چنین بیمارانی همیشه انتظار دارند نزدیکترین افراد خود را از دست بدهند و معتقدند بالاخره افراد نزدیکشان، بیمار می شوند، می میرند، به خاطر یک نفر دیگر آن ها را ترک می کنند، به گونه ای غیر قابل پیش بینی عمل می کنند یا این که ناگهان غیبشان می زند.
حوزۀ طرد و بریدگی
رهاشدگی: چنین بیمارانی همیشه انتظار دارند نزدیکترین افراد خود را از دست بدهند و معتقدند بالاخره افراد نزدیکشان، بیمار می شوند، می میرند، به خاطر یک نفر دیگر آن ها را ترک می کنند، به گونه ای غیر قابل پیش بینی عمل می کنند یا این که ناگهان غیبشان می زند. بنابراین آن ها همیشه در حالت ترس و نگرانی زندگی می کنند و مدام گوش به زنگی علامتی هستند حاکی از اینکه دیگران آن ها را ترک می کنند. هیجان های معمول این بیماران در قبال فقدان، اضطراب، ناراحتی و افسردگی مزمن است؛ چه این فقدان واقعی باشد چه خیالی. بیمارانی که طرحواره رهاشدگی دارند به منظور جلوگیری از درد ناشی از فقدان غیرقابل اجتناب، از برقراری روابط صمیمانه خودداری می کنند.
محرومیت هیجانی: بیمارانی که این طرح واره را دارند، اغلب به خاطر احساس تنهایی، غمگینی و افسردگی برای درمان مراجعه می کنند و معمولاً نمی دانند که چرا چنین حالتی دارند و در طی روند درمان مشخص می شود که این علائم به طرحوارۀ محرومیت هیجانی ارتباط دارند. آن ها احساس می کنند که از نظر هیجانی با محرومیت مواجه شده اند و به قدر کافی محبت، صمیمیت و توّجه دریافت نکرده اند. احساس پوچی و بی معنایی و محرومیت از محبت می کنند
انزوای اجتماعی/ بیگانگی: بیمارانی که این طرح واره را دارند، معتقدند با بقیه خیلی فرق دارند. آنها به هیچ گروهی، احساس تعلق خاطر نمی کنند. بیشتر احساس می کنند منزوی شده اند. رفتارهای معمول این افراد عبارتند از در حاشیه ماندن یا اجتناب از وارد شدن به گروهها. بیمارانی که اضطراب اجتماعی قابل توجهی دارند.
حوزۀ عملکرد و خودگردانی
وابستگی/ بی کفایتی: این بیماران خودشان را افرادی درمانده و کودک وار نشان می دهند. آن ها احساس می کنند توانایی مراقبت از خودشان را ندارند، در زندگی بسیار درمانده اند و خود را در مقابله با مشکلات، بی کفایت می بینند. افرادی که طرح واره وابستگی/ بی کفایتی دارند، اغلب از رانندگی به تنهایی می ترسند و از این کار اجتناب می کنند؛ زیرا معتقدند ممکن است در حین رانندگی گم شوند، ماشین آنها خراب شود و نتوانند آن را درست کنند. مشکلات چنین بیمارانی معمولاً در قالب علائم محور I مثل اضطراب، اجتناب هراس گونه یا مشکلات جسمی ناشی از استرس بروز می یابند
آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری
چنین بیمارانی معتقدند که در زندگی آنها، هر لحظه، فاجعه ای به وقوع می پیوندد. آن ها اعتقاد راسخ دارند که همیشه برایشان وقایع وحشتناک و غیرقابل کنترل رخ می دهد. آن ها معتقدند که ناگهان به یک بیماری جسمی مبتلا می شوند، بلایای طبیعی برایشان اتفاق می افتد، قربانی یک جنایت می شوند، تصادف وحشتناکی می کنند. آنها معتقدند که حوادث ناگواری برایشان رخ می دهد که قادر به جلوگیری آنها نیستند. هیجان مسلط این بیماران اضطراب است، از پایین ترین سطح ترس تا یک حمله سرآسیمگی تمام عیار.
شکست:
بیمارانی که طرحواره شکست دارند معتقدند نسبت به همسالان خود در حوزه های پیشرفت، مانند شغل، مسائل مالی، منزلت اجتماعی، تحصیل یا ورزش، شکست خورده اند. آن ها احساس می کنند در مقایسه با دیگران واقعاً بی کفایتند. به گونه ای که خودشان را انسان هایی دیوانه، نالایق، بی استعداد، نادان یا ناموفق می نگرند. هیجان مسلط این بیماران افسردگی واضطراب است. اطاعت: بیمار معتقد است اگر کارهایی را که دیگران از او می خواهند، انجام ندهد، بدون شک او را تنها می گذارند. هیجان های معمول این بیماران اضطراب، ناراحتی و افسردگی مزمن است(یانگ،کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپورو اندوز،1389).