قابل استفاده در: مقاله نویسی و انجام پژوهش های علمی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 31 صفحه
بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 253 را دانلود کنید.
دیدگاه زیست شناختی نظریه های زیست شناختی فرض می کنند علت افسردگی، یا در ژن ها و یا در بعضی کارکردهای ناقص فیزیولوژیکی است که احتمال دارد زمینه توارثی داشته یا نداشته باشند. اگر چه عوامل ژنتیکی در بسیاری از موارد افسردگی مهم به نظر می رسند، مکانیسم دقیقی مبنی بر اینکه افسردگی به ارث برسد شناخته نشده و ممکن است از خانواده ای به خانواده دیگر متفاوت باشد ، همچنین مشخص شده است حتی در افرادی که آسیب پذیری ژنتیکی دارند برای ایجاد افسردگی به عوامل غیر زنتیک از جمله عوامل جسمی ،عوامل مربوط به محیط و عوامل مربوط به رابطه با دیگران نیاز می باشد(امینی جاوید،1392).
فعالیت محور تیرویید حدود 2تا 10درصد افرادی که برای افسردگی ارزیابی می شوند قبلاً کژکاری شناسایی نشده تیرویید داشته اند ( این حالت از طریق بالا بودن سطح پایه TSH یا افزایش پاسخ TSH به انفوزیون 500 میلی گرم TRH تشخیص داده میشود). این ناهنجاری ها اغلب با بالا بودن سطح پادتن ضد تیرویید همراه است ودر صورتیکه با درمان جایگزینی هورمون اصلاح نشوند میتوانند پاسخ به درمان ضد افسردگی را تضعیف کنند. در گروه بزرگتری از بیماران افسرده (20 تا 30درصد ) پاسخ TSH کاهش یافته است اهمیت عمده، درمانی این حالت، افزایش خطر عود علیرغم درمان ضد افسردگی پیش گیرانه است (رضایی،1389).
تغییرات نوروفیزیولوژی خواب افسردگی با از بین رفتن خواب عمیق (موج آهسته) و افزایش انگیختگی شبانه همراه است. حالت اخیر به صورت چهار نوع آشفتگی خواب بروز می کند: 1) افزایش بیداری شبانه 2) کاهش حجم کلی خواب 3) افزایش خواب (حرکات سریع چشم ) 4) افزایش دمای مرکزی بدن . تلفیق افزایش سائق REM و کاهش خواب موج آهسته ،منجر به کاهش قابل ملاحظه نخستین دوره خواب غیر REM میشود که این پدیده را کاهش تاخیر REM می نامند.
کاهش تاخیر REM و نقائص موج آهسته معمولاً پس از بهبودی دوره افسردگی باقی می مانند. تلفیق کاهش نهفتگی REM، افزایش تراکم REM و کاهش پایداری خواب تقریباً در 40 درصد بیماران افسرده سرپایی و 80 درصد بیماران افسرده بستری دیده میشود. یافته های منفی کاذب در بیماران جوانتر و پرخواب دیده میشود؛ در این بیماران ممکن است واقعا خواب موج آهسته در طی دوره های افسردگی افزایش یابد. تقریبا در 10درصد افراد سالم نیمرخ خواب نابهنجار است و مانند آزمون فرونشانی دگزامتازون ، موارد مثبت کاذب در سایر اختلالات روانپزشکی دیده میشود و این موارد چندان هم ناشایع نیست(رضایی،1389). بیمارانی که ناهنجاری های مشخص خواب دارند کمتر به روان درمانی پاسخ میدهند و خطر عود و یا بازگشت بیماری در آنها بالاست واین بیماران بیشتر از دارودرمانی سود می برند.
عوامل روانپریشی
در افسردگی درک سایکودینامیک افسردگی، که توسط زیگموند فروید تبیین شد و کارل آبراهام آن را گسترش داد ،دیدگاه کلاسیک مربوط به افسردگی را تشکیل میدهد . این نظریه چهار رکن کلیدی را در بر می گیرد :
1) آشفتگی ارتباط نوزاد – مادر در خلال مرحله دهانی (10 تا18 ماه ابتدای زندگی ) زمینه ساز آسیب پذیری بعدی به افسردگی است؛ 2) افسردگی را میتوان با فقدان ابژه حقیقی یا خیالی مرتبط دانست، 3) درونی سازی ابژه های از دست رفته ، مکانیسمی دفاعی است که برای مقابله با رنج و ناراحتی همراه با فقدان ابژه به کار می رود4) از آن جا که ابژه از دست رفته با دیدی آمیخته از عشق و نفرت نگریسته می شود ، احساسات خشم متوجه خود و معطوف به داخل می گردند(گودرزی،1383).
ملانی کلاین افسردگی را متضمن ابراز پرخاشگری به محبوب می دانست و از این نظر بسیار شبیه فروید بود. از نظر ادوارد بیبرینگ پدیده افسردگی زمانی شکل می گیرد که فرد از فاصله آرمانهای بسیار کمال طلبانه خود و ناتوانی اش در رسیدن به این اهداف آگاه می شود. ادیت یاکوبسن حالت افسردگی را شبیه وضعیت کودک ناتوان و درمانده ای میدانست که قربانی والدی شکنجه گر شده است. سیلوانو آریتی دیده بود که بسیاری از افراد افسرده ، نه برای دل خود ، که برای دیگران زندگی می کنند. او به این شخصی که فرد افسرده برای او زندگی می کند ، دیگری غالب اطلاق می کرد که میتواند یک اصل ، آرمان موسسه یا فرد باشد.
افسردگی زمانی رخ میدهد که بیمار در می یابد فرد یا آرمانی که او برایش زندگی کرده هرگز چنان نبوده است که انتظارات او را بتواند برآورد . مفهوم پردازی هایتنس کوهوت درباره افسردگی از نظریه روان شناسی خود او ریشه می گیرد و بر این فرض مبتنی است که خود برای رشد نیازهای معینی دارد که والدین باید برآورند تا احساس مثبت اعتماد به نفس و انسجام در کودک شکل بگیرد. وقتی که دیگران این نیازها را برآورده نمی کند اعتماد به نفس به میزان زیادی از دست می رود و این به صورت افسردگی تظاهر می یابد .
جان بولبی معتقد بود که آسیب دیدن دلبستگی های اولیه و جدایی توام با آسیب در دوران کودکی ، زمینه ایجاد افسردگی را فراهم می کند گفته میشود که فقدانهای دوران بزرگسالی موجب تجدید خاطره فقدان آسیب زای کودکی می گردند وبه این ترتیب بروز دوره های افسردگی در بزرگسالان را تسریع میکنند(رضایی،1389).
ادامه دارد ...