محققان علوم رفتاری در کشورهای مختلف هرگز تعریف روشن و واحدی از مفهوم پرخاشگری ارائه نداده اند زیرا تعریف پرخاشگری تحت تاثیر فرهنگ، تجربه و اعتقادات جوامع متفاوت است
تعریف پرخاشگری
محققان علوم رفتاری در کشورهای مختلف هرگز تعریف روشن و واحدی از مفهوم پرخاشگری ارائه نداده اند زیرا تعریف پرخاشگری تحت تاثیر فرهنگ، تجربه و اعتقادات جوامع متفاوت است (ایزدی طامه و همکاران، 1389). پرخاشگری درروان شناسی مرضی بسیار موردتوجه محققان قرار گرفته و تحقیقات مبسوطی را به خود جذب كرده است پرخاشگری زیرمجموعة گرفته (Aggredi) اختلال سلوكی و از ریشة لاتین شده كه به معنای پیش رفتن و نزدیك شدن به هدف است.
هرچند تعاریف زیادی برای پرخاشگری ارئه شده است، تعریف این اصطلاح به آسانی میسر نیست.رفتار پرخاشگرانه درانسان ها به شکل اعمال خشن نسبت به دیگران فرض می شود،که ممکن است موجب اجتناب دیگران یا مقابله به مثل آنان گردد (پوسترناک وزیمرمن ،2002،به نقل ازعبدالهی،1387). از دیدگاه ارونسون (1387) پرخاشگری رفتار آگاهانه ای است که هدفش اعمال درد و رنج جسمانی یا روانی باشد. به عبارت بهتر عمل آگاهانه ای است که با هدف وارد آوردن صدمه و رنج انجام می گیرد. این عمل ممکن است بدنی یا کلامی باشد. خواه در نیل به هدف موفق بشود یا نشود، در هر صورت پرخاشگری است.
هیلگارد واتکینسون (1996) پرخاشگری را رفتاری می دانندکه قصد آن صدمه زدن (جسمانی و کلامی) به فرد دیگر یا نابود کردن دارایی آنهاست. مفهوم اساسی در این تعریف قصد است. اگر کسی پای شما را لگد می کند قصد وی نشان دهنده پرخاشگرانه بودن یا نبودن رفتار است.پرخاشگری وسیله ای رفتاری است در جهت رسیدن به هدفی؛ در جهت آسیب رساندن به دیگران.پرخاشگری، یک کشش و یا یک گرایش در فرد است که به صورت زدن و کشتن و ویران کردن را نشان می دهد. امری که فرد به عنوان عکس العمل از خود بروز می دهد و به گونه ای است که بایدگفت مناسب عمل یا رفتار طرف مقابل نیست (درویش،1386).
به طور کلی رفتار پرخاشگرانه واجد چهار شرط زیر است: الف) فردی که رفتارش توام با پرخاشگری است آن رفتار را عمدا" انجام می دهد. ب) آن رفتار در رروابط بین فردی که حاکی از تعارض یا ناکامی باشد رخ می دهد. پ) شخصی که دارای رفتار پرخاشگرانه است قصدش برتری یافتن بر فردی است که مقابل او رفتار پرخاشگرانه داشته است. ت) شخصی که چنین رفتاری از او سر می زند یا در جهت جدال تحریک شده یا حد اعلای شدت، آن مسیر را پیموده است(ایزدی طامه و همکاران، 1389). درزبان فارسی ،پرخاشگری به معنی ستیزه جویی آمده است وبه نظردانشمندان رفتارگرایی علم روانشناسی پرخاشگری رفتاری است که ازجهت اجتماعی مخرب وصدمه زننده است وپرخاشگری به حالتی گفته می شود که درآن فرد منفی باف است، نسبت به همه چیز شک وتردید دارد وبا نظر منفی به آنها می نگرد .ازویژگی های غریزی است و انسان ، حیوانی پرخاشگر وستیزه جوست. بدین ترتیب هر یک از متخصصان علوم رفتاری به برخی از ویژگی های پرخاشگری توجه دارند ودرعین حال دریک محوریعنی صدمه رسانی به دیگران هم رأی هستند.
تعریف کامل وجامع که بتواندزوایای متعددپرخاشگری رابیان کندعبارت است ازظلم به دیگران و آزاررسانی مالی وجانی به همنوعان وحتی حیوانات نباتات وجامدات رادربرگیرد.به عبارت دیگر پرخاشگری به رفتاری گفته می شود ، که منجربه تجاوز به حقوق فردی واجتماعی دیگران می گردد.پس هررفتاری که به صورت گفتاری و جسمانی باعث آزار رسانی به دیگران شود ، پرخاشگری نام می گیرد(شکرکن،1391).
بهترین تعریف که از پرخاشگری ارائه شده تعریف براون است. او پرخاشگری را هر نوع عمل و رفتاری می داند که به طور مستقیم در جهت هدفی و به منظور آزار و اذیت رساندن به دیگران که مایل نیستند مورد آزار و اذیت قرار بگیرند اعمال شود. همچنین پرخاشگری را می توان هر گونه رفتاری دانست که متوجه آسیب رساندن و یا مجروح ساختن موجودی دیگر است(صادقی، 1385).اصطلاح پرخاشگری اختصاصا"درمتن بازنگری شده چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی وآماری اختلالات روانی (DSM-IV-TR)انجمن روانپزشکی آمریکا ،تعریف نشده است.بااین وجود رایج ترین تعاریف وعلل پرخاشگری از دیدگاه های مختلف روان شناختی دراین قسمت توضیح داده خواهد شد:
پرخاشگری به عنوان یک غریزه
آیاپرخاشگری می تواند یک غریزه ،یعنی یک مولفه اساسی طبیعت آدمی باشد؟فروید غریزه را عامل اصلی پرخاشگری می دانست .وی به یک دیدگاه هیدرولیک درپرخاشگری اعتقاد داشت .این که انرژی پرخاشگرانه ،تایک سطح معینی تولید می گردد .وی دودسته غریزه متضاد باعنوان غریزه مرگ را مطرح می کند .غریزه زندگی سازنده ونگهدارنده حیات است وما رااز جهت ارضاء نیازها وحفظ بقاء هدایت می کند،اما غریزه مرگ ،مخرب وازهم پاشاننده زندگی است وبه صورت پرخاشگری ،به نابود کردن وتخریب می پردازد(بندورا،1973؛به نقل از شکرکن ،1391).فقط روان تحلیل گران نیستندکه چنین عقیده ای دارند،دیگرروان شناسان ازجمله" لورنتس "نیزیک کردارشناس مشهور پرخاشگری رابه عنوان یک غریزه تهاجم تلقی می کرد،که توسط یک سری ازعوامل محیطی راه اندازی می گردد.به عقیده لورنتس: پرخاشگری كه موجب آسیب رساندن به دیگران می گردد،از غریزه جنگیدن برمی خیزدكه مشترك بین انسان وسایر ارگانیسم ها است وانرژی مربوط به این غریزه به طورخودبه خودباعیاری كم یابیش ثابت درارگانیسم تولیدمیشود،احتمال پرخاشگری درنتیجه بالارفتن انرژی انبارشده ووجودوشدت محركهای آزادكننده پرخاشگری افزایش می یابد.پرخاشگری غیرقابل اجتناب است وگاهی حملات خودبه خودی آن روی می دهد.(لورنتس ،1996؛به نقل ازشکرکن ،1391).
پرخاشگری رفتاری
اکثر نظرات رفتاری ،به جای تلقی پرخاشگری به عنوان یک غریزه ،آن را به عنوان یک رفتار هدفمند قلمداد می کنند .دربین تعاریف این دسته از نظریه پردازان ،تعریف آرنولد باس غالب تر است که پرخاشگری رابه عنوان "پاسخی می داند که محرک های آزار دهنده رابه یک سیستم دیگر وارد می کند".این تعریف ،به جای نیت عمل ،به پیامدهای عمل توجه دارد.یعنی رفتاری پرخاشگرانه است که برای دیگران درد ،ضرر وناراحتی به همراه داشته باشد.درمقابل این تعریف ،تعریف هدفدار پرخاشگرانه قرار دارد که می گوید پرخاشگری شکلی از رفتار است که به منظور آسیب رساندن به ارگانیسم،طراحی وارگانیسم نیز برانگیخته می شود تاازاین رفتار اجتناب ورزد ،دراینجا،نیت،پرخاشگرانه است ،هرچند که عمل پرخاشگرانه صورت نگرفته است (بارون ؛ریچاردسون ،1994؛به نقل ازشکرکن ،1391).
برطبق تعریفی دیگر ،پرخاشگری رفتاری است که به قصد آسیب رساندن به چیزی یا آزار کسی ابراز می شود.نیت فرد پرخاشگر دراین تعریف ،مستتر است از ترکیب تعریف فوق پرخاشگری را تعریف می کنند:رفتاری که به دیگران آسیب می رساند،به خصوص وقتی فرد بداند رفتارش به دیگری آسیب می رساند.پرخاشگری عملی است عمدی که هدف آن ایجاد درد وآسیب رسانی است .این عمل ممکن است فیزیکی یا کلامی باشد یا اینکه اصلا به هدف نرسد،بااین همه چنین عملی پرخاشگرانه است(ماسن وهمکاران ،1997؛به نقل از عبدالهی،1387).
هنگامی که فردی قصد آزار دیگران رادارد ،پرخاشگری رابه طریقی انجام می دهد که به اهداف ارزشمند دیگران آسیب رساند.بدین ترتیب نوع پرخاشگری دختران وپسران متفاوت است ،چون اهدافی که برای دختران وپسران مهم وارزشمنداست ،متفاوت است(کریک وگروت پیتر ،1995).
پرخاشگری به عنوان یک قضاوت اجتماعی
پرخاشگری درواقع یک برچسب اجتماعی است که افراد براساس قضاوت خود ،به سایرین نسبت می دهند.ازاین روتعبیر ازاینکه یک عمل چقدر پرخاشگرانه است به عوامل اجتماعی ،شخصی وموقعیتی ازقبیل عقاید ،که خود تابع جنسیت ،فرهنگ ،طبقه اجتماعی وتجربه است ونیز زمینه رویداد ،شدت واکنش وهویت افراد بستگی دارد
درنظریه یادگیری اجتماعی ،پرخاشگری می تواند ازطریق مشاهده یا تقلید آموخته شود وهرچه بیشتر تقویت شود ،احتمال وقوع آن بیشتر می شود .فردی که به علت عدم دستیابی به هدف ،ناکام مانده ویا به علت اتفاقات تنش زا دچار ناراحتی شده است ،برانگیختگی هیجانی نامطلوبی راتجربه می کند .اما پاسخی که برانگیختگی هیجانی را برمی انگیزد ،بستگی به ان دارد که فرد چه پاسخ هایی را برای کنار آمدن با موقعیت های تنش زا یاد گرفته است .
فرد ناکام ممکن است ازدیگران یاری بطلبد،پرخاش کند ،گوشه گیری اختیارکند،حتی برای فائق آمدن برمانع ،برتلاش خود بیفزاید وبا پناه بردن به الکل یا داروهای مخدر ،خودرا تخدیرکند.چنین فردی پاسخی رابرمی گزیند که درگذشته ،درازبین بردن ناکامی موفق تر بوده است.
طبق این نظر ،ناکامی کسانی را به پرخاشگری برمی انگیزد که یاد گرفته اند دربرابر موقعیت های ناراحت کننده ،رفتار ونگرش های پرخاشگرانه نشان دهند.به طور کلی ،نظریه یادگیری اجتماعی ،برکنش متقابل بین رفتار ومحیط تاکید دارد وبه جای سائق های غریزی ،بیشتر به الگوهایی از رفتار متمرکز می شود که فرد برای کنار آمدن با محیط درخود پرورش داده است (بندورا ،1973؛به نقل ازشکرکن ،1391).
علل پرخاشگری
پرخاشگری زیستی وآسیب نورآناتومیک برخی شواهد درمورد شالوده زیستی سائق پرخاشگری ،حاکی از آن است که تحریک ملایم ناحیه خاصی از هیپوتالاموس حیوانات،موجب رفتار پرخاشگرانه درآن ها می شود.درپستانداران عالی ،الگوهای غریزی پرخاشگرانه ،به وسیله قشر مخ کنترل می شوندودرنتیجه بیشتر،تحت تاثیر تجربه هستند .مثلا"درمیمون ها ،زمانی که هیپوتالاموس میمونی راکه به دیگران مسلط است ،با برق تحریک کنند ،به همه زیر دستان خود به جز ماده ها حمله می کند .تحریک مشابه درمیمونی که در سلسله مراتب سلطه گری دررده پایین تری قرار دارد ،موجب کز کردن ونشان دادن رفتار خاضعانه می شود.بنابراین رفتار پرخاشگرانه به صورت خودبه خودی ،به وسیله تحریک هیپوتالاموس بروز نمی کند . هیپوتالاموس ممکن است پیامی مبنی بر اینکه مرکز پرخاشگری به فعالیت افتاده است به قشر مخ بفرستد،اما قشر مخ درانتخاب پاسخ،آنچه راکه درمحیط اطراف می گذردوهمچنین تجربه های گذشته رادرنظر می گیرد
بسیاری ازپژوهشگران براین عقیده اند که درگروهی از افرادی که پرخاشگری مزمن نشان می دهند،آسیب مغزی منشاءرفتارپرخاشگرانه است.براساس این دیدگاه،پرخاشگری یک رفتار اجتماعی آموخته شده تلقی می شود،چون افرادی که موردآزارفیزیکی شدید قرارمی گیرند،ازنظر زیست شناختی ،آنان رامستعد پرخاشگری می سازد(دیویدسون،پوتنام ولارسن ؛1999،به نقل از ارونسون،2001؛به نقل ازشکرکن ،1391).
علل عصب شناختی وشیمیایی
ناحیه ای درمغز وجوددارد به نام بادامه ،که درافراد بشر ودیگر حیوانات پست تر ،بارفتار پرخاشگرانه ارتباط دارد.هرگاه این ناحیه را به صورت الکتریکی تحریک کنند ،موجودات رام وسر به راه ،خشن وستیزه جو میشوند.به همین ترتیب ،هنگامی که ازفعالیت عصبی این ناحیه جلوگیری شود ،موجودات ستیزه جو،سربه راه می شوند.لیکن باید توجه داشت که حتی دراینجانیز انعطاف پذیری وجوددارد.عوامل اجتماعی حتی در حیوانات پست تر از انسان می توانند تاثیر ساز وکارهای عصبی را کاهش دهند.سو و همكاران (1990)بر این باورندكه فعالیت قسمت راست پیشانی مغز سبب هیجانهای منفی، از جمله رفتارهای پرخاشگرانه، می شود. برم وکاسین (1996)در تحقیقات خود روشن كردند كه افرادی كه انتقال دهنده های عصبی سروتونین درآنهاپایین است،رفتارهای پرخاشگرانة بیشتری از خودنشان می دهند(همان منبع ).
تستوسترون
این موضوع نشان داده شده است که برخی ازمواد شیمیایی برپرخاشگری تاثیر دارد.مثلا"تزریق تستوسترون که یکی هورمون های جنس نر است ،پرخاشگری را درحیوانات افزایش می دهد.درمیان افراد بشر نیز یافته مشابهی وجود دارد.سطوح طبیعی تستوسترون درزندانیانی که به خاطر جرم های خشونت آمیز محاکمه شده اند ،به طور معنی داری ،بیشتراز کسانی است که برای جرم های غیر خشونت آمیز محاکمه شده اند.همچنین زندانیانی که هنگام زندانی شدن ،سطح تستوسترون درخون شان بالا بود ،بیش ازدیگران ازمقررات زندانیان تخلف کردندوبه خصوص ،دربرخوردهای آشکاردرگیر شدند. همچنین دریافتندکه بزهکاران جوان وافرادپرخاشگردرمقایسه بادانش آموزان سطح تستوسترون ،بالاتربودند .اگرمقدارتستوسترون برپرخاشگری تاثیردارد،آیا بدان معناست که مردان پرخاشگرتر اززنان هستند؟ظاهرا"چنین است(دابز وهمکاران،1999؛به نقل از کریمی،1387).
الکل
یکی ازموادشیمیایی که بسیاری ازافراد درسراسرجهان،بالذت مصرف می کنند ،الکل است.الکل معمولا"بازداری های ماراعلیه ارتکاب اعمالی که جامعه به آن ها روی خوش نشان نمی دهند ،ازجمله اعمال خشونت آمیز کاهش می دهد (همان منبع ).
درد و ناراحتی
درد و ناراحتی، پیش درآمدهای پرخاشگری هستند. اگر موجودی درد و رنج احساس کند احتمال روی آوردن او به پرخاشگری افزایش می یابد(همان منبع ). ناکامی مهم ترین عامل در ایجاد پرخاشگری از میان همه ی موقعیت های ملال انگیز، "ناکامی" است. ناکامی به معنای بازماندن از هدف است. ناکامی از محرومیت نسبی نشات می گیرد؛ یعنی احساس این که فرد کمتر از حد استحقاق خود از امتیازی برخوردار است و کمتر از آنچه انتظار می رود نصیبش شده است(همان منبع ). در ایجاد پرخاشگری از میان همه موقعیت ها، صرف نظر از عوامل فیزیولوژیكی ناكامی است. اگر فردی در رسیدن به اهداف خود با شكست مواجه شود، ناكامی حاصل شده احتمال پاسخ پرخاشگرانه را در او افزایش می دهد(زرگری مرندی، 1385).
پرخاشگری اجتماعی
عوامل بسیاری وجود دارند که می توانند در شخصی که از درد وناکامی رنج می برد،پاسخ پرخاشگرانه ایجادکنند،یا برعکس ،درشخصی که ناکام شده است ،پاسخ پرخاشگرانه را مانع شوند.این عوامل ،زاییده یادگیری اجتماعی هستند.نکته دیگر درباره یادگیری اجتماعی ،نیت وقصد عامل درد وناکامی است.یک جنبه از رفتار که ظاهرا"انسان را ازحیوانات متمایز می سازد،توانایی وی در توجه به قصد ونیت دیگران است.بدین ترتیب ناکامی ودرد،به طور قطع ویقین ایجاد پرخاشگری نمی کنداما تاثیر به سزایی دارد. پرخاشگری اجتماعی که درواقع ،فردازطریق ضربه زدن به عزت نفس یاصدمه زدن به موقعیت اجتماعی دیگران،درصددآسیب رساندن به آنها برآید .این پرخاشگری،ممکن است به اشکال مستقیم(نظیربدگویی های کلامی،اظهارات منفی یااشارات وحرکات بدنی منفی )ویا به اشکال غیر مستقیم(نظیر تهمت وافترا بستن ،شایعه پراکنی وطرد اجتماعی)ابراز شود(گالن وآندروود ،1997؛به نقل از کریمی ،1387).
انواع پرخاشگری
نظریه پردازان روان شناسی ،رفتارهای پرخاشگری رااز جنبه های گوناگونی طبقه بندی کرده اند که دراینجا به پاره ای از آنها اشاره می شود: -پرخاشگری خصمانه و پرخاشگری وسیله ای پرخاشگری خصمانه عملی پرخاشگرانه است که از احساس خشم ناشی می شود و هدفش اعمال درد و آسیب است. اما در پرخاشگری وسیله ای قصد و نیت آسیب رساندن به شخص دیگر وجود دارد، لیکن آسیب رسانی به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدفی غیر از ایجاد دردورنج صورت می گیرد (ارونسون،2001،به نقل ازشکرکن ،1391).
پرخاشگری آشکار و پرخاشگری رابطه ای
پرخاشگری خصمانه شامل دوحالت پرخاشگری آشکارو پرخاشگری رابطه ای می باشد. در پرخاشگری آشکار فرد به دیگران صدمه بدنی وارد می کند یا او را به چنین صدمه ای تهدید می کند. مثلا کتک زدن، لگد زدن یا تهدید کردن یک همسال به کتک زدن. اما در پرخاشگری رابطه ای به صورت محرومیت اجتماعی و شایعه پراکنی رخ می دهد و به رابطه همسالان آسیب می رساند (یعقوبی و همکاران، 1390).
-پرخاشگری مستقیم و غیر مستقیم
پرخاشگری رابطه ای که شامل دو نوع مستقیم و غیر مستقیم می شود در مورد افرادی به کار می رود که به طور عمد سایر افراد را از گروه طرد و منزوی می کنند. برخی از محققان این نوع رفتار را پرخاشگری اجتماعی و مستقل از پرخاشگری آشکار تعریف کرده اند(واحدی و همکاران، 1387). پرخاشگری ممکن است به طرق مختلفی ابراز گردد.باس و پری (1992)،پرخاشگری را در 4 گروه دسته بندی کرده اند:
پرخاشگری فیزیکی :عبارت است از فعالیت های جسمانی مانند کتک زدن،هل دادن لگد زدن،پرتاب کردن اشیاء و تهدید به انجام این فعالیت ها،که همگی به نیت صدمه زدن به دیگران صورت می گیرد(کریک وگروت پیتر ،1995). 2-پرخاشگری کلامی :نوعی پرخاشگری که شامل اعمالی مانند فحاشی کردن و ناسزا گفتن است(گالن و آندروود ،1997). 3- خشم :عبارت است از یک پاسخ هیجانی شدید به محرومیت و تحریک شدگی ،که با افزایش برانگیختگی خودکار و تغییر فعالیت سیستم عصبی مرکزی مشخص می شود(کندال ،2000). 4-پرخاشگری خصمانه :عبارت است از پاسخی که به یک موقعیت تحریک آمیز یا ناکام کننده به قصد آسیب زدن به دیگران(رفتار تلافی جویانه)داده می شود(هارتاپ ،1994).