قابل استفاده در: مقاله نویسی و انجام پژوهش های علمی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 47 صفحه
بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 242 را دانلود کنید.
بدن به مثابه یک نشانه اجتماعی این رویکرد، مصرف مدار بودن هویت و بدن مدار بودن مصرف در جامعه نوین را دلیل اصلی رفتارهایی چون انجام جراحی زیبایی می داند. در واقع رفتارهای معطوف به زیبایی و جذابیت بدنی به عنوان بخشی از یک سبک زندگی در حال حاضر می تواند تمایزبخش اقشار مختلف باشد. اهمیت یافتن بدن و متعاقب آن بازتاب شدن هویت بدنی افراد، از پیامدهای اساسی جامعه مصرفی است که در آن افراد با تغییر ویژگی های ظاهری بدن خود مبادرت به ساخت بدن اجتماعی یعنی بدنی که از نظر وضعیت ظاهری، آرایشی و پوششی مقبول نظام اجتماعی است، می نمایند(خواجه صالحی، 1391).
دلیل اصلی شکل گیری چنین دیدگاهی، در نظر گرفتن اعمال جراحی زیبایی به عنوان یک کنش جمعی است.از این دیدگاه،ﺟﺮاﺣﯽ ﻫﺎی زﯾﺒﺎﯾﯽ در زندگی های امروزه، ﺷﯿﻮه ای ﻋﻘﻼﻧﯽ ﺑﺮای ﮐﺴﺐ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﻧﻤﺎدﯾﻦ و ﺣﺘﯽ ﺗﺒﺪﯾﻞ آن ﺑﻪ اﻧﻮاع دﯾﮕﺮ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ برای زنان اﺳﺖ. ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت اجتماعی ﻣﺆﯾﺪ اﯾﻦ اﻣﺮ است ﮐﻪ ﺟﺮاﺣﯽ ﻫﺎی زﯾﺒﺎﯾﯽ ﺻﻮرت ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮏ ﮔﻔﺘﻤﺎن زﻧﺎﻧﻪ ﺑﺮای ﺷﮑﻞ دﻫﯽ ﺑﻪ ﻗﺪرت زﻧﺎﻧﻪ اﺳﺖ. و در این حالت، بدن برای افراد یک نشانه اجتماعی است و انجام اعمال جراحی نیز در جهت شکل دادن به آن صورت می گیرد. از طرفی دیگر، باید در نظر داشت که همین تأکید بر بدن و اهمیت ویژهای که برای آن در جامعه مصرفی نوین در نظر گرفته شده، می تواند منجر به توجیه هات افراطی و بیمارگونه برخی از زنان برای هم شکلی و همسانی با الگوهای غالب شود (کیوان آرا، 1389).
زیبایی به عنوان یکی از مؤلفه های جایگاه اجتماعی در ارزیابی موقعیت اجتماعی افراد جامعه مهم قلمداد می گردد.در قرن بیستم و مخصوصاً در چند دهه اخیر برداشت های نو به نو شونده از زیبایی سرعت گرفته است. بدن افراد از تجربه های اجتماعی، همچنین از هنجارها و ارزش های گروه هایی که به آن ها تعلق دارند، تأثیر ژرفی می گیرد.با توجه به مرور نظریاتی که در باب بدن و جراحی زیبایی انجام شده، بدن فرد در جامعه می تواند به صورت عرصه های گوناگونی از قبیل بدن فرهنگی، بدن اجتماعی، بدن سیاسی و بدن اقتصادی دیده شود (عنایت، 1388).
بدن هنگامی به عنوان متن فرهنگی خوانده می شود که رفتارهای بدن در جامعه نتواند به عنوان رفتاری طبیعی محسوب شود، و آن ها براین باور هستند که رفتار بدنی از سنخ رفتار فرهنگی است و رابطه رفتار درمانی با فرهنگ گویای این مطلب است و بدین واسطه این رفتارها با حیثیت و منزلت هر فرد در سلسله مراتب اجتماعی پیوند داده می شود (ذکایی، 1386).
Bourdieu and Elias بدن را مرکزی برای اکتساب پایگاه، منزلت اجتماعی و دیگر تمایزات ذکر می- کنند، به عنوان مثال، بوردیو بدن زیبا را نشانه ای از شادی و منزلت می داند، بوردیو بر این باور است که طبقات مختلف به اقتضای تحصیلات، آگاهی ها و مهارت های خود از سرمایه های نمادین متنوعی استفاده می کنند تا از طریق آن ها، پایگاه اجتماعی خویش را ابراز دارند (نوغانی، 1390). ظاهر افراد به عنوان نماد و نشانه منزلت، اهمیت بسزایی می یابد و در ناشناختگی حاصل از این شرایط افراد با طبقات پایین دست و یا طبقات متوسط، از نماد افراد و گروه های دارای پایگاه های بالا برای کسب موقعیت بالاتر و دستیابی به احترام بیشتر استفاده می کنند (کیوان آرا، 1389).
هنگامی که بدن به عنوان بدن اجتماعی دیده می شود به نظر گافمن شخص باید بر حرکات بدن به کنش هایی که در برابر دیگران انجام می دهد از دقت کافی بر خوردار باشد و از هرگونه اهمال در کنترل بدنی خویش به پرهیزد، زیرا حالات چهره و حرکات بدن محتوای اساسی نشانه هایی است که ارتباط روزمره افراد مشروط به آن هاست و بدین ترتیب است که می تواند با دیگران در تولید و باز تولید روابط اجتماعی و هویت شخصی خود شریک شود (نوغانی، 1390). گیدنز معتقد است نمای ظاهری بدن مشتمل بر همه ویژگی های سطحی پیکر فرد است، زیرا افراد در ارتباط با یکدیگر آن ها را به عنوان نشانه هایی برای تفسیر کنش ها به کار می گیرند (توسلی، 1391).
از نظر وبلن زن زیبا، نمادی منزلتی است نه تنها کاری انجام نمی دهد بلکه نمی تواند کاری هم انجام دهد.موهای بلند، پاشنه های بلند، لباس های بلند و متعلقات این چنینی به منظور نشان دادن این نکته است که او متعلق به این پایگاه اجتماعی بالایی است. از نظر او از آنجا که «در جامعه های متمدن کنونی، مرز جدایی از طبقات اجتماعی مبهم و متغییر است در نتیجه، اعضای هر لایه اجتماعی آرایش سبک زندگی متداول لایه بالاتری را تقلید می کند.این ها چون از شهرت و احترام لایه های بالایی محروم هستند، می-کوشند لااقل در ظاهر با قوانین و هنجار های پذیرفته شده آن ها هم نوایی کنند(کیوان آرا، 1389).
Berger and Luckmann (1996) معتقد هستند جامعه نه تنها بدن را شکل می دهد بلکه رفتارهای بدنی نیز ساخته و پرداخته جامعه هستند (عنایت، 1388). بنابراین بدن دستخوش قدرت وسرکوب اجتماعی می شود و بدن در متن سیاسی شکل می گیرد. این قدرت توسط ساختارها تکنولوژی پزشکی و با به کارگیری ایدئولوژی ها از طریق تحریک و انضباط درونی (نوغانی، 1390)، از سوی ساختار ها و کنترل هایی که از سوی جامعه اعمال می شود و از طریق فشار های بیرونی و درونی که فمینیست ها مطرح کرده اند (استاندار دهای زیبایی، تبلیغات و تصاویر رسانه، نظام مرد سالار، فشارهای درونی از سوی خود زنان و تکنولوژی های پزشکی) به افراد فشار وارد می شود و آن ها را به رعایت این قدرت ها ملزم می کنند. فشارهای موجود در زمینه همنوایی زنان با استانداردهای زیبایی باعث می شود، زنان به تصویری متفاوت از ظاهر خویش برسند و احساس بیگانه نسبت به بدن خود داشته باشند (دقیقی، 1381).
مورگان و بوردیو نیز معتقد هستند بدین واسطه (فشارهای درونی و بیرونی) زنان در ماشین آلات قدرت گفتار می شوند و تعهدات خود را به تکنولوژی های زیبایی الزامی می کنند. بنابراین، می توان گفت زنانی که جراحی زیبایی را تجربه می کنند احساسی از قدرت و کنترل به دست می آورند، ولی از طرف دیگر می توان گفت این نطق های قدرت برای اقتصاد مصرفی هستند (Luo ، 2008 به نقل از عنایت، 1388). گیدنز معتقد است که زنان در قیاس با مردان برای جذابیت جسمانی خویش اهمیت بیشتری قائل هستند و امروزه اعتراض خود را با ایجاد تغییرات جدی و موفقیت آمیز در نمای ظاهر بدن خود بیان می کنند. او عامل ایجاد این وضعیت را شکل گیری منابع جدید هویت می داند (توسلی، 1391).
گیدنز معتقد است مدرنیته با پروژه های بدن که به یاری کیستی افراد می آیند پیوند خورده، پزشکی مبدل به فناوری پیشرفته شده، فرهنگ مصرفی به شدت بدن محور شده، رسانه ها در مسیر افزایش توانای افراد برای پرداختن به موضوع زیبایی و بدن غیر واقعی قرار گرفته است. در این معنا بدن به محلی برای ایجاد خلق آرزوها و آرمان های انسان مبدل شده است (توسلی، 1391).
فمینیست ها و عمل های جراحی زیبایی فمینیست ها عموماً مخالف جراحی زیبایی اند. برخی از آن ها به ویژه از فرهنگی انتقاد می کنند که اثرات آن زنان را تشــویق می کند تا خود را به نام زیبایی در معرض جراحی قرار دهند و جراحی زیبایی را برای زنان بســیار آســیب پذیر می بینند. برخــی دیگر علی رغم انتقاد کلی، به جراحــی زیبایی دیدگاهی معتدل تر داشته و بر این، استدلال می کنند که بیماران جراحی زیبایی قادر به بروز عاملیت و عقلانیت و خودکنترلی بر تصمیم های معالجه شان هستند(خواجه صالحی، 1391).
فمینیســت های مخالف بر ماهیت پدرسالارانه پزشکی، پزشکی شدن تصمیم در مورد سالمندی، قدرت کلینیک ها و حمایت قانونی از این پزشکان تأکید می کنند. برخی فمینیست های منتقد بر اثرات فشارهای فرهنگی مردسالار بر زنان برای تطابق با آرمان های جنسیتی کلیشه ای از زیبایی تأکید کرده و معتقدند این گرایش به اعمال جراحی زیبایی، از فرهنگ غالبی که حاوی فشــار پدرســالاری و پزشکی است و باعث ایجاد محدودیت در توانایی کنترل زنان بر بدن هایشان می شود، نشأت گرفته است. و در نتیجه با جراحی زیبایی فی نفسه مخالف اند. آن ها همچنین به ویژگی بدن زنان در جریان اعمال جراحی زیبایی اشاره می کنند.
برای مثال فمینیست های برســاخت گرایی اجتماعی، چنین استدلال می کنند که تیپ های آرمانی بدن ها همه محصول ایدئولوژی و اعمال و نظام قشربندی جامعه جنسیتی هستند. همچنین فمینیست های مارکسیست نیز سرمایه داری و سود هنگفتی را که از طریق سوق دادن زنان به اعمال جراحی و استفاده از لوازم آرایش نسیب سرمایه داران می شود، از دلایل مهم تبلیغات و رواج این گونه اعمال در جامعه می دانند (بلالی و افشار کهن، 1389).
ادامه دارد ...