در مدل وابستگی به مواد، وابستگی نتیجه فرایندی است که در آن عوامل متعددی که روی هم تاثیر متقابل دارند، بر رفتار مصرف مواد و از دست دادن انعطاف پذیری در تصمیم گیری برای مصرف یک ماده معین تاثیر دارند.

برای دسترسی به فایل ورد WORD این مقاله ، بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 1 را دانلود کنید.

در مدل وابستگی به مواد، وابستگی نتیجه فرایندی است که در آن عوامل متعددی که روی هم تاثیر متقابل دارند، بر رفتار مصرف مواد و از دست دادن انعطاف پذیری در تصمیم گیری برای مصرف یک ماده معین تاثیر دارند، هرچند اثرات هر داروی مشخص در این فرایند اهمیت زیادی دارد، اما همه افرادی که به یک ماده وابسته می شوند اثرات آن را به صورت یکسان تجربه نمی کنند و عوامل انگیزشی در افراد مختلف متفاوت است، به علاوه فرض بر این است که در مراحل مختلف این فرآیند، عوامل مختلفی دخالت دارند.

بنابراین دسترسی به مواد، مقبولیت اجتماعی و فشار همسالان در نخستین مصرف مواد تاثیر دارند، اما عوامل دیگری نظیر شخصیت و خصوصیات زیستی فرد احتمالا در نحوه ادراک اثرات دارو و میزان ایجاد تغییرات در CNS بر اثر مصرف مکرر آن اهمیت بیشتری دارند. عوامل دیگری از جمله اثرات خاص هر دارو نیز ممکن است در پیشرفت مصرف دارو به سمت وابستگی نقش مهمی داشته و برخی عوامل دیگر در احتمال بروز بر اثر مصرف دارو یا بهبودی موفقیت آمیز وابستگی دخالت دارند(سادوک و سادوک، 1933، ترجمه رضاعی، 1391).

فرض شده است که اعتیاد یک «بیماری مغزی است» و فرایندهای مهمی که رفتار مصرف داوطلبانه دارو را به مصرف جبری آن تبدیل می کند تغییرات حاص در ساختمان و نوروشیمی مغز فرد مصرف کننده دارو است، امروز شواهد کافی حاکی است که چنین تغییراتی در قسمت های مرتبط مغزی روی می دهد(سادوک و سادوک، 1938، ترجمه پور افکاری، 1390).

تصمیم برای مصرف دارو تحت تاثیر موقعیت اجتماعی و روان شناختی بلافصل و همچنین سوابق بلند مدت مصرف دارو است. مصرف دارو یک رشته پیامدها به دنبال دارد که ممکن است آزارنده یا مشوق باشند، از طریق فرایند یادگیری به احتمال بیشتر یا کمتر تکرار مصرف دارو منجر شوند. در مورد بعضی از داروها، مصرف همچنین سبب آغاز شدن فرایند زیست شناختی وابسته به تحمل و وابستگی جسمانی و حساس سازی می گردد. به نوبه خود، تحمل می تواند برخی از اثرات جانبی دارو را کاهش دهد و امکان مصرف دورزهای بالاتر را بدهد یا آن را ایجاب کند، که خود بروز وابستگی جسمی را تسریع و شدید می کند. بالاتر از آستانه ای خاص، کیفیات آزارنده سندرم ترک انگیزه عود کننده مجزایی برای مصرف بیشتر دارو ایجاب می کند. حساسیت سیستم انگیزشی می تواند محدود محرک های وابسته به دارو را افزایش دهد(سادوک و سادوک، 1938، ترجمه پور افکاری، 1390).

2-1-5-1 عوامل عصبی- شیمیایی هر یک از داروهها دارای آثار مخصوص در بدن است(میلانی فر، 1389)؛ و کلیه مواد یا داروها که به نحوی منجر به وابستگی می شوند، به طور مشخص با نحوه عمل انتقال دهنده ها و تعدیل کننده های عصبی رابطه دارند(گلپرور و همکاران، 1382).

برای اکثر مواد مواد سوء مصرف، استثنای الکل، محقققین انتقال دهنده ها (عصب-رسانه) یا گیرنده های عصبی شناسایی کرده اند که اکثر مواد از طریق آنها اثرات خود را اعمال می کنند. برخی از پژوهشگران در مطالعات خود این نوع فرضیه را دنبال می کنند. مثلا مواد افیونی بر گیرنده های افیونی اثر می کنند. بنابراین در کسی که فعالیت افیونی درونزاد بسیار کم است یا فعالیت آنتاگونیستی افیونی درونزاد خیلی بالا است ممکن است در معرض خطر ابتلا به وابستگی به مواد افیونی قرار داشته باشد. حتی در کسی که کارکرد گیرنده درونزاد در او کاملا طبیعی و و غلظت عصب –رسانه بهنجار است، مصرف طولانی مدت یک ماده مورد سوء مصرف ممکن است نهایتا سیستم گیرنده را در مغز تغییر دهد، به طوری که مغز برای حفظ تعادل، نیازمند ماده برونزا باشد. چنین فرایندی در سطح گیرنده ممکن است مکانیسم پیدایش تحمل در دستگاه عصبی مرکزیCNS باشد.

با این حال اثبات تغییر میزان آزاد شدن عصب-رسانه و کارکرد گیرنده ناقل عصبی دشوار بوده و تحقیقات جدید بر اثرات مواد بر سیستم پیام برنده دوم و تنظیم ژن متمرکز است(سادوک و سادوک، 1933، ترجمه رضاعی، 1391).

انتقال دهنده های عمده ای که ممکن است در پیدایش سوء مصرف مواد و وابستگی مواد درگیر بوده باشند عبارتند از: سیستم های افیونی، کاتکولامین (مخصوصا دوپامین)، و گاماآمینوتیرتیک اسید (GABA).

نورن های دوپامینرژیک ناحیه تگمنتال بطنی که به نواحی قشری و سیستم لیمبیک، خصوصا هسته اکومبنس کشیده می شوند، اهمیت خاص دارند. در این مسیر خاص تصور می شود که در قطع پاداش درگیر است و ظاهرا میانجی عمده اثرات موادی نظیر آمفتامین ها و کوکائین است. لوکوس سرولوس، بزرگترین گروه نورون های آدرنرژیک، تصور می شود در میانجیگری اثار مواد تریاکی و شبه تریاک درگیر است این راه مجموعا مدار پاداش مغز نامیده می شود(سادوک و سادوک، 1938، ترجمه پور افکاری، 1390).

به علت اختصاصات فیزیولوژیک، بعضی از داروها با مقادیر بسیار کم اعتیاد به وجود می آورند. به طور مثال قدرت اعتیاد دهی هروئین به مراتب بیشتر از تریاک است در صورتی که این قدرت در مشروبات الکلی گوناگون مربوط به درجه خلوص و به مقدار الکل ان بستگی دارد. هروئین قوی تر از مرفین است چون قابلیت انحلال آن در چربی بیشتر از مرفین است و سریع تر از مرفین از سد خونی مغزی عبور می کند(میلانی فر، 1389).

2-1-5-2 عوامل ژنتیک تبیین های ژنتیک بر تحقیقات فامیلی، دوقلوها، فرزند خوانده ها و اخیرا بر دخالت ژن ها که بیش از چند سال از شناسایی آنها نمی گذرد، متکی است(گلپرور و همکاران، 1382). شواهد مختلفی از استعداد ارثی اعتیاد به الکل و مواد مخدر وجود دارد. تاثیر مستقیم عوامل ژنتیکی، عمدتا از طریق اثرات مختلف مواد در بدن می باشد که بسته به نوع وراثت شخص، اثرات ماده نیز متفاوت خواهد بود(باوی، 1388).

محققین اخیرا در مطالعه سوء مصرف مواد و وابستگی از روش پلی مورفیسم طولی محدود شده (RFLP) استفاده کرده اند و گزارش هایی از روابط ژن هایی که بر تولید دوپامین اثر می گذارند منتشر شده است(سادوک و سادوک، 1933، ترجمه رضاعی، 1391).

2-1-5-3 عوامل روان شناختی الف) عوامل شخصیتی و وابستگی به مواد اولین دیدگاه مطرح در روامن شناسی که بر عوامل شخصیتی در وقوع وابستگی (اعتیاد) تاکید نموده، رویکرد روان تحلیل گری بوده است. فروید معتادان را دارای ویژگی های رفتار برگشت کننده به خاطر تثبیت شدگی در مرحله دهانی می داند. به این ترتیب معتادان افرادی معرفی می شوند که به دلیل عدم ارضا از ناحیه دهان، در مرحله رشد دهانی تثبیت شده، در بزرگسالی به طور افراطی این ارضا را در مصرف مواد مخدر جستجو می کنند(گلپرور و همکاران، 1382).

فرمول بندی های سایکودینامیک جدید، مصرف مواد را بازتاب اعمال مختل ایگو معرفی می کنند (یعنی ناتوانی مقابله با واقعیت) (سادوک و سادوک، 1933، ترجمه رضاعی، 1391). عده ای از متخصصان بر این باورند که شخصیت افراد معتاد در اعتیادشان دخیل است. زیرا وقتی دسترسی به مواد مخدر در جامعه ای به سهولت امکان پذیر است، همه افراد معتاد نمی شوند(باوی، 1388). به طور کلی شخصیت فرد معتاد از دید روانپزشکی بسیار پیچیده است. معتادین به مواد مخدر و الکل از گروههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی بوده و به هیچ وجه یک گروه خاص و متجانس از نظر شخصیتی نیستند(میلانی فر،1389).

محققان در تحقیقات خود دریافتند که بسیاری از معتادان مورد مطالعه آن ها علائمی از ویژگی های روان نژندی، و روان پریشی همراه با خصیصه رفتارهای ضد اجتماعی دارن. سایر تحقیقات نیز نشان داده اند که ویژگی های ضد اجتماعی در افراد معتاد بسیار بالاست. می توان نتیجه گرفت که رابطه بین شخصیت و اعتیاد رابطه ای متقابل است. یعنی فرد به علت وضع خاص شخصیتی، نیازها، شکست ها، فقدان مهارت های اجتماعی، ناتوانی در برخورد صحیح با مسایل زندگی، ناکامی های زندگی، عدم ثبات عاطفی، شخصیت نابالغ و از همه مهم تر وابستگی روانی به اعتیاد روی می آورند. اعتیاد نیز به نوبه خود موجب می شود که فرد انسجام روانی – عاطفی خود را از دست بدهد. به این ترتیب بین اعتیاد و شخصیت، دور باطلی ایجاد می شود(باوی، 1388).

در میان اختلالات شخصیتی که با اعتیاد فرد ارتباط دارند سه نمونه شایع عبارتند از: اختلال شخصیت ضد اجتماعی و اختلال شخصیت وابسته و اختلال شخصیت مرزی است. نمونه هایی از رفتارهای افراد با شخصیت ضد اجتماعی،مانند دروغ گویی، فریب کاری، کلاه برداری، ناسازگاری با موازین اجتماعی و زیر پا گذاشتن حقوق دیگران، رفتارهای پرخاشگرانه، ضرب و شتم است که میزان شیوع این اختلال حدود 3% است و 50% معتادان این اختلال شخصیت را دارند. نمونه هایی از ویژگی های شخصیت وابسته، عبارتند از: ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران، انزوا، تنهایی، عدم اعتماد به نفس، احساس حقارت، ناتوانی در دفاع از حق خود، نداشتن قاطعیت، عدم تحمل کافی، پذیرفتن هرگونه خفت و خواری و توهین از فردی که به او وابسته است.

میزان شیوع این اختلال 5/2% است و افرادی با داشتن ویژگی شخصیتی برای فرار از ناکامی و شکست و برای سرپوش گذاشتن بر نقاط ضعف و ناتوانی های خود، دست به مصرف مواد مخدر می زنند و با مصرف ماده اعتیاد آور به حالتی آرامش، نشئه و احساس لذت دست پیدا می کنند و حاضر به پذیرفتن هر چیزی برای تکرار آن تجربه لذت بخش هستند. هم چنین نمونه هایی از اختلال شخصیت مرزی عبارتند از: عدم ثبات در روابط بین فردی و عواطف، تکامشی بودن، رفتارهای مکرر خود کشی، اعمال خود آسیبی مکرر، از دست دادن مکرر شغل، ترک تحصیل، ازدواج های نا موفق، سوء مصرف مواد و روابط جنسی نابهنجار، احساس مزمن پوچی و بی حوصلگی، مجادله طلب و پرتوقع هستند(باوی، 1388).

ب) یادگیری و شرطی سازی مصرف دارو چه به ندرت روی دهد، چه به طور وسواسی، می توان رفتاری شمرد که با پیامدهای خود حفظ می شود. داروها می توانند از طریق خاتمه دادن به یک حالت آزارنده و مضر نظیر درد، اضطراب یا افسردگی رفتارهای پیشین را تقویت نمایند. در برخی از موقعیت ها اجتماعی، مصرف دارو، گذشته از اثرات فارماکولوژیکی، می تواند در صورتی که منجر به وضعیت خاص یا مقبولیت توسط دوستان گردد، آن را تقویت نماید. هر بار مصرف دارو تقویت مثبت سریع را بر می انگیزد، خود در نتیجه بروز نشئه، رفع عواطف ناخوشایند، وقفه دادن علایم ترک، یا هر موقعیتی از این اثرات. به علاوه بعضی از داروها ممکن است دستگاه عصبی را نسبت به اثرات تقویتی دارو حساس سازند. در نهایت، ساز و برگ مصرف (سوزن ها، بطری ها و بسته های سیگار) و رفتارهای مرتبط با مصرف مواد ممکن است تقویت کننده های ثانوی گردند، همینطور سرنخ های اشاره کننده به قابلیت وصول ماده، و حضور آن، ولع یا میل شدید برای تجربه اثرات افزایش می یابد(سادوک و سادوک، 1938، ترجمه پور افکاری، 1390).

الگوی شرطی سازی کلاسیک مبنی بر ایجاد رابطه میان نشانه های رفتاری و موقعیتی با پاسخ های جسمانی و روانی قادر به تنیین این واقعیت است که وقتی نشانه های معمولی برای تزریق یک دارو به افراد معتاد ارائه می شود، بدون اینکه دارو یا ماده ای مصرف شود در پاسخ های شرطی شده، مثل افزایش دمای بدن و ... افزایش قابل ملاحظه ای رخ می دهد. همین طور نشانه های محیظی آشنا، همچون دوستان یا محله های زندگی که با استفاده از دارو جهت تسکین فشارهای روانی و جسمانی تداعی شده اند، ممکن است باعث بروز پاسخ های جسمانی و احساس کشش شدید درونی برای مصرف مواد بشود(گلپرور و همکاران، 1382).

ج) عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی افراد معتاد در بین تمام طبقات اجتماعی کشور ها یافت می شود. ولی شیوع آن بسته به سهولت و در دسترس بودن مواد، درجه قبول اجتماع، مذهب ، شعور اجتماعی و طبقاتی، وضع اقتصادی، فرهنگی و اختصاصات گروهی می باشد(میلانی فر، 1389).

بیلز (1964) طی مطالعات خود بر روی جوامع مختلف اظهار می دارد که: «بروز و شیوع اعتیاد در یک جامعه، به سه عامل فرهنگی بسیار مهم وابسته است: 1. میزان تنش و فشار درونی که در اثر فرهنگ به وجود می آید. 2. تشویق مصرف مواد از طریق فرهنگ. 3. میزان آمادگی و شرایطی که هر فرهنگ برای جانشین ساختن احتیاجات ارضاء نشده و سازگاری با تنش و اضطراب آماده می سازد(به نقل از گلپرور و همکاران، 1382).

دورنوند و دورنوند (1969) در مطالعه ای تطبیقی از یافته های 44 مطالعه که در آنها از روش های زمینه یابی اجتماعی استفاده شده بود، نشان دادند که طبقه اجتماعی- اقتصادی تنها متغیر جمعیت شناختی بوده که به طور پایدار با وضعیت روان شناختی افراد ارتباط داشته است(به نقل از گلپرور و همکاران، 1382).

مطالعات همه گیر شناسی براساس زمینه یابی های خانوادگی در آمریکا نشان داده که مصرف مواد، در میان بیکاران 18 تا 25 ساله شایعتر از دیگر گروههای سنی است. بنابر همین یافته ها رابطه اعتیاد و بیکاری دو سویه است، بدین معنی که برخی افراد بدلیل بیکاری به گروههایی می پیوندند که مصرف کننده و توزیع کننده مواد هستند و گروه دیگر ممکن است در اثر اعتیاد بیکار شده باشند(گلپرور و همکاران، 1382).

 


خرید و دانلود فوری این فایل

قیمت : 39000 تومان





فروش ویژه پنج فایل دلخواه

آیا فایل های بیشتری نیاز دارید؟ ... آیا تخفیف می خواهید؟ ...

با پرداخت حق اشتراک به مبلغ 64000 تومان فایل های دلخواه خود را از این سایت دانلود کنید.

با پرداخت 64000 تومان حق اشتراک: تعداد 5 فایل دلخواه خود را از بین همه فایل های سایت انتخاب و دانلود کنید:

 

فایل های سایت عبارتند از:

 فایل مبانی نظری روانشناسی و مدیریت و... با لیست منابع

فایل مقالات پیشینه تحقیق با لیست منابع

فایل word مقالات بیان مسئله با لیست منابع

فایل word پروپوزال های باکیفیت و عالی با لیست منابع (عنوان همه پروپوزال ها)

و فایل های پاورپوینت و ...

فایل های تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

 برای خرید حق اشتراک کلیک کنید...


نکته مهم: با خرید حق اشتراک تا یکسال فرصت دارید با ارسال شماره تراکنش به ایمیل زیر ده فایل را دریافت کنید.

اگر مشکلی در دریافت فایل داشتید ایمیل بزنید:

iranprojhe@gmail.com

یا در ایتا پیام بدین. ارسال مستقیم پیام در ایتا

کد فایل را حتما بفرستید

یا