سازه تنظیم هیجان و نقش آن در انطباق موفق، در پژوهشهای زیادی مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعات حاکی از آن هستند ...
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
78
سازه تنظیم هیجان و نقش آن در انطباق موفق، در پژوهشهای زیادی مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعات حاکی از آن هستند که تفاوتهای افراد در تنظیم هیجان خویش (بویژه هیجانات منفی) طی سالهای اولیه زندگی شکل می گیرد و پیش زمینه رفتارهای اجتماعی در دورههای بعد میگردد (ایزنبرگ، اسمیت و اسپینراد ، 2011). از طرفی فقدان کنترل بر هیجانات منفی و تنظیم غیرانطباقی آنها میتواند منشأ آسیبهای روانشناختی قرار گیرد (کالکینز و فاکس ، 2002).
پایههای نظری و بدنه تحقیقات پیشین بیانگر آن هستند که دلبستگی فرد به نگارههای دلبستگی خویش یکی از فرایندهای اساسی و اثرگذار خانوادگی بر نحوه تنظیم هیجان میباشد (از جمله میکالینسر و شیور، 2007؛ موریس ، سیلک ، استینبرگ ، میرز و روبینسون ، 2007). حتی برخی از پژوهشها نشان دادهاند که میزان ترس، خشم و لذت در کودکان زیر سه سال (شاخصی از کارکردهای عاطفی) نیز مبتنی بر نوع دلبستگیشان با یکدیگر متفاوت است (کوچانسکا ، 2001).
در همین راستا، شناخت مکانیسم پیشبینی راهکارهای تنظیم هیجان توسط متغیرهای دلبستگی از اهمیت وافری برخوردار است. در پژوهش حاضر سازههای خودکارآمدی اجتماعی و خودافشاسازی به عنوان دو واسطه اجتماعی این رابطه معرفی گردیدهاند. در تبیین واسطهگری این دو متغیر، مفهوم مدلهای کارکردی درونی بالبی مطرح میگردد. بالبی (1982/1969) معتقد بود مکانیسمی که از آن طریق، دلبستگی کودک والد بر کارکردهای بعدی (از جمله تنظیم هیجان) اثر میگذارد، مدلهای کارکردی درونی میباشد؛ نوعی بازنمایی ذهنی از خود و دیگران معنی دار (از جمله نگارههای دلبستگی) که طی تعاملات مکرر اولیه شکل میگیرد.
پژوهشها به تأثیر تجربههای نخستین بر مدلهای کارکردی درونی و در ادامه بر روابط آینده و راهبردهای تنظیم عاطفه در بزرگسالی پرداختهاند (اینزورث و همکاران، 1978). این تجسمها، برداشت افراد از خود و دیگران در این خصوص که آیا خودشان شایسته مراقبت هستند یا نه و آیا میتوان به دیگران برای تأمین مراقبت اعتماد کرد یا نه، تحت تأثیر فرار میدهند (بشارت، 1388).