قابل استفاده در: مقاله نویسی و انجام پژوهش های علمی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 55 صفحه
بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 241 را دانلود کنید.
سلامت عمومی عبارت است از کلیه اقدامات و کاربرد قوانین و مقرراتی که جهت پشگیری از ابتلا به بیماری روانی به کار می رود و هدف آن ها ارتقاء سطح سلامتی فکر است.
جدا کردن سلامت عمومی به صورت کاملاً مجزا از دیگر ابعاد بهداشت عمومی امری دشوار است. زیرا بهداشت یا سلامتی واژه ای کلی است و ناشی از کل وجود انسان در سه بعد جسمانی، روانی و اجتماعی است (شاملو، 1381).
عوامل موثر در سلامت عمومی عوامل متعددی بر سلامت عمومی موثرند. به طور کلی می توان این عوامل را در سه دسته طبقه بندی کرد.
1-عوامل زیستی: تعدادی عوامل زیستی وجود دارند که از طریق ژنها به نسل بعد منتقل می شوند. مثلاً افسردگی مادران، قابل انتقال به فرزندانشان می باشد که بر کارکرد سیستم عصبی مرکزی اثر گذاشته و سلامت روان فرد را بر هم می زنند. مانند اختلال در ترشح غده تیروئید، بر مغز اثر می کند و موجب کم طاقتی و عصبانیت فرد می شود. 2-عوامل عاطفی و روانی: انتظارات و ذهنیات منفی ما، عامل های اصلی مشکلات روانی ما می باشند. عواملی مانند: فشار روانی، فضاهای عاطفی سرد، جدایی، تبعیض و بی محبتی موجب افسردگی، وسواس، بی خوابی، بی قراری و اضطراب در افراد می شوند و سلامتی فرد را به خطر می-اندازد. 3-عوامل اجتماعی: خانواده و اجتماع در تامین سلامت عمومی افراد نقش موثری دارند. کمبودهایی در زمینه های تامین مسکن، شغل، تغذیه و برخورداری از رفاه نسبی، همه و همه بر سلامت روان انسان ها اثر دارند (برنز، 1991، به نقل از قراچه داغی، 1370).
انواع دیدگاه های سلامت عمومی
نظریه زیست گرایی: نظریه زیست گرایی، در مطالعه رفتار انسان، بیشترین اهمیت را بر بافتها و اعضای بدن قایل می شود. این نظریه که پایه اصلی روان پزشکی را تشکیل می دهد بیشتر بر بیماریهای روانی توجه دارد. طبق نظریه زیست گرایی سلامت عمومی زمانی وجود خواهد داشت که بافتها و اندامهای بدن به طور سالم کار کنند. هر نوع اختلال در دستگاه عصبی و در فرآیندهای شیمیایی بدن اختلال روانی به همراه خواهد آورد (گنجی، 1376).
دیدگاه رفتار گرایی: دیدگاه رفتار گرایی معتقداست که سلامت عمومی به محرک ها و محیط وابسته است بدین ترتیب آنچه را که مکاتب دیگر بیماری روانی به حساب می آورند از دید رفتارگرایان، رفتاری است که مانند سایر رفتارها آموخته شده است. به طور مسلم این رفتارها با رفتاری که در برخی موقعیت ها به طور طبیعی اتخاذ و پذیرفته می شود مطابقت نمی کند. با این همه، رفتار آموخته شده ای است که بنابراین میتوان گفت رفتار ناسازگار مثل هر رفتار دیگری، بر اثر تقویت آموخته می شود. به طور کلی از دید رفتارگرایان، کسی دارای سلامت عمومی است که رفتارش با محیط معینی، با نوعی بهنجاری رفتاری سازگاری دارد (همان منبع).
واتسون معتقد است که رفتار عادی نمودار شخصیت سالم انسان عادی است که موجب سازگاری او با محیط و در نتیجه رفع نیازهای اصلی و ضروری می شود (میلانی فر، 1378).
دیدگاه شناختی : طبق این دیدگاه، سلامت عمومی داشتن سازگاری خوب یا احساس خوب بودن است به ویژه هنگامی که این نوع سازگاری با احساس یا معیار جامعه ای که فرد در آن زندگی می کند همخوانی داشته باشد (ساعتچی، 1383).
الیس معیارهایی برای سلامت عمومی افراد در نظر گرفته است، از جمله:
1-نفع شخصی، بدین معنا که این افراد تمایل دارند رغبتها و اهداف خودشان را در اکثر اوقات بر اهداف و رغبتهای سایرین به ویژه افراد نزدیک و مهم مقدم بدارند و آنها را در مرتبه بعدی قرار دهند.
2-رغبت اجتماعی که باعث می شود فرد با دیگران همکاری داشته و از مزایان زندگی در یک گروه اجتماعی، یا در یک جامعه بهره مند شوند.
3- خود جهت یابی، بدین معنا که فرد مسئول خودش است و نباید از دیگران در خواست حمایت و یاری کند.
4-انعطاف پذیری: این ملاک به افرادی که تفکرات انعطاف پذیری، قابل تغییر و بدون تعصب دارند و نگرش آنها نسبت به سایرین براساس همزیستی است، اشاره دارد.
5-خطر نمودن، بدین صورت افرادی که دارای سلامت عمومی هستند، احساس مسئولیت بیشتری نسبت به خطر نمودن منطقی به منظور حصول اهدافی که خودشان آنها را انتخاب نموده اند از خودشان نشان می دهند، در این معنا آنها تمایل بر کارهای ماجراجویانه دارند، سایر معیارها شامل تحمل، پذیرش عدم اطمینان تعهد و تعلق نسبت به چیزی خارج از وجود خود، تفکر علمی و پذیرش خود (خدا رحیمی، 1377).
دیدگاه انسان گرایی: این دیدگاه معتقد است که سلامت عمومی یعنی ارضای نیازهای سطوح پایین و رسیدن به سطوح خودشکوفایی، هر عاملی که فرد را در سطح ارضای نیازهای سطح پایین نگهدارد و از خود شکوفایی او جلوگیری کند، اختلال رفتاری بوجود خواهد آورد. یکی از مشهورترین انسان گرایان «آبراهام مازلو» معتقد است که برای داشتن سلامت عمومی تا اندازه ای باید انعطاف پذیر بود، یا با واقعیت آن قدر فاصله گرفت که بتوان بیشترین خود مختاری (فردیت و مسئوولیت) را به دست آورد.
این فاصله گرفتن یا رها شدن از واقعیت به معنی بی علاقگی فرد نیست بلکه شبیه تحلیل کسب آگاهی و قبول تجربه روانی و ذهنی فرد است. وی برای تحقق عزت نفس و خودشکوفایی معیارهایی را پیشنهاد می کند:
1-ادراک خوب واقعیت2-پیشرفت در قبول خود، دیگران و طبیعت 3-پیشرفت در داشتن اراده 4-پیشرفت های نسبی در موضوعات اساسی 5- آزاد بودن و شوق زندگی داشتن6-خود مختاری فزاینده و مقاومت در تشکیل گروه ها7-ابتکار در قضاوت و غنی بودن در انگیزش 8-فراوانی تجربه های بسیار بالا 9-همانند سازی خوب با انسانیت10-بهبود در روابط با دیگران 11-راحتی پذیرش دیگران 12-رشد خلاقیت13-تحرک در نظام ارزش ها (گنجی، 1376).
ادامه دارد ...