قابل استفاده در: مقاله نویسی و انجام پژوهش های علمی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 66 صفحه
بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 306 را دانلود کنید.
هورناي از کسانی است که بر نظریه فروید انتقاد وارد کرده است. او در این باره می گوید :" درهر صورت تجربه نشان می دهد که ارتباط بین محبت و تمایل جنسی یک ارتباط حتمی، ضروري و همیشگی نیست؛ یعنی نمی شود گفت که این دو، یک پدیده هستند یا ریشه و محرك واحدي دارند.
به نظر من محبت پدیده اي کاملاً جدا از تمایل جنسی است که می توان گفت تنها دربعضی موارد با یکدیگر ارتباط پیدا می کنند و در یکدیگر تأثیر می گذارند. بسیاري از انحرافها وناتوانیهاي جنسی، ناشی از احتیاج عصبی به محبت است و منشاء احتیاج عصبی به محبت نیزاضطراب اساسی است.
کسانی که رابطه جنسی رضایت بخشی ندارند و نمی توانند از نزدیکی جنسی لذت سالم و طبیعی ببرند، بیشتر حریص می شوند و احتمال اینکه ارضاي نیازهاي روانی خود را در امور جنسی جستجو کنند، زیادتر می شود.تجلی مشکلات و ناراحتی هاي افراد عصبی در امور جنسی ممکن است به دو صورت باشد: 1-بصورت میل افراطی و اجباري به نزدیکی جنسی و 2- بصورت خودداري از این امور.این نظر فروید که، وضع، حال و عواطف مخصوص زنان و عمیقترین کشمکش هاي درونی آنان ناشی از کمبود آلت جنسی و حسادتشان نسبت به جنس مذکر است، مورد قبول هورناي نیست.
او معتقد است که روحیه مخصوص زن بر پایه بی اعتمادي و تصور مبالغه آمیز او درباره روابط عاشقانه استوار است و تقریباً هیچ ارتباطی با ساختمان اندام جنسی او ندارد.هورناي عقده ادیپ و دوگانگی روانی کودك را به وجهی که فروید بیان کرده است، قبول ندارد.
به اعتقاد او پرخاشگري کودك ناشی از غریزه جنسی و رقابت نیست، بلکه ناشی ازدلواپسی و از بیم آن است که مورد بی مهري قرار بگیرد و از حمایت و مراقبت محروم شود.هورناي برخلاف فروید که لیبیدو را نوعی انگیزه جنسی می دانست که در سراسر زندگی، آدمی را آزار می دهد و موجب اختلالهاي روانی در وي می شود، آنرا یک انگیزه هیجانی می پنداشت.از نظر هورناي مسائل جنسی معلول دلواپسی هستند و نه علت آن(هورناي، 1369).
ادامه دارد ...