این نیاز ، بالاترین سطح نیازهای یک انسان است که جنبه روانی و معنوی دارد و ابعاد روحی و روانی فرد را در بر می گیرد. افرادی که به دلیل وجود شرایط مناسب به این سطح از نیازها دست می یابند.
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
38
این نیاز ، بالاترین سطح نیازهای یک انسان است که جنبه روانی و معنوی دارد و ابعاد روحی و روانی فرد را در بر می گیرد. افرادی که به دلیل وجود شرایط مناسب به این سطح از نیازها دست می یابند، به جنبه انسانی وجود خود می رسند. نیازهای خودشناسی به معنی علاقه و نیاز فرد به شدن آن چه توانایی شدن آن را دارد، است. مرحله ای که تمام استعدادهای بالقوه خود را بالفعل نماید.
نظریۀ نسبت دادن(اسناد)
نخستين فرض اساسي نظريه ي اسناد اين است که، جست و جو براي درک و فهم امور و عامل رويدادها، مهم ترين منبع انگيزشي انسان است. نظريه ي اسناد کوششي است براي ارائه ي علت يا دليل وقوع رويدادها يا تجربه هاي شخصي. بنابراين، نظريه ي اسناد به علت هايي که فرد براي رويدادها يا نتايج اعمالش، به ويژه کسب کاميابي يا مواجهه با شکست، بر مي گزيند اشاره دارد. پژوهش های اولیه انجام شده درباره انگیزه پیشرفت، عموما بین نحوۀ رفتار و برخورد والدین با کودکان خود و انگیزه پیشرفت کودکان رابطه نیرومندی نشان داده اند. یعنی والدینی که کودکانشان را در انجام کارهای تازه و عملکرد سطح بالا تشویق و تایید می کنند، در آنان نیاز به پیشرفت و میل به خطر کردن را تقویت می نمایند. از سوی دیگر والدینی که بیش از اندازه مواظب کودکان خود هستند و آنان را به خاطر شکست هایشان سرزنش می کنند، انگیزه پیشرفت را در آنان پایین می آورند.
بنا بر نظریه نسبت دادن، چگونگی تفکر( ادراک و تفسیر) افراد درباره علت های موفقیت و شکست شان، تعیین کننده های اصلی انگیزش پیشرفت آن ها به حساب می آید، نه تجارب تغییر ناپذیر دوران نخستین زندگی. بنابراین طبق این نظریه اگر افراد خودشان را علت و عامل اصلی موفقیت شان بدانند، انگیزه پیشرفت آن ها افزایش خواهد یافت. پس با افزایش توانمندی های افراد و ایجاد زمینه های موفقیت و پیشرفت، می توان، انگیزه پیشرفت آن ها را بالا برده و به دنبال آن شاهد موفقیت های همه جانبه آن ها بود.
الگوی اتکینسون
اتکینسون (1957،1964 ؛ به نقل از محمدزاده، 1384) معتقد بود که نیاز پیشرفت فقط تا اندازه ای رفتار پیشرفت را پیش بینی می کند. رفتار پیشرفت نه تنها به نیاز پیشرفت فرد بستگی دارد بلکه به احتمال موفقیت او در تکلیف و ارزش تشویق که او برای موفق شدن در آن تکلیف قایل است نیز وابسته است. از نظر اتکینسون احتمال موفقیت و ارزش تشویقی برای موفق شدن به صورت موقعیتی تعیین می شود؛ یعنی، برخی تکلیفها احتمال موفقیت زیاد دارند، در حالی که احتمال موفقیت تکالیف دیگر کم است. ضمناً برخی تکلیفها نسبت به تکالیف دیگر برای موفقیت مشوق بیشتری عرضه می کنند. برای مثال، کلاسهایی که دانشجویان در آنها شرکت می کنند، هر درسی احتمال موفقیت خودش را دارد. مثلاً، ریاضیات پیشرفته از آموزش فیزیک مقدماتی سختتر است و برای موفقیت هم ارزش تشویقی خودش را دارد، بدین معنی که، گرفتن نمره خوب در درسی که به رشته تحصیلی فرد مربوط است معمولاً با ارزشتر از درسی است که به رشته او مربوط نیست.
نظریه مک کللند
طبق نظریه مک کللند(1953، همان منبع) انگیزه پیشرفت از آرزوهای فزاینده کودک ناشی می شود. وقتی کودکی با یک موقعیت جدید پیشرفت مثل یک معمای علمی برخورد می کند، هیچ انتظاری از توانایی خود برای حل آن ندارد. اگر این معما آن قدر مشکل نباشد و او بتواند به طور صحیح آن را حل کند او به زودی آرزوهای خاصی پیدا می کند و از این آرزوها لذت می برد. موفقیت در موقعیت پیشرفت و در پیش بینی نتیجه این موقعیت برای انگیزه حاصل از پیشرفت ایجاد تقویت مثبت می کند. سرانجام، کودک در حل معما به میزان صد در صد انتظار پیشرفت پیدا می کند. در این مرحله معما تازگی خود را از دست می دهد و حل آن به عنوان پیشرفت تلقی نمی شود. در این موقع مربی آگاه به پیشرفت باید موقعیت تازه و کمی پیچیده تری را ایجاد کند. در این صورت، کودک علاقه تازه ای به پیشرفت می یابد. کودک باید از موقعیت (تقویت مثبت) لذت ببرد. برای ایجاد لذت کودک را بایستی با موضوعها و موفقیتهایی که به تدریج پیچیده تر می شوند، اما با موفقیت توأم هستند، مواجه ساخت.
نظريه برانگيختگي
اصطلاح برانگيختگي به حالت تهييج، توجه يا گوش به زنگ بودن اشاره مي کند. بر انگيختگي از معدود متغيرهاي انگيزشي است که براي آن شاخص هاي قابل مشاهده و قابل اندازه گيري فيزيولوژيکي وجود دارد. معلم در کلاس درس نقش محرک را بازي مي کند و ميزان تحريکاتي را که يادگيرندگان دريافت مي کنند، تا حدود فراواني در اختيار دارد. معنادار بودن مطالب، پيچيدگي و سهولت گفتارهاي معلم، طرز نگاه کردن و کيفيت نوشته هاي او بر روي تابلو همه به طور مستقيم توجه بر مي انگيزد. همچنين معلم ممکن است از طريق ارائه ي مطالب کسل کننده و روش يکنواخت آموزشي، سطح برانگيختگي دانش آموزان را پايين آورد. از آنجا که سطح برانگيختگي با معناداري، تازگي و پيچيدگي محرکات نسبت مستقيم دارد هر نوع تغيير در رفتار معلم که به افزايش اين عامل بيانجامد توجه دانش آموزان را بالا خواهد برد(سیف، 1387).