انرایت بخشش را به عنوان واکنش روان شناختی تعریف می کنند که مشمول شش مولفه روانشناختی است: عدم عاطفه، قضاوت و رفتار منفی نسبت به خطاکار و وجود عاطفه، قضاوت و رفتار مثبت نسبت به همان خطا کار است.
انرایت بخشش را به عنوان واکنش روان شناختی تعریف می کنند که مشمول شش مولفه روانشناختی است: عدم عاطفه، قضاوت و رفتار منفی نسبت به خطاکار و وجود عاطفه، قضاوت و رفتار مثبت نسبت به همان خطا کار است. انرایت (2001) اعلام می کند این حالات روان شناختی حتی در حضور آسیب شدید و ناعادلانه نیز رخ می دهد. مدل وابسته به درمان انرایت بر اهمیت این مسئله تاکید می کنند که فرد اسیب دیده اجازه ندهد تا حادثه پر ازار به طور مداوم بر احساس فرد از خود یا تحریف روابط شخصی اض تاثیر گذارد و از واکنش طبیعی نسبت به آسیب فراتر رود. این برای رشد خود و رشد هیجانی و اخلاقی فرد آسیب دیده ضروری است، به همان صورت، همدلی و درک و فهم خطاکار نیز افزایش می یابد (انرایت و فیتزگیبونز ، 2000). 2-1-3-2. رویکرد ورثینگتون این دیدگاه، بخشش را به عنوان جابجایی هیجاناتی نظیر تنفر، تلخی ، کینه، دشمنی، خشم و ترس با هیجانات متمایل به مثبت نظیر عشق، همدلی، شفقت یا همدردی تعریف می کنند (ریپلی و ورثینگتون ، 2002).
بخشش به عنوان فرآیند پیچیده شناختی، رفتاری و عاطفی تشریح می شود که در آن عاطفه و قضات منفی نسبت به خطاکار کاهش و انگیزش های صلح آمیز افزایش می یابد. تمرکز این دیدگاه بر کاهش عدم بخشش، رشد همدلی با فرد خاطی و افزایش انگیزش های صلح آمیز افزایش می یابد. تمرکز این دیدگاه بر کاهش عدم بخشش، رشد همدلی با فرد خاطی و افزایش انگیزش های مصالحه است. ورثینگتون الگوی هرمی را به عنوان الگوی پنج مرحله ای شناختی-رفتاری-عاطفی برای کمک به مراجعین جهت همدلی با فرد خاطی ارائه کرده است که به ترتیب زیر ذکر شده اند(ریپلی و ورثینگتون، 2002):
الف: به یاد آوردن حادثه دردناک ؛ ب:همدلی با فردی که آسیب رسانده است . ج: دادن هدیه نوع دوستانه بخشش ؛ د: متعهد به بخشیدن ؛ ه: تداوم بخشیدن .
رویکرد رای رویکرد رای بخشش را به عنوان آزاد کردن عاطفه منفی (نظیر دشمنی)، شناخت های منفی (نظیر افکار مربوط به انتقام) و رفتار منفی (نظیر پرخاشگری کلامی) در پاسخ به بی عدالتی ادراک شده، تعریف می کنند و همچنین ممکن است شامل واکنش مثبت نسبت به خطا کار باشد. همانند تعاریف رویکرد انرایت و رویکرد ورثینگتون، رویکرد رای نیز بخشش را به عنوان غلبه بر پاسخ های منفی در عاطفه، شناخت و رفتار شرح می دهد. اگر چه برخلاف تعاریف رویکردهای انرایت و ورثینگتون، رویکرد رای مدل روانی، آموزشی-تجربی است و شامل بیان همدلی، شفقت، عشق یا خیر خواهی نسبت به فرد خاطی نیست. رای توضیح می دهد که تعریف وی تنها فرایند بخشیدن را توصیف می کند، نه نتایج را، در نتیجه اجازه می دهد برای گستره ای از نتایج یک موضع بی طرف و خنثی را نسبت به فرد خاطی به خود بگیرد. تمرکز این رویکرد بر خود یابی شخصی فرد خاطی و مزایای بخشش و فرآیند آزاد کردن عاطفه، شناخت و رفتار منفی به ویژه خشم نسبت به فرد خاطی است (رای و همکاران، 2005).
رویکرد لوسکین لوسکین و همکاران (2005) بخشش را به عنوان فرایند درون فردی آرام و امنیت بخش با سه عنصر کلیدی، تعریف می کنند. وقتی که فرد صدمه دیده، می بخشد، الف) اگر خشمکین و برانگیخته شود، رنجش شخصی کمتری تجربه خواهد کرد، ب) اگر مسائل خوب پیش بروند، از سوی دیگران کمتر سرزنش می شود و ج) می تواند به فرد آسیب رسان پیشنهاد تفاهم دهد. بنابراین در فرایند بخشش لوسکین بر پیامدهای خود افزایی و رشد شخصی تمرکز می شود.
الگوی فرایند روان شناختی بخشش انرایت و گروه مطالعات توسعه انسانی (1996)، الگویی را ارائه داده اند که مبتنی بر تعریف آنها از بخشش است. الگوی فرایند بخشش شامل 20 فرایند رفتاری و روان شناختی است که در هنگام بخشیده شدن یک فرد خاطی توسط فرد آسیب دیده روی می دهند. آنها، بخشش را یکپارچگی عاطفی، شناختی و ره کارهای رفتاری می دانند کهه این جنبه ها با هم باعث بروز یک پاسخ اخلاقی یعنی بخشش می شوند. این فرایند می تواند در مراحل زیر دسته بندی شود: اکتشاف، تصمیم، کار و تعمق (رینی ، 2008).
مرحله اکتشاف، شامل بررسی دفاع های روانی، مواجهه با خشم و پذیرش شرم زمانی که مناسب است، آگاهی از تخلیه هیجانی، آگاهی از مرور شناختی جرم، رسیدن به این بینش که طرف آسیب دیده ممکن است خود را با فرد آسیب رسان مقایسه کند، ادراک این که خود شخص نیز ممکن است به وسیله آسیب تغییر کرده باشد و رسیدن به بینش در مورد دیدگاه تغییر یافته «دنیای عادلانه» را در بر دارد. مرحله تصمیم، شامل تغییر در عواطف و رسیدن به این بینش که راه کارهای قبلی حل مسئله، موثر نیستند. تمایل به در نظر گرفتن بخشش به عنوان یک انتخاب و تعهد به بخشیدن فرد آسیب رسان، می باشد. مرحله کار نیز شامل تعبیر مجددف به این صورت که فرد آسیب رسان خود را به جای فرد خاطی قرار دهد و از یک دیدگاه دیگر او را در نظر بگیرد، همدلی و شفقت نسبت به فرد خاطی، پذیرش درد و دادن پاسخ اخلاقی به فرد خاطی، را در بر می گیرد، در نهایت مرحله تعمق شامل معناجویی در رنج برای خود و دیگران، آگاهی از این واقعیت که خود فرد آسیب دیده ممکن است در گذشته به بخشش دیگران نیازمند بوده است، بینش به اینکه تنها نیست و از حمایت دیگران برخوردار است، درک این که خود فرد ممکن است به دلیل آسیب هدف جدیدی در زندگی داشته باشد و آگاهی از این واقعیت که عواطف منفی، کاهش می یابد و حتی ممکن است عواطف مثبت نسبت به فرد خاطی افزایش یابد، می باشد(رینی، 2008).
الگوی تمامی مراحل، ارزیابی مکانیزم های دفاعی را نشان می دهد که فرد صدمه دیده ممکن است برای حمایت خود از درد ناشی از آسیب بکار گیرد. چنین ارزیابی ممکن است به نونه خود، به مقابله با خشم و آگاهی از شرم یا خجالت منجر شود. فرد صدمه دیده نیز ممکن است به طور فزاینده از این که چقدر انرژی صرف پیامد آسیب شده است، آگاه شود و هر چند وقت یکبار مرور شناختی آن حادثه دردناک مشغول می شود. همچنان که فرد صدمه دیده شرایط خود را با فرد خاطی مقایسه می کند، او ممکن است ماهیت دائمی و نامطلوب تغییر ایجاد شده ناشی از صدمه را درک کند. فرد صدمه دیده ممکن است ماهیتی دائمی و نامطلوب تغییر ایجاد شده ناشی از صدمه را درک کند. فرد صدمه دیده ممکن است متوجه شود که نظرش در مورد عدالت تغییر یافته و باعث افزایش بدبینی یا تلخی شده است.
هم چنان که فرد هم از اثر جراحت و هم از اثر پاسخش به آن آگاه تر می شود، او ممکن است در پی شکلی از راه حل آن برآید. در این مرحله فرد مصدوم ممکن است عفو و بخشش را به عنوان پاسخ انتخابی در نظر گیرد و شاید پس از آن او را متعهد به بخشیدن کند، بر انجام چنین تعهدی، فرد صدمه دیده ممکن است در (تعبیر مجدد) ناشی از تلاش برای مشاهده فرد خاطی در زمینه بزرگتری مشغول شود. تعبیر مجدد ممکن است با پرسش فرد صدمه دیده از خود در مورد فرد خاطی تسهیل شود: الف) نحوه ی بزرگ شدن فرد خاطی چگونه بوده است؟ آیا در محیطی پر تنش و یا حتی محیطی با رفتارهای نامناسب بزرگ شده است؟
ب) آن زمانی که به شما صدمه رسانده است، در آن برهه از زندگی اش چه اتفاقی برای فرد خاطی رخ داده است؟ ج)آیا می توانید برای این شخص به صرف این که عضوی از جامعه بشری است، ارزش قائل شوید؟ هدف از این سوالات پیدا کردن بهانه ای برای فرد خاطی نیست، بلکه برای کمک به فرد صدمه دیده است تا فرد خاطی را به عنوان موجود انسانی آسیب پذیر مشاهده کند. این نما و دید کلی در مورد فرد خاطی، از طریق پردازش شناختی حاصل می شود، که ممکن است به حالت عاطفی منجر شود، از جمله همدلی و حتی شفقت و دلسوزی، نسبت به فرد خاطی. هم چنان که فرد صدمه دیده ادامه می دهد تا از طریق فرآیند بخشش عمل کند او ممکن است متوجه شود که بخشش نیاز به پذیرش و یا جذب درد دارد. تصمیم می گیرد، یعنی مشمول درد فرد می شود تا برای جلوگیری از انتقال درد هم بخ فرد خاطی و هم به افراد بی گناه دیگر خدمت کند. غالبا بکار بردن قیاس و تمثیل محسوس برای ترویج درک درستی از این مفهوم مفید می باشد. «مفهوم اسفنج آب را جذب می کند» می تواند مفید باشد، هم چنان که فرد صدمه دیده ممکن است برای قرار دادن این مفهوم درون واژگان شخصی اش درخواست کند. مفهوم جذب درد نمونه های اخلاقی از بخشش می باشد.
فرد صدمه دیده، به طور سنجیده مشمول درد آسیب است و می تواند از طریق منصرف شدن از تنبیه فرد خاطی به وی هدیه ای ببخشد. همان طور که او می بخشد، شفا و سلامت را تجربه می کند. به عبارت دگیر، بخشش، خود به دنبال فعالیت نیست، بلکه به طور اخلاقی بر روی شخص متخلف متمرکز است. همان طور فردی که مورد تخطی قرار گرفته شروع به بخشیدن می کند او ممکن است معنای جدیدی در رویداد آسیب زا بیابد، به عنوان مثال، فرد صدمه دیده ممکن است متوجه شود که او نیز به بخشش دیگران نیاز داشته است و این که او در تجربه رنج و درد تنها نیست. تجربه مورد بخشش قرار گرفتن و تجربه ی درد و رنج ممکن است ارزش شرح داده شده برای بخشش را افزایش دهد و ممکن است تصمیم به بخشیدن را نیرو ببخشد. کسانی که بخشیدن را انتخاب می کنند نیز ممکن است هدف جدیدی در زندگی به دلیل آسیب بیابند. آنها ممکن است شروع به کار مشاوره یا حمایت از آنهایی که صدمه دیده اند، کنند. در نهایت، هم چنان که فرد به پایان سفر بخشش نزدیک می شود، او ممکن است از کاهش احساسات منفی و شاید افزایش احساسات مثبت نسبت به فرد خاطی آگاه شود. معاوضه همیجان منفی به مثبت منجر به تجربه تخلیه درونی، عاطفی می شود. بعضی ها شاید این تجربه را به عنوان سبکی و راحتی با احساس آزادی توصیف کنند(رینی، 2008).
بخشش درون فردی و بخشش بین فردی
بخشش درون فردی تا به امروز، اکثر پژوهشگران روی فرایند دورنی افراد آسیب دیده تمرکز کرده اند، کسی که هیجانات زیادی را ( آسیب، خیانت، خشم و بی اعتمادی) نسبت به فردی که خطایی مرتکب شده است، را تحمل می کند (رینی، 2008).
اولین گام در بخشش خطا توسط فرد صدمه دیده، فرآیند درون فردی است. یعنی تغییراتی که فرد صدمه دیده باید در درون خود ایجاد کند (هولمن ، 2003).
بخشش بین فردی زمانی که اصطلاح توصیفی بخشش بین فردی به کار می رود، تعریف فرایند بخشش پیچیده تر می شود و می تواند سوئ تفاهماتی را به وجود آورد. فرایند بخشش بین فردی تعامل بین اسیب دیده و خاطی را در بر می گیرد. زمانی که فرد آسیب دیده بدون هیچ گونه تعاملی فرد صدمه زننده را ببخشد، تنها بخشش درون فردی رخ داده است (هولمن، 2003). نقش عنصر اعتراف، عذر خواهی، پشیمانی و طلب عفو از ناحیه فرد خاطی اغلب در ادبیات پژوهشی به عنوان بخش مهمی از بخشش بین فردی بدان اشاره شده است. به طوری که مشخصه بخشش بین فردی این است که خطاکار خطا و اشتباه را از ناحیه خود بپذیرد و با فرد آسیب دیده ارتباط برقرار کند و با گفتار و رفتارش، از وی معذرت بخواهد و طلب بخشش کند. به عقیده لستر (1998) پیامد عدم ندامت و توبه تنفر است. اقرار به گناه و خطا بخش اساسی برای ترمیم و حل روابط از هم گسیخته دیده شده است (هولمن، 2003).
پشیمانی خطاکار و بخشش درون فردی آسیب دیه به عنوان بخش حیاتی و ضروری برای فرآیند ترمیم رابطه ای هستند که از هم گسیخته شده است. در خلال فرایند بخشش بین فردی، خطاکار با طلب بخشش، معذرت خواست و به طرق مختلف در پی جبران خطا، مسئولیت خطا را به عهده می گیرد. در مداخله موثر بخشش زن و شوهر، بخشش بین فردی با بخشش درون فردی تواماً باید رخ دهد ( رسبولت و همکاران، 2005).
انواع بخشش والروند-اسکینر (1998) در بررسی های خود انواع بخشش را عبارت می دانند از 1) بخشش عجولانه و ب یدرنگ؛ 2)بخشش با اکراه؛ 3)بخشش مشروط؛ 4) بخشش کاذب متقابل؛ 5)بخشش مزورانه؛ 6) بخشش بی وقفه و 7) بخشش اصیل. بخشش عجولانه و بی درنگ. بخشش زود هنگام و عجولانه پدیده ای تصنعی و غیر اصیل است و شاید هم شیوه ای برای اجتناب از بخشش واقعی باشد. در این نوع بخشیدن خیلی به نتایج کاری که انجام می دهیم توجه نمی کنیم و برای اینکه سریع تر از مخمصه نجات یابیم می گوییم که بخشیدم. غافل از اینکه جایی را در ذهنمان اشغال می کند و نمی گذارد آن چنان که باید با هستی مبادله کنیم. بخشش با اکراه. در این نوع بخشش فرد به خاطر شرایطی که در آن قراردارد و به صورت ظاهری فقط می بخشد که باز هم یکی از نتایج ان درگیر بودن قسمتی از ذهن است. یعنی کسی را می بخشیم ولی هنوز در باطن به گناه او فکر می کنیم. بخشش مشروط. من تورا می بخشم ولی به شرط اینکه دیگر این رفتار را تکرار نکنی. این گونه بخشش زمانی صورت می گیرد که فرد سرزنش را قبول می کند، عذرخواهی می کند و تعهد می دهد که رفتارش را تغییر دهد و هرگاه ان رفتار تکرار شد باز همان خشم، غضب و .. تکرار می شود.
بخشش کاذب متقابل. در این گونه بخشش یکی از طرفین نیاز به بخشش را انکار می کند. ولی چون طرف مقابل از او عذرخواهی می کند یا اینکه او را می بخشد او نیز به صورت ظاهری همین کار را انجام می دهد. بخشش مزورانه. این گونه بخشش به قصد اجتناب از مخالفت یا برخورد، زمانی صورت می گیرد که رابطه شدیداً نامنصفانه است. فرد مجبور است که رفتار زشت یک نفر را بپذیرد و به زور او را ببخشد که این هم در ظاهر است و در طولانی مدت خود را نشان خواهد داد. بخشش بی وقفه. در این نوع بخشش، فرد تلاش می کند با فرد خطاکار مدارا کند این گونه بخشش به صورت رشته ای از بازسازی های شناتی، عاطفی، رفتاری است. بخشش اصیل. این گونه بخشش به صورت رشته ای از بازسازی های شناختی، عاطفی و رفتاری وقایع است که بر لغزش ها و نارسایی های رابطه احاطه دارند و همچنین روابطی را که حول این وقایع هستند، را در بر می گیرد. بخشش اصیل دارای ویژگی هایی است که عبارتند از: معطوف به خود و نوع دوستانه، بی قید و شرط و جزئی از فرایند رشد و تحول است که معمولا به صورت یک فرایند است و قرنیه ندارد (والروند-اسکینر، 1998).
24