موارد استفاده : تحقیق و آموزش
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 27 صفحه
شماره فایل : 77 mg
شمار زیادی از پژوهشگران بر این باورند که رهبران و مدیران نقش بسیار مهمی را در تغییر حالات روانشناختی کارکنان خود ایفاء می نمایند. روابط پویای رهبر با پیروان همواره به عنوان یك جزء اساسی در ادبیات رهبری عنوان شده است. مرلوس( 1995 ) اظهار می دارد كه توانمندسازی شامل روشن ساختن انتظارات، اهداف و مسئولیت ها می باشد و مهم تر اینكه توانمندسازی به معنای اجازه دادن به افراد برای انجام وظایف خود بوسیله تواناسازی آنها به یادگیری، رشد و پیشرفت می باشد.
هونولد و جانسون معتقدند كه رهبران مسئول ایجاد یك هدف مشترك و ارائه آن به كاركنان مسئول هستند. رهبران نقشی اساسی در به رسمیت شناختن و تقدیر از مشاركت كاركنان و تأكید برنقش پر اهمیت آنان دارند. روشی كه مدیران و رهبران می توانند برای به كارگیری و حفظ استراتژی های توانمندسازی به كارگیرند، روشی چند بعدی می باشد.
جانسون معتقد است كه مدیران بایستی به كاركنانشان قدرت دهند. مورل و ولت روابط قدرت را بعنوان یك فرآیند تعاملی پیچیده در نظر می گیرند. لذا توانمندسازی عبارتست از اقدام به توسعه و گردش قدرت بوسیله كار با دیگران. بنابراین توانمندسازی زمانی ممكن است كه قدرت تقسیم گردد و كاركنان نیز احساس كنند كه قدرت توزیع شده است.
رهبران و مدیران ممكن است بوسیله تمركز بر استراتژی هایی كه استقلال در تصمیم گیری گروهی و خود مدیریتی را مورد تشویق قرار می دهند، دارای نقشی اساسی در توسعه تیم ها باشند. این موضوع همواره مورد توجه محققان و نویسندگان بوده است كه مدیران بایستی به توانمندسازی تیمی به اندازه توانمندسازی افراد اهمیت دهند. حوزه دیگری كه رهبران درآن نقشی اساسی ایفا می كنند، مقوله آموزش می باشد. آموزش می تواند مكانیسم مناسبی باشد كه كاركنان ازآن طریق به این باور برسند كه توانمند هستند.
نکته دیگر سبك و شیوه رهبری كارآمد است که جزء لاینفك ایجاد محیط پرورش كاركنان توانمند می باشد. مدیران و رهبران مستبد به دلیل نگرش سنتی به قدرت، هرگز قادر به توانمندسازی زیردستان نخواهند بود. برخلاف مدیران خودكامه كه در جهت تضعیف هر چه بیشتر زیردستان گام بر می دارند، مدیران توانمند به عنوان یك مشاور تسهیل كننده و مربی عمل كنند.
این مدیران به خوبی می دانند كه توانمندی و موفقیت آنها در گرو توانمندی و موفقیت كاری کارکنان آنها می باشد. جفری سانن فلد این واقعیت را این گونه بیان می کند که رهبران با فراهم نمودن زمینه های مساعد و پشتیبانی كننده، به كاركنان نشان می دهند كه می توانند با كوشش در جهت تحقق هدفهای سازمان، نیازها و هدفهای خود را برآورده سازند و همچنین چنین رهبرانی قادر خواهند بود تواناییهای بالقوه كاركنان خود را آشكار كنند (هانولد، ۱۹۹۷: ۲۰۳-۲۰۴)، (گریسلی و همکاران، ۲۰۰۵: ۳۵۷).
ادامه مقاله به طور کامل در فایل اصلی موجود است.