قوانین مساعد برای مصرف موادمخدر 2- هنجارهای اجتماعی مساعد برای مصرف موادمخدر 3- دسترسی به موادمخدر 4- محرومیت های اقتصادی شدید
فرهنگ و جامعه
قوانین مساعد برای مصرف موادمخدر 2- هنجارهای اجتماعی مساعد برای مصرف موادمخدر 3- دسترسی به موادمخدر 4- محرومیت های اقتصادی شدید 5- بی سروسامانی محله ای (ابادینسكی ، 2001). عوامل بین فردی 1- مصرف موادمخدر توسط والدین و افراد خانواده 2- دیدگاه های مثبت خانواده نسبت به مصرف موادمخدر 3- عملكردهای مدیریتی خانواده های نامنسجم 4- تضاد و فروپاشی خانوادگی 5- طرد از سوی خانواده 6- معاشرت با مصرف كننده موادمخدر (ابادینسكی ، 2001).
عوامل رفتاری روانی 1- مشكلات مداوم / اولیه رفتار 2- شكست های تحصیلی 3- تعهد كم به مدرسه 4- بیگانگی 5- طغیان 6- نگرش های مساعد به مصرف موادمخدر 7- مصرف موادمخدر (ابادینسكی ، 2001). عوامل زیستی و ژنتیكی 1- استعداد فرد برای مصرف موادمخدر 2- آسیب پذیری روانی فیزیكی در مقابل اثرات مواد (ابادینسكی ، 2001).
نظریه های مصرف موادمخدر
آنومی این مفهوم از یونان باستان سرچشمه می گیرد و به معنای ”فقدان قانون“ است، آنومی توسط امیل دوركیم برای توصیف وضعیت اجتماعی غیرطبیعی به كار برده شده كه در آن، انسجام اجتماعی به وسیله بحران هایی از قبیل ركود اقتصادی ضعیف می شود. این بحران ها باعث می شود فرد بدون در نظر گرفتن جامعه به دنبال منافع شخصی خود باشد. دان والدرف (1973) می نویسد: "پناه بردن به هرویین نیازمند یك زندگی فعال است. " آنطور كه روان شناسان ادعا كرده اند معتاد ممكن است افسرده و روان پریش باشد و یا مواد مخدر را برای فرار از بعضی واقعیت های زندگی اش مصرف كند. اما او در مورد الزامات زندگی كه نیازمند توانایی و مهارت قابل ملاحظه ای است، فعال می شود.
برخی معتقدند اعتیاد تا حدودی انحراف محسوب نمی شود، یعنی فعالیتی پاره وقت كه هر از گاهی فرد را به خود جذب می كند اما كل زندگی او را در بر نمی گیرد. در مقابل، برخی دیگر معتقدند اعتیاد، معتاد را درگیر زندگی فعالی می كند كه اهداف مشخص دارد و درصدد برآوردن نیازهای جسمی خاصی است. گرچه انگیزه افراد برای مصرف هرویین یا شیوه های روی آوردن به هرویین بین معتادان، متفاوت است. فرد به طور واضح یك سابقه جذاب را تجربه می كند، زندگی فعالی دارد و بخش مهمی از یك گروه اجتماعی است (ابادینسكی، 2001).
معاشرت افتراقی معاشرت افتراقی، چگونگی انتقال رفتار مجرمانه را تبیین می كند. معاشرت افتراقی جزو نظریه های یادگیری است كه بر اساس آن، رفتار مجرمانه آموخته می شود و یادگیری اساسی در درون گروه های نخستین فرد رخ میدهد. یادگیری مؤثر به میزان، شدت، فراوانی و مداومت ارتباط وابسته است. با توجه به مصرف مواد مخدر، معاشرت افتراقی می تواند بعنوان یك مقیاس در نظر گرفته شود. در یك طرف، مقیاس معاشرت های كجروانه و در طرف دیگر معاشرت های معمولی اجتماعی انباشته می شود. در برخی دیدگاههای نظری، مصرف مواد هنگامی شروع می شود كه معاشرت های كجروانه مصرف كنندگان مواد بیشتر از معاشرت های معمولی اجتماعی آنها باشد. اگر هنجارهای اجتماعی و قوانین به صورت واقعی، هم نوایی با رفتارهای قانونی را برای فرد تقویت نكنند، او بزهكار می شود، چون رفتار با تقویت مثبت شكل می گیرد.
اگر رفتارهای قانونی تقویت نشوند استحكامشان را از دست می دهند و وضعیت عدم تقویت رفتار به وجود می آید. فقدان تقویت رفتاری این احتمال را كه سایر رفتارهای كجروانه، تقویت شده و استحكام یابند، را افزایش میدهد. اعضای گروه اجتماعی فرد، تقویت های اجتماعی مانند: پایگاه، احترام و شان اجتماعی را كه رفتار كجروانه وابسته به آنها است، را شكل می دهند. در واقع به نظر می رسد شروع مصرف موادمخدر به طور كامل وابسته به معاشرت با همسالان باشد (ابادینسكی، 2001).
نظریه كنترل اجتماعی نظریه های كنترل اجتماعی روی این نكته متمركزند كه چرا فقط عده كمی از مردم درگیر رفتارهای كجروانهای از قبیل جرم و مصرف موادمخدر می شوند. جواب شان هم این است كه در این امر میزان تعهد فرد به جامعه عامل تعیین كننده است. جوانانی كه تعهد و ارتباطات محكمی را با والدین و مدرسه دارند، احتمالاً كمتر درگیر رفتار مجرمانه می شوند. بر اساس نظریات كنترل اجتماعی ”كج روی“ هنگامی به وجود می آید كه تعهد فرد به جامعه ضعیف شود یا از بین برود. میزان این تعهد اجتماعی از بررسی قید و بندهای درونی و بیرونی تعیین می شود، به عبارت دیگر، كنترل های درونی و بیرونی مشخص می كنند كه ما به طرف رفتار كجروانه یا كاملا قانونی برویم. كنترل درونی، شامل نظریه روان كاری است كه به ”فرامن“ برمی گردد و احساس گناه را به وجود می آورد.
مصرف بی رویه در دوران اولیه رشد یا اثرات نابهنجار والدین می تواند منجر به از بین رفتن الزامات درونی جامعه شود؛ رفتار كجروانه كه هر نوع تأسف نابی را از بین می برد، میتواند با این نظریه تبیین شود. بر اساس نظریه كنترل اجتماعی، كجروان خیلی كم جامعه پذیر شده اند و خانواده واحد اصلی جامعه پذیر كردن آنهاست. بنابراین هم از نظر روان شناختی و هم جامعه شناختی، كنترل درونی متأثر از خانواده است. بدین معنا كه معاشرت نوجوانان با موادمخدر یا هر جرم دیگر، همبستگی شدیدی با بیگانگی از خانواده دارد، عاملی كه می تواند با حضور یا عدم حضور كنترل بیرونی، تقویت یا تضعیف شود (ابادینسكی، 2001).
كنترل بیرونی، شامل عدم تاثیر اجتماعی است كه با حوزه عمومی و یا بی اعتنایی و ترس از تنبیه ارتباط دارد. به عبارت دیگر، مردم معمولاً به احتمال اینكه دستگیر یا تنبیه می شوند از رفتار مجرمانه دوری می كنند، یعنی از حوزه عمومی جدا شده و به زندان می افتند و در موارد استثنایی جریمه نقدی می شوند. با وجود این، قدرت بازدارندگی مؤثر نیروی قانون بر اساس دو بعد اندازه گیری می شود؛ خطر در مقابل پاداش. خطر كردن، وابسته به توان سیستم قضایی برای شناسایی، بازداشت و محكوم كردن خلاف كاران است
. میزان ریسك در برابر پاداش های بالقوه سنجیده می شود. با وجود این، هم پاداش و هم ریسك وابسته به وضعیت اقتصادی اجتماعی فرد است. به عبارت دیگر هر چه فرد كمتر از دست بدهد، بیشتر می خواهد، یعنی درگیر ریسك میشود و هر چه بیشتر پاداش به دست آورد بیشتر می خواهد درگیر ریسك شود. این نظریه توضیح میدهد كه چرا در شرایط اقتصادی ضعیف، توجه بیشتری به رفتار مجرمانه خاصی پدید می آید. با وجود این، پاداشهای بالقوه و ادراك ریسك پایین، میتواند تبیین كند كه چرا افراد در وضعیت های اقتصادی تر در رفتار مجرمانه پول ساز از قبیل جرایم گروهی درگیر می شوند. نظریه كنترل اجتماعی ادعا نمی كند كه فقط شخص دارای روابط اجتماعی ضعیف، درگیر مصرف موادمخدر می شود (ابادینسكی، 2001).
برخی افراد به جای همنوا شدن با هنجارهای معمولی، از طریق معاشرت افتراقی، رفتار خود را بر اساس هنجارهای گروه مجرمان و بزهكارانی سازمان می دهند كه به آن تعلق پیدا می كنند. این امر به احتمال قوی در محیط هایی رخ میدهد كه سازماندهی اجتماعی نسبی وجود دارد، یعنی جایی كه كنترل های خانوادگی و جمعی در اعمال هم نوایی مؤثر نیستند. چنین فرایندهایی همچنین به تبیین اینكه چرا موادمخدر بعضی اوقات در جوامع مرفه تر شیوع پیدا می كنند، كمك می رساند. فقط خانواده ها و فرهنگ های مستحكم می توانند به طور اساسی از مصرف مواد جلوگیری كنند. بنابراین سستی خانواده ها، عدم وجود بزرگ سالان و فراگیری فرهنگ مصرف مداوم، می تواند خانوادههای مرفه را فقیرتر كند. در مطالعات عمده ای درباره نیروی پیوندهای خانوادگی و رفتار مخاطره آمیز جوانان (سیگاركشیدن، نوشیدن، ماری جوانا، عمل جنسی) محققین دریافته اند ریسك، كمتر همبستگی شدیدی با انسجام خانوادگی دارد. یعنی پیوندهای خانوادگی مهم تر از روابط با همسالان هستند (ابادینسكی، 2001).
ویژگی های مصرف كنندگان مواد
صرف نظر از اختلاف های طبقاتی، مصرف كنندگان مواد ویژگی های مشابهی دارند. همه آنها در جامعهپذیری، مهارت های شناختی عاطفی و رشد روانی مشكل دارند. كه این امر در عدم بلوغ، اعتماد به نفس پایین، آشوب های رفتاری و شخصیتی و سایر ویژگی های ضداجتماعی آنها مشهود است. ویژگیهای آنها عبارتند از: تحمل پایین در برابر انواع ناراحتی ها، دیرارضایی و ناتوانی در كنترل احساسات. به ویژه خصومت، گناه و اضطراب كنترل ضعیف انگیزه ها به ویژه انگیزه های جنسی و پرخاشگرانه آزمون ضعیف پیامد فعالیتها، خودسنجی های غیرواقعی به دلیل شكاف بین امكانات فردی و آرزوها، دروغگویی زیاد، فریب در رفتارها و بی تعهدی اجتماعی و فردی یعنی ناتوانی آنها در پذیرش مسوولیت ها و مشكلات موجود بر سر فعالیت ها (ابادینسكی، 2001
در جمع بندی اعتیاد می توان گفت که، سوء مصرف مواد مخدر از جمله بارزترین آسیب های اجتماعی است كه به راحتی می تواند بنیان فرهنگی اجتماعی كشورها را سست نماید و پویایی افراد آنها را به خطر بیندازد. از اعتیاد به عنوان بیماری زیست شناختی، روانشناختی و اجتماعی یاد می شود. از عوامل زمینه ای خطرساز برای مصرف موادمخدر می توان فرهنگ و جامعه، عوامل بین فردی، عوامل رفتاری روانی و عوامل زیستی و ژنتیكی را نام برد. همچنین در زمینه مصرف مواد مخدر نظریه های آنومی، معاشرت افتراقی و نظریه كنترل اجتماعی بیان شد. از مهم ترین ویژگیهای مصرف کنندگان مواد می توان موارد ذیل را نام برد: تحمل پایین در برابر انواع ناراحتی ها، دیرارضایی و ناتوانی در كنترل احساسات.