آن در شکل رویارویی با موانع است(بندورا، 1997). بندورا(1997،2001)، معتقد است که برای پیش بینی عملکرد تحصیلی افراد در حوزه های مختلف هم چون مدرسه، دانشگاه و روابط، خودکارآمدی نقش مهمی را ایفا می کند. بنابراین به نظر می رسد هرچه خودکارآمدی افراد بیشتر باشد پیشرفت تحصیلی بیشتر می شود(پورقاز، محمدی و دوستی، 1391).
دانش آموزان از نظر میزان خودكارآمدی با هم متفاوتند. ممكن است برخی از آنان در بعضی تكالیف از خودكارآمدی بالا ، ولی در انجام برخی دیگر از خودكارآمدی پایینی برخوردار باشند، و در نتیجه، در انجام آن كار موفق نباشند (زمانی امیر،1385). یكی از علل ناكارآمدی افراد، ادراك شخصی هر فرد در باره وضعیت فعلی خود و نارضایتی از عملكرد ضعیف خود در انجام امور است(کسایی،1384). بندورا(1997)، ساز و کارهای تأثیرگذار بسیاری را که نقش بنیادی در انجام تکلیف دارند مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که هیچ کدام از این ساز و کارها در کنترل کارکرد، پرنفوذتر از خودکارآمدی و باورهای افراد از توانایی نیستند(پاجاریس ، 1997). از سوی دیگر بندورا(2001)، معتقد است که خودکارآمدی هم چون عاملی شناختی- انگیزشی، دارای نقشی پرمایه در پدیدآوری تفاوت های فردی و جنسیتی در گستره ی کارکرد تحصیلی است(کریم زاده و محسنی، 1385).
مفهوم خودکارآمدی در مرکز نظریه ی شناخت اجتماعی آلبرت بندورا قرار دارد (سروقد، رضایی و معصومی،1389). در واقع سازه ی خودکارآمدی به باور کلی فرد در مورد توانمندی ها و قابلیت های خود اشاره دارد(مادوکس ، 2002). به طور کلی در حوزه ی تحصیلی، خودکارآمدی به باور دانش آموزان درباره توانایی های خود برای فهمیدن یا انجام دادن تکالیف درسی اطلاق می شود(فتسکو و مک کلور ، 2005).
تحقیقات گیست و میتچل (2000، پینتریچ و شانك ، 1385)، نشان میدهد دانشآموزانی که از خودکارآمدی بالایی در حل تکالیف برخوردارند هنگامی که در حل تکلیفی نمره ی کمی میگیرند میان تلاش خود و پیامد عمل رابطه ای نمی بینند و به این ترتیب در روبرو شدن با تکالیف بعدی انتظار پیامد منفی در آنان ایجاد می شود. آنان هم چنین اشاره می کنند وقتی معلمان نیز نمرات دانش آموزان را با هم مقایسه می کنند تا دانش آموزان قوی را از ضعیف جدا کنند به ایجاد انتظار پیامد منفی آنان قوت میبخشند. افرادی كه خود كارامدی و انتظارات پیآمدی پایینی دارند چون میان تلاش خود و كسب نمرات رابطه ای نمی بینند ممكن است كناره گیری و بی اعتنایی از خود نشان داده و هیچ تمایلی به تلاش پیدا نكنند و وضعیتی شبیه دانش آموزان دچار درماندگی آموخته شده پیدا می کنند. (پینتریچ و شانك، 1990).
در حوزه های آموزشی باورهای خودكارآمدی تا حد زیادی به انتظارات پیآمدی آنان مرتبط است اما در عین حال محدودیت های ساختاری می تواند ناهمگونی هایی را ایجاد كند. الگوی خودكارآمدی بالا و انتظار پیآمدی پایین ممكن است بر اثر تفكیك موقعیتی بر اساس تبعیض نژادی ، قومی یا جنسی در محیط آموزشی رخ دهد. جودیت و میك (2008)، در تحقیقات خود به همین نتیجه دست یافتند كه وقتی در كلاس درس میان دانش آموزان از لحاظ نژاد و قوم و زبان و ... از سوی معلم كلاس درس تبعیض به وجود آید دانش آموزان خود كارآمد این گروه ها دچار انتظارپیآمد منفی از تلاش های خود خواهند داشت.
ممكن است دانش آموزان نسبت به توانایی خود احساس خود كارآمدی بالایی داشته باشند ولی در برخورد با تكالیف پیچیده و مشكل با انتظار پیامد منفی روبه رو شوند، به عنوان مثال میلر و بریکمن (2004)، وقتی دانشجویی در درسی تسلط كافی دارد ولی با معلمی روبه رو می شود كه نسبت به تصحیح اوراق امتحانی دانشآموزان تبعیض قایل می شود به این باور می رسد که هر قدر از خود تلاش و كوشش نشان دهد نمره بالایی نخواهد گرفت بنابراین دچار انتظار پیامد منفی از عملكرد خود می شود. بنابراین، هر قدر خودكارآمدی بالا باشد و انتظار پیامدهای عملكرد نیز مثبت باشد میزان تلاش و موفقیت در دانش آموزان بیشتر می شود.
الوین و ساولسبرگ (2008)، معتقدند اگر دانش آموزان اعتقاد داشته باشند که در یادگیری مطالب آموزشی کُند هستند و از مهارت های کافی برای پیشرفت برخوردار نیستند خودکارآمدی آنان کاهش مییابد. هم چنین وقتی دانش آموزان در حل تکلیفی موفق می شوند و آن را به تلاش زیاد خود یا دانش آموزانی که در حل تکالیف موفق می شوند و آن را به تلاش کم نسبت می دهند نشان دهنده این است که از مهارت های کافی برای یادگیری برخوردار نیستند. خودکار آمدی زمانی بالا است که دانش آموزان عقیده داشته باشند متناسب با تکلیف تلاش می کنند.
پاتریک و ووتر (2008)، معتقداند اثر انگیزش برخودكارآمدی می تواند چشمگیر باشد. البته تازمانی كه باورهای خود كارآمدی بیش از حد خوش بینانه باشد ممكن است باعث شود افراد دست به كارهایی بزنند كه خیلی فراتر از مهارت های آنها است و در نتیجه دچار عواقب آزار دهنده و جبران ناپذیر آن اعمال می شوند و همچنین افرادی كه باورهای خود كارآمدی پایینی دارند در واقع توانایی خود را برای یادگیری محدود می كنند. گرهاد و براون (2006)، در تحقیقات خود نشان دادند دانش آموزان به هنگام رویارویی با تكالیف و حل آنها هیجانات مثبت و منفی را تجربه می كنند. اگر دانش آموزان به هنگام حل تكلیف هیجانات مثبتی را تجربه كنند اعتماد به نفس آنان بالا رفته و احساس غرور و شایستگی می كنند.
درواقع افرادی كه خودكارآمدی بالایی دارند دارای اعتماد به نفس هستند و به عملكرد خود اطمینان دارند و سطوح بالایی از تلاش و پایداری را نشان می دهند و به طور فعال در فعالیت های آموزشی شركت می كنند.بنابراین دانش آموزانی كه خود كارآمدی بالا ولی انتظارات پیآمدی پایینی دارند احتمالا" به سختی مطالعه می كنند و در فعالیت های آموزشی شركت خواهند كرد و احتمال دارد نسبت به نظام نمره دهی اعتراض داشته و خواستار تغییر آن باشند(لیم، گوروین و سنكو ، 2007).
از طرفی دیگر، دانش آموزانی که در تکالیف مدرسه شکست می خوردند با عوامل فشارزای متعددی روبه رو می شوند. مشکلات ناشی از مردودی ، نمرات پایین گرفتن و تحقیر توسط دیگران جزو عوامل فشارزا محسوب می شوند. این مساله نیز به نوبه خود می تواند پیامدهای رفتاری و کارکردی و مختلفی را متوجه این دانش آموزان سازد .درمقابل، برخی از دانش آموزان علی رغم مشکلات تحصیلی و آموزشی به طور موفقیت آمیزی به تحصیل ادامه می دهند(جبلی،1384).
پژوهش ها و نظریه پرد ازی هایی که از دو دهه قبل از شروع شده است (به طور مثال،دیدگاه های بندورا،زیمرمن و شانک)حاکی از آن است که یک یا مجموعه ای از متغیرها تحت عنوان خود کارآمدی ، وجه مشخصه این دانش آموزان است .در پژوهش های اخیر، فرآیند پیچیده خود کارآمدی به عنوان یکی از خصیصه های مهم جنبه های شناختی و رفتاری انسان ها شناسایی شده و به نظر می رسد عوامل زیادی، که با هم ارتباط متقابل هم دارند، بر خود کارآمدی تاثیر می گذارند(جبلی، 1384).
فهم خود کارآمدی اشاره به این دارد که یادگیرندگان می توانند فرآیند یادگیری را صرف نظر از توانایی یادگیری قبلی و به صِرف مساعد بودن محیط،تسهیل کنند (زیمرمن،1990). همین طور، میزان موفقیت دانش آموز در یک تکلیف یادگیری به سطح خود کارآمدی و راهبردهایی بستگی دارد که فرد برای انجام آن انتخاب کرده است(جبلی، 1384). نتایج تحقیقات نشان داده است که وقتی افراد نظر خوبی درباره توانایی های خود برای رویارویی با مسائل مهم دارند تمایل بیشتر برای بهره وری از زندگی، قرار دادن اهداف چالش انگیز در مقابل خود، تمایل به انجام کارهایی که دیگران تا حال آن را انجام نداده اند را دارند(فرانکن ،1998). نتیجه تحقیقات در زمینه خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی حاکی از وجود رابطه بین این دو متغیر است(اعرابیان و همکاران، 1389).