تشخیص کم شنوایی در یک کودک پیامدهای گوناگونی بر خانواده دارد که کل خانواده را متأثر میکند. هدف اصلی در این موقعیت حفظ تعاملات هنجار و مناسب در محیط خانه است.
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
35
تشخیص کم شنوایی در یک کودک پیامدهای گوناگونی بر خانواده دارد که کل خانواده را متأثر میکند. هدف اصلی در این موقعیت حفظ تعاملات هنجار و مناسب در محیط خانه است. مسئولیت این کار بر عهده همه اعضای خانواده است. روند سازگاری خانواده با کم شنوایی فرزند به دنبال برنامههای غربالگری شنوایی در سالهای اخیر تغییر بسیار کرده است زیرا والدین از بدو تولد از کم شنوایی فرزند خود آگاه میشوند و فرصت زندگی با یک کودک طبیعی را از دست میدهند (دس جرج ، 2003؛ کورتزر- وایت و لوترمن ، 2003).
عموماً پس از شناسایی کم شنوایی کودک، والدین وارد مرحله سوگواری و غم میشود و غم کم شنوایی فرزندشان را بهمثابه غم از دست دادن یک کودک «کامل» و یک زندگی «هنجار» برای او و کل خانواده در نظر میآورند. نخستین مرحله انکار والدین است که تصور میکنند تشخیص اشتباه بوده است. سپس به دنبال درمانهای مختلف میافتند و کودک را از یک متخصص به متخصص دیگر میبرند. پسازآن وارد مرحله خشم، غم و تأسف، احساس گناه و ناامیدی میشوند. مراحل سوگواری طبیعی و برای والدین سودمند است و در افراد مختلف باشخصیتهای مختلف بسیار متفاوت است (هاو ، 2006؛ ون الدیک و همکاران، 2004).
باید تأکید نمود این احساسات والدین گذرا است. پس از رفع شوکهای اولیه، والدین تلاش میکنند اطلاعات بیشتری در مورد کم شنوایی به دست آورند و با کم شنوایی فرزند بهگونهای کنار آیند (هینترمیر، 2006). تنها پس از پذیرش کامل کم شنوایی فرزند است که والدین بهتدریج برای فرزندشان ارزش قائل میشوند، او را به خاطر خودش دوست دارند و تلاش میکنند زندگی خود را بهگونهای تغییر دهند که بتوانند نیازهای ویژه فرزندشان را برآورده کنند.
توانایی مادر در کنار آمدن با کم شنوایی فرزند، زندگی کودک را به طرق مختلفی متأثر میکند. مادرانی که اعتماد و اطمینان بیشتری به خود دارند، فرزندشان در سالهای بعد پیشرفت تحصیلی بهتری دارند. برای اینکه کودک کمشنوا کودکی هنجاری را پشت سر بگذارد نیازمند آن است که والدینش موضوع کم شنوایی او را بپذیرند. درواقع بهندرت قوانینی قابلتعمیم به همه کودکان کمشنوا در مورد نوع آموزش، توانبخشی و غیره وجود دارد. نگرش والدین نسبت به فرزند کمشنوای خود اثرات مهمی بر پیشرفت تحصیلی آتی و رشد هیجانی و اجتماعی او دارد و کودک کمشنوا باید مانند کودکان شنوا با والدین خود تعامل داشته باشد و تجربیاتی مشابه کسب کند (آرام، موست و مایافیت ، 2006).
ناهماهنگی بین والدین در خانواده
بسیاری از والدین کودکان کمشنوا در ارتباط با تربیت و آموزش انضباط و بایدها و نبایدها به فرزند کمشنوای خود دچار مشکلاند. این وضعیت بهویژه در خانوادههایی به چشم میخورد که مادر بسیار بیشتر از پدر درگیر مسائل فرزند کمشنوای خود است.
یکی دیگر از مسائل والدین مربوط به تصمیمگیریهایی نظیر انتخاب روش ارتباطی، نوع مدرسه، نوع سمعک و غیره در ارتباط با فرزند کمشنوای خود است. ناهماهنگی بین تصمیمهای اتخاذشده توسط والدین گاه اشکالاتی ایجاد میکند. از سوی دیگر در بیشتر خانوادهها، اتخاذ تصمیم درست و مسئولیت کارها بهطورکلی به مادر سپرده میشود. در خانوادههایی که مادر به حد کافی از سوی همسر خود موردحمایت قرار میگیرند، تعادل بیشتری برقرار است و فرزندان کمشنوا عملکرد بهتری دارند (یونگ ، 2003).
نقش اضافی که بر دوش والدین کودکان کمشنوا است، دستوپنجه نرم کردن با هیجانات خود، همسر و دیگر اعضای خانواده و از سویی اجبار به اتخاذ تصمیمهای خاص و سرنوشتساز آنان را تحت فشارهای بسیار قرار میدهد (جونز ، 1996؛ ماسون و ماسون، 2007).
تأثیر بر برادران و خواهران
زمان، انرژی و هزینههای زیادی که اجباراً صرف کودک کمشنوا میشود، مستقیماً روی دیگر فرزندان خانواده نیز تأثیر میگذارد؛ زیرا این رفتارهای متفاوت سبب بروز حس حسادت و ناراحتی و رنجش در آنان میشود. برقراری تعادل لازم بین روابط فرزندان گاه بسیار مشکل میشود و بسیاری از موارد برای دیگر فرزندان خانواده ملموس و قابلدرک نیست. همچنین گاه دیگر فرزندان مایل به بازی و برقراری ارتباط با کودک کمشنوا نیستند و بین آنها فاصله به وجود میآید؛ اما در برخی خانوادهها وضعیت بهگونهای دیگر است و خواهران/ برادران کودک کمشنوا با درک نیازهای او در فشار وارده به والدین خود تجربهای مثبت به وجود میآورند و روحیه همکاری و همدلی در خانواده بهشدت تقویت میشود (یونگ، 2003).
پدران کودکان کمشنوا
یکی از مشابهتهای پدران و مادران در واکنشهای عاطفی پس از شناسایی کم شنوایی فرزند بهعنوانمثال اضطراب بوده است. استرس بیشتری در مادران کودکان کمشنوا گزارششده است و مادران در مقایسه با پدران حمایت کمتری را از سوی همسر خود دریافت میکنند (برند و کوتزر ، 1994؛ مگنوسون و هرگیلس ، 1999). پدران همچنین سازگاری کمتری با کم شنوایی فرزندشان از خود نشان میدهند و غالباً واکنش انکار را پیش میگیرند (سانپول و آلمک ، 2008).
مادران غالباً بیش از همه در تماس با متخصصان بوده و آموزشهای فرزند کمشنوا را در منزل انجام میدهند و بهتر از پدران قادر به برقراری ارتباط با فرزند خود هستند و گاه نقش رابط آنان را دائماً به عهده دارند (گرگوری ، 1995). کودکان کمشنوا نیز غالباً سخنان مادر را بهتر درک میکنند و لبخوانی سخنان پدرانشان با ریش و سبیل برای آنها مشکل است (وک کاری و مارس چارک ، 1997).
میزان درک دیگران و مشکلات اجتماعی خانوادههای کودکان کمشنوا
والدین کودکان کمشنوا غالباً از برخورد افراد جامعه، فامیل، دوستان و اطرافیان در مورد فرزند خود، همچنین از پیشنهاد ها، نصیحتها و اندرزهای آنان و یا سوءتفاهم آنها و دیدگاههای نادرستشان در مورد فرزند خود دچار رنجش و ناراحتی میشوند. عکسالعملهای افراد نسبت به کودک کمشنوا در مجامع عمومی و عدم درک و پذیرش او برخی اوقات سبب ناراحتی شدید والدین شده و آنان را به انزوا و دوری جستن از دیگران و ترک برخی ارتباطات میکشاند. این موضوع در جوامع اقلیت بیشتر به چشم میخورد. گرچه خانوادهها با کم شنوایی فرزند خود کنار میآیند اما بیشتر آنها از نگرش اطرافیان و جامعه نسبت به کم شنوایی فرزند خود ناراحتاند (استنبرگ، داویلا، کولازو، لو و فیسگراند ، 1997).
جکسون و همکاران (2010) و نریمانی و همکاران (1386) معتقدند که مادران کودکان استثنایی، ازجمله مادران کودکان ناشنوا، به دلیل فرزند ناشنوای خود با چالشهای جدیدی مواجه میشوند که نحوهی واکنش اطرافیان و بستگان، یکی از آنها است. بهطوریکه جکسون و همکاران (2010) معتقدند که معمولاً آشنایان درک کمتری از موضوع دارند و واکنشهای آنها عمدتاً بهصورت دلسوزی و ترحم است. ازاینرو مادران معمولاً بهنوعی انزوا و کنارهگیری اجتماعی روی میآورند که سطح روابط صمیمانه و اجتماعی را کاهش میدهد. ضمن اینکه هرقدر ناشنوایی کودک آشکارتر و مشکلات رفتاری وی بیشتر باشد، این انزوا و کنارهگیری اجتماعی افزایش خواهد یافت. خانوادههای کودکان ناشنوا، بهطورکلی، شبکه اجتماعی کوچکتری دارند.
پرورش یک فرزند کمشنوا میتواند تجربهای مثبت باشد
هیچیک از والدین کودکان کمشنوا پرورش فرزندشان را ساده نمیدانند و خاطرنشان میکنند که گاه شدت مشکلات و ناامیدیها و ناکامیها سراسر زندگی آنها را فرامیگرفته است؛ اما برخی از آنها این تجربه را گاه، مثبت میدانند. - تجربه ای که زندگی آن ها را غنی کرده است. - تجربهای که سبب رشد شخصی آنها و یا رشد کل خانواده شده است. - برای برخی گذشت زمان نشان داده است داشتن یک فرزند کمشنوا یک فاجعه و مصیبت نبوده است. - برای برخی، این زمان بیشازحد، تلاش بیشازحد، امید بیشازحد، ارتباط بیشازحد که برای فرزند خود گذاشتهاند سبب شده است بیشتر قدر او را بدانند و برایشان فرزندی منحصربهفرد شود (جونز، 1996؛ یونگ، 2003). برخی از پژوهشها نیز نشان دادهاند که پرورش فرزند کمشنوا مانند فرزند شنوا میتواند بسیار لذتبخش، شادیآور و هیجانانگیز باشد (ویسل، موست و میکائیل ، 2007).
مادران کودکان کمشنوا و واکنشهای روانی آن ها
شواهد نشان میدهد که والدین کودکان ناتوان از سلامت جسمی و روانی ضعیفتری برخوردار هستند. اکثر این والدین دچار کمردرد، سردرد، میگرن، زخم روده، اضطراب، خشم، احساس گناه، اندوه، انزوای اجتماعی، محرومیت از خواب و افسردگی هستند (گرنکیوویست و کیرک پاتریک، 2004؛ مورفی، کریستین، کاپلین و یانگ، 2007). نتایج پژوهش یزدخواستی و یار محمدیان (1388) نیز نشان داد که میانگین افسردگی مادران کودکان ناشنوا بیشتر از مادران کودکان شنوا است. در پژوهش علیآبادی دهکردی (1389) هم این یافته به دست آمد که استرس این مادران از میزان استرس در مادران کودکان کمتوان ذهنی و مادران کودکان عادی بیشتر است. فلک افلاکی و کلانتر کوشه (2013) در مقایسه افسردگی، استرس و نگرانی مادران کودکان کاشت حلزون و مادران کودکان عادی به این نتیجه رسیدند که مادران کودکان کاشت حلزون نسبت به مادران کودکان عادی افسردگی، استرس و نگرانی بیشتری دارند.
هینترمیر (2006) و کویتنر و همکاران (2010) نشان دادند که کم شنوایی کودکان میتواند منجر به استرس والدین و مشکلات هیجانی و اجتماعی کودکان شود. البته والدین با شنوایی هنجار که فرزند کمشنوا دارند استرس بسیار بیشتری نسبت به والدین کمشنوا دارند. زایدمن- زایت (2008) در پژوهشان به این یافته رسیدند که والدین کودکان کاشت حلزون هرروز با استرس 9 مشکل مواجه هستند: خرابی دستگاه ایمپلنت، مسائل و مشکلات ارتباطی، رفتار و شخصیت کودک، اجتماعی شدن، نیازهای توانبخشی، نقش پدر و مادری، خدمات، مشکلات مالی، حمایت دیگران، تحصیلات دانشگاهی. هینترمیر (2006) در پژوهشی که روی والدین کمشنوا انجام داد به این نتیجه دستیافت که هرچه اضطراب والدین کودکان کمشنوا کمتر باشد مشکلات هیجانی و اجتماعی فرزندانشان هم کمتر است.
تحقیقات صورت گرفته در ایران هم نشان میدهد که مادران دارای کودکان ناشنوا و کمتوان ذهنی از سلامت روانی پایینتر و همینطور استرس و افسردگی بیشتری، رنج میبرند (نریمانی و همکاران ، 1386). واکنشهای هیجانی والدین کودکان معلول به نبود سلامتی که انتظارش را داشتند یا به نبود فرصتها و خواستههایی که فرزندشان نمیتواند به آنها دست یابد، ارتباط دارد. بدین ترتیب آنان حالاتی را تجربه میکنند که ممکن است برای سایر والدین کمتر و سطحیتر تکرار شود.