قابل استفاده در: مقاله نویسی و انجام پژوهش های علمی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 39 صفحه
کد فایل: mb 394
درمان شناختی در آغاز به عنوان رویکردی به درمان افسردگی شهرت یافت ولی پژوهش گستردهای نیز به بررسی و درمان اختلالهای اضطرابی اختصاص یافته است. از درمان شناختی به طرز موفقیت آمیزی برای درمان اختلالهایی از جمله درمان فوبیها، اختلالهای اضطرابی، اختلالهای روان – تنی، اختلالهای خوردن، خشم و حملات وحشتزدگی، اختلال استرس پس از آسیب، رفتار خودکشیگرا، اختلالهای شخصیت مرزی، اختلالهای شخصیت خود شیفته، اختلالهای اسکیزوفرنیک، سوءمصرف مواد، درد مزمن و بیماری جسمانی استفاده شده است.
از درمان شناختی برای مداخله در بحران و در مورد زوجها و خانوادهها، سوء استفاده کنندگان از کودک، مشاورهی طلاق، مهارت آموزی و کنترل استرس نیز استفاده شده است (کری 2005). درمان افسردگی: بک (1967) ابتدا شناخت درمانی را روی افسردگی اجرا کرد. مفهومبندیهایی که در مورد افسردگی ارایه شده عبارتند از: ترایاد شناختی، مارپیچ نزولی افسردگی و جامعهگرایی و خودمختاری. ترایاد شناختی به نگاه منفی افسردهها در مورد خودشان، دنیا و شکستهایشان اشاره دارد. طبق دیدگاه ادراک خویشتن، افسردهها خودشان را انسانهای بیارزش، تنها و بیعرضهای میدانند. افسردهها نگاه غم انگیزی به آینده دارند؛ آنها معتقدند که مشکلاتشان شدیدتر میشود و موفق نخواهند شد. بک دیدگاه نظری دیگر در مورد افسردگی، مارپیچ شناختی است.
مارپیچ نزولی افسردگی که با ترایاد شناختی رابطه دارد، روابط طرحواره ها، افکار خودکار منفی، خلق و ادراکهای منفی را نشان میدهد. عقاید بنیادی و طرحوارههای افسردهها در مورد شکست، زمینهساز برخی واکنشها در آنها میشود. بک با بررسی بیشتر افسردگی دریافت دو بعد دیگر هم در افسردگی مهماند: وابستگی اجتماعی و خودمختاری. انسانهای خودمختار بطور کلی شخصیتی هدفمند، مستقل و مصمم دارند. در هنگام افسردگی از اینکه نمیتوانند خودپنداره خویش را حفظ کنند، ناراحت میشوند. ولی شخصیتهای سلطه پذیر به وابستگی، نزدیکی و توجه و مراقبت دیگران اهمیت میدهند. در درمان اشخاصی که این دو نوع شخصیت را دارند؛ وابسته و خودمختار، بر موارد متفاوتی تأکید میشود.
در مورد فرد افسردهای که وابسته است، رابطه با درمانگر اهمیت خاصی دارد. چنین بیماری اهمیت خاصی برای توضیحات درمانگر قایل است و از وی پیشنهاد و توصیه میخواهد. درمان آنها در ابتدا روی احساسشان در مورد نظر دیگران و تحریفهای شناختی شان در مورد واکنشهای دیگران متمرکز میشود. ولی خودمختارها بیشتر دنبال همکاری هستند، به همین جهت توضیحات و تحقق اهداف، شکل مستقیمی به خود میگیرد. درمان این افراد روی آن دسته از تحریفهای شناختی متمرکز میشود که با «باید کارها را خودم انجام دهم، آزاد باشم هرکاری میخواهم انجام دهم و طبق معیارهای دست بالای خودم رفتار کنم» مربوطاند. در فنون مورد استفاده برای این افراد، تکلیفهایی داده میشود که احساس درماندگی و بیکفایتی آنان را کم میکنند. (اس. شارف 1380، 30- 29).
ادامه دارد ...