رشد فرد در زمینه های اجتماعی و سازگاری با دیگر افراد، یکی از فاکتورهای مهم در زندگی زناشویی است که کیفیت آن به سالهای قبل تر زندگی فرد بر می گردد.
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
46
رشد فرد در زمینه های اجتماعی و سازگاری با دیگر افراد، یکی از فاکتورهای مهم در زندگی زناشویی است که کیفیت آن به سالهای قبل تر زندگی فرد بر می گردد. واقعیت مورد قبول همگان این است که زندگی انسان در بدو تولد در میان دیگران آغاز می شود و همان ابتدای حیات با آنها ارتباط آغاز می کند. همین ارتباط به شکل گیری رفتار او می انجامد. بدین ترتیب، یادگیری اجتماعی آغاز می شود و رفتارهای کودک رنگ اجتماعی پیدا می کند. محرومیت کودک از رشد و تکامل باعث می شود که با مردم کمتر تماس بگیرد، به زندگی اجتماعی بی علاقگی نشان دهد و در طرح نقشه ی زندگی برای آینده ناتوان جلوه کند (نیسی، شهنی ییلاق و فراشبندی،1384).
اضطراب اجتماعی که از آن به عنوان تجربه ی ناراحت کننده در حضور دیگران تعریف می شود و یکی از عواملی است که در روند رشد و تکامل اجتماعی افراد خلل ایجاد می کند. فردی که دچار اضطراب اجتماعی است، هیچ گونه تمایلی به آغاز ارتباط با دیگران ندارد و با احساسی از ترس و پایداری غیر معمول از هر موقعیت که ممکن است در معرض داوری دیگران قرار بگیرد، اجتناب می ورزد. همه ی انسان ها دوست ندارند که بخشی از رفتارها یا جنبه هایی از شخصیت شان مورد ارزیابی دیگران قرار گیرد، ولی این دسته از افراد کمترین تمایلی برای حضور در موقعیت های اجتماعی و ارتباط با دیگران ندارند، چرا که همه ی موقعیت های اجتماعی و تعاملات بین فردی را صحنه های ارزیابی و انتقاد تلقی می کنند. برخی از محققان اعتقاد دارند ترس از ارزیابی منفی علت اصلی اضطراب اجتماعی است. ترس از ارزیابی منفی، افراد مضطرب را وادار می کند که از برخورد با دیگران پرهیز کنند و بدین طریق، ترس خود را نشان دهند (نیسی و همکاران،1384).
افراد دارای اضطراب اجتماعی ویژگی هایی دارند که آنان را از دیگران متمایز می سازد. این افراد در هنگام صحبت کردن با دیگران احساس خجالت و عصبانیت می کنند. نگران این هستند که اشخاص دیگر درباره ی آنان چگونه فکر می کنند و در هنگام آشنایی با افراد جدید مضطرب می شوند. این افراد اغلب درباره ی اشتباه کردن، نادانی و حرف های احمقانه فکر می کنند، ترس دارند که دیگران آنها را ضعیف پندارند و به آنان بازخورد منفی دهند. این افراد ممکن است احساس عدم اعتماد به نفس کنند؛ زیرا تصور می کنند که دیگران آنان را دوست ندارند. علاوه بر این، این افراد ترس از انتقاد، اجتناب از تماس چشمی و ترس از ابراز وجود دارند (هرمزی نژاد،1380).
به عقیده ی ولپی(1958)، فرد دارای اضطراب اجتماعی فاقد توانایی ابراز وجود است. چنن فردی به دلیل ترس از دست دادن احترام و ترس از دست دادن دوست قادر نیست که عواطفش را ابراز کند (نقل از هرمزی نژاد، شهنی ییلاق و نجاریان،1379).
طبق تعریف انجمن روان پزشکی آمریکا (APA،1994، به نقل از مسعود نیا، 1388)، اضطراب اجتماعی عبارت است از ترس دائمی و مشخص از یک یا چند موقعیت اجتماعی یاعملکردی که فرد احساس می کند در معرض افراد نا آشنا یا موشکافی احتمالی از سوی دیگران قرار گرفته و تحقیر یا شرمسار خواهد شد.
با توجه به اينكه انسان موجودي اجتماعي و نيازمند برقراري ارتباط با ديگران است به گونه اي كه بسياري از نيازهاي متعالي و شكوفايي استعدادها و خلاقيت هايش از طريق تعامل بين فردي و ارتباطات اجتماعي ارضا شده و به فعل در مي آيد (بيابانگرد، 1374). لزوم فراگيري آموزش هاي منتهي به ارتقاي مهارت هاي اجتماعي ، پر اهميت جلوه مي نمايد و از طرفي، لازمه ي برقراري ارتباط اجتماعي، قرار گرفتن در ميان جامعه و افراد آن مي باشد، واضح است اضطراب اجتماعي كه به ترس آشكار و پيوسته از موقعيت هاي اجتماعي يا عملكردي اشاره دارد و از اين باور فرد ناشي مي شود كه در اين موقعيت ها به طرز خجالت آور يا تحقيرآميزي عمل خواهد كرد، باعث عدم يا كاهش حضور فرد در ميان افراد جامعه مي گردد كه اين موضوع نيز راهكارهاي آموزشي را در راستاي كاهش اضطراب اجتماعي در افراد طلب مي نمايد. لازم به ذكر است كه افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعي به طور معمول از موقعيت هاي ترس آور پرهيز مي كنند و به ندرت خود را مجبور به تحمل موقعيت اجتماعي يا عملكردي مي نمايند و چنانچه با اين موقعيت ها رو به رو شوند دچار اضطراب، شديدي خواهند شد (رينگولد و همكاران،2003).
پژوهش ها نشان داده اند كه آموزش ابراز وجود مي تواند بر مشكلاتي كه داراي جنبه هاي شناختي و رفتاري همانند اضطراب، افسردگي، هراس هاي اجتماعي و افزايش تعاملات اجتماعي هستند، اثر گذار باشد (چارلز و استوارت ،1991، ص 173، ارليجز ، 2005).
روان شناسان اجتماعي اعتقاد دارند اضطراب كه عاملي مخرب و نابودكننده است، از طريق يادگيري و الگوبرداري آموخته مي شود و مي تواند باعث كاهش رضايت از زندگي افراد باشد. اضطراب اجتماعي به اضطراب يا تجربه هراس كه در موقعيت هاي ميان فردي يا عملكردي ايجاد مي شود، اطلاق مي شود. افراد داراي اضطراب اجتماعي بالا از ارزيابي منفي ديگران نسبت به خود و يا انجام عملي كه باعث شرمندگي شود، بيمناك اند. تحقيقات حاكي از آن هستند كه اضطراب اجتماعي با گرايش به اختصاص توجه به اطلاعات تهديد آميز اجتماعي، از جمله اضطراب مرتبط با احساسات و رفتارها و نشانه هاي عدم رضايت از ديگران همراه است. تئوري هاي شناختي در زمينه اضطراب حاكي از آن هستند كه توجه انتخابي به تهديدها، اضطراب را شديدتر كرده و قضاوت در زمينه رويدادهاي اجتماعي را به انحراف مي كشاند ) تايلر، بوميا و آمير ، 2010 ).
هراس اجتماعی یا اضطراب اجتماعی یکی از اختلالات اضطرابی است و با ترس بارز و پایدار از یک یا چند موقعیت یا عملکرد اجتماعی مشخص می شود که در آن شخص یا با افراد نا آشنا و غریبه مواجه است یا ممکن است مورد کنجکاوی آنها قرار گیرد. در چنین موقعیت هایی شخص می ترسد به گونه ای رفتار کند که موجب تحقیر و شرمندگی خود گردد )انجمن روانپزشکي آمریکا ، 1994 ).
برای برخی از افراد تنها بخش کوچکی از موقعیت های اجرایی از قبیل نوشتن یا صحبت کردن در جمع برای گروهی از شنوندگان ترس آور است، در حالی که برخی دیگر از دامنه گسترده ای از عملکرد های عمومی یا موقعیت های تعامل اجتماعی می ترسند و طبیعی است که در هر کدام از موارد فوق، » اضطراب اجتماع « هنگامی به عنوان تشخیص مطرح می گردد که این گونه ترسها بطور معنی داری با عملکرد شغلی، تحصیلی یا اجتماعی فرد تداخل پیدا کند )استوار، خیر و لطیفیان، 1385 ). كلاين ( 2000 ) و زيگلر (2005 ) نيز معتقدند، گاهي اوقات توانايي ها بر اساس نشانه ها و علائم فيزيولوژيكي مورد قضاوت قرار مي گيرند. اين نشانه ها دربرگيرنده علائم جسماني مانند اضطراب و تنش هستند كه افراد در موقعيت هاي گوناگون آن ها را تجربه كرده و به طريقي متفاوت مورد تفسير قرار مي دهند.
براي مثال، حضور در موقعيت هاي اجتماعي، براي بعضي اشخاص بروز اين نشانه ها را به دنبال دارد و باعث مي شود كه وجود اضطراب را در خود نشانه ناتواني و ضعف تلقي كنند و انتظار موفقيت در آ ن ها كاهش يابد، بنابراين در موقعيت هاي اجتماعي به خوبي عمل نمي كنند. مفهوم اضطراب اجتماعي يكي از اسم هايي است كه براي ارجاع به اين پيامد و پديده شناختي- احساسي- رفتاري مورد استفاده قرار گرفته است .گودینا و هربرت ( 2006 ) معتقدند كه اضطراب اجتماعي يك حالت هيجاني است و به دنبال ارزيابي اطلاعات درباره رويداد تهديد كننده يا ادراك توانايي شخص براي رويارويي با آن پديد مي آيد.
كولز و تيورك، هيمبرگ، فرسكو (2001) هورلي، ويليامز، گانزالوز و گوردون (2004 ) منسل و كلارك ( 1999) ، اخيراً ويكز، هيمبرگ، رودباوت ( 2008 ) ويكز ، هيمبرگ، رودباوت و نورتون (2008) در پژوهش هاي خود، ترس از ارزيابي منفي توسط ديگران را در تشديد اضطراب اجتماعي در افراد مهم يافته اند، كه باعث مي شود آن ها از حضور در بعضي موقعيت ها اجتناب كنند.
ارس و همكاران ( 2010 ) بيان كردند كه اضطراب اجتماعي در كودكي و نوجواني با مشكلاتي در ابعاد شناختي و عاطفي در سازگاري اجتماعي همراه است. تعداد زيادي از نوجوانان مضطرب اجتماعي مشكلات سازگاري را در زندگي تحصيلي خود تجربه مي كنند كه شامل عدم پيشرفت تحصيلي در مدرسه، مشكلات مربوط به روابط با همسالان، سوء مصرف مواد مخدر و اختلالات خلقي مي شوند. (بيدل و ترنر ، 2007 ؛ به نقل از خواجه و همکاران، 1390).
واقعيت مورد قبول همگان اين است که زندگي انسان از بدو ولادت در ميان افراد ديگر آغاز مي شود و از همان ابتداي حيات با آنها ارتباط برقرار مي كند. همين ارتباط به شكل گيري رفتار او مي انجامد.. بدين ترتيب يادگيري اجتماعي آغاز مي شود و رفتارهاي كودك رنگ اجتماعي پيدا مي كنند. رشد اجتماعي كودك به تدريج گسترش پيدا مي كند و تقريبا همه فعاليت هاي او تحت تأثير اطرافيانش قرار مي گيرند. منظور از رشد اجتماعي نضج فرد در روابط اجتماعي است به طوري كه بتواند با افراد جامعه اش هماهنگ و سازگار باشد. به عبارت ديگر، كودك هنگام تولد نه اجتماعي است و نه غير اجتماعي ، بلكه اين خصلت را از طريق تبادل با محيط اجتماعي خود كسب مي كند. تربيت اجتماعي مطلوب و سازگاري با گروه هاي اجتماعي در تنهايي و بدون فراهم شدن فرصت مناسب صورت نخواهد گرفت .
محروميت كودك از رشد و تكامل باعث مي شود كه او با مردم كمتر تماس بگيرد، به زندگي اجتماعي بي علاقگي نشان دهد، قدرت ابتكارش ضعيف شود و در طرح نقشه زندگي براي آينده ناتوان جلو ه كند. ادامه محروميت ها ممكن است مشكلاتي در رابطه با اجتماعي شدن و همزيستي موفقيت آميز با ديگران در دوران نوجواني و سالهاي بعد از آن ايجاد نمايد. يكي از مشكلات بزرگ نوجوانان در حال حاضر انزوا، گوشه گيري و دوري از ايجاد روابط موفقيت آميز با ديگران است كه ممكن است علت آن اضطراب اجتماعي فرد باشد. اگر چه ، در گذشته انزوا و گوشه گيري با اكتفا به يك ارتباط محدود و كم وسعت براي افراد ممكن بود، امروزه ديگر امكان ندارد و هر لحظه نياز است كه فرد دامنه ارتباط خود را با همنوعاش گسترش دهد. رسيدن به اوج قله هاي خودباوري و خودشكوفايي و كسب مطلوبيت فرهنگي و اجتماعي مستلزم داشتن روابط اجتماعي سالم و سازنده مي باشد (شريعتمداري، ١٣٧٧ ).
اضطراب اجتماعي كه از آن به عنوان تجربه ناراحت كننده در حضور ديگران تعريف مي شود، يكي از عواملي است كه در روند رشد و تكامل اجتماعي افراد خلل ايجاد مي كند و مانع از شكوفايي استعدادها و اثبات وجود افراد مي شود. اين پديده كه در دوران نوجواني نسبتا شايع است مي تواند اثرهاي بازدارنده اي در كارايي و پويايي نوجوانان برجاي گذارد و باعث تخريب عملكرد شخصي و اجتماعي آنان در زمينه هاي گوناگون گردد.
فردي كه دچار اضطراب اجتماعي است هيچ گونه تمايلي به آغاز ارتباط با ديگران ندارد و با احساسي از ترس و پايداري غيرمعمول از هر موقعيت كه ممكن است در معرض داوري ديگران قرار بگيرد، اجتناب مي ورزد. همهانسان ها دوست ندارند كه بخشي از رفتار يا جنبه هاي مختلف شخصيتشان توسط ديگران مورد ارزيابي قرار گيرند، اما آن دسته از كودكان و بزرگسالا ن كه به طور عادي دچار ترس يا اضطراب اجتماعي هستند، كمترين تمايلي براي حضور در موقعيتهاي اجتماعي و ارتباط با ديگران ندارند، چرا كه همه موقعيتهاي اجتماعي و تعامل بين فردي را صحنه هاي ارزيابي و انتقاد تلقي مي كنند. بعضي از كودكان ، نوجوانان و بزرگسالان غالبا در هر موقعيت اجتماعي كه ممكن است رفتارشان مورد ارزيابي قرار گيرد، دچار اضطراب شديد مي شوند. براي اين قبيل افراد، اضطراب يك واقعيت گذرا و موقت نيست ، بلكه يك ويژگي محسوب مي شود. برخي محققان اعتقاد دارند كه ترس از ارزيابي منفي علت اصلي اضطراب اجتماعي است . ترس از ارزيابي منفي ، افراد مضطرب را وادار مي كند كه از برخورد با ديگران پرهيز كنند و بدين طريق ترس خود را كاهش دهند. به طور خلاصه ، سبك تعامل افراد مضطرب نوعي استراتژي حفاظت از خود مي باشد ( مهرابي زاده هنرمند،١٣٧٨) .
افراد داراي اضطراب اجتماعي ويژگيهايي دارند كه آنان را از ديگران متمايز مي سازند. اين افراد در هنگام صحبت كردن با ديگران احساس خجالت و عصبانيت مي كنند. نگران اين هستند كه اشخاص ديگر درباره آنها چگونه فكر مي كنند و در هنگام آشنايي با افراد جديد و صحبت كردن در مقابل چند شنونده مضطرب مي شوند. اين افراد اغلب درباره اشتباه كردن ، ناداني و حرف هاي احمقانه فكر مي كنند. ترس دارند كه ديگران آنها را ضعيف پندارند و به آنها بازخورد منفي بدهند. آنها انتظار دارند كه در تعاملات اجتماعي به صورت ضعيف عمل كنند، لذا، در پي راهي هستند كه نشان دهند ديگران آنان را قبول ندارند و اين امر را به خود تلقين مي كنند. اين افراد ممكن است احساس عدم اعتماد به نفس كنند، زيرا تصور مي كنند كه ديگران آنان را دوست ندارند. علاوه بر آن ، اين افراد ترس از انتقاد، اجتناب از تماس چشمي و ترس از ابراز وجود نيز دارند ( هرمزي نژاد، ١٣٨٠) .
اضطراب اجتماعي ممكن است تحت تأثير متغيرهاي مختلفي قرار گيرد كه عده اي از آنها از قبيل اضطراب عمومي زمينه را براي اضطراب اجتماعي مساعد و عده اي ديگر از قبيل عزت نفس ، حمايت اجتماعي ادراك شده و سرسختي روانشناختي نقش بازدارنده اين پديده داشته باشند .اضطراب عمومي كه زمينه ساز اضطراب اجتماعي است به يك حالت هيجاني ناخوشايند و مبهم اطلاق مي شود كه با پريشاني ، وحشت و هراس همراه مي باشد ( ربر به نقل از ميردريكوند، ١٣٧٢ ) .
وند ، كاكس و جاستين (١٩٩٣) در مطالعه خود رابطه بين اضطراب ناشي از كار را با اضطراب اجتماعي ٣٢ نفر از موسيقي دانان بررسي كردند. نتايج تحقيق نشان دادند كه اضطراب ناشي از كار يكي از عوامل عمده اضطراب اجتماعي آنان است . كوباسا ( به نقل از مهرابي زاده هنرمند و ديگران ، ١٣٧٨) در مطالعه خود نشان دادند كه مرداني كه مشاغل خود را از دست داده و حمايت اجتماعي كمتري دريافت كرده بودند بيشتر دچار اضطراب اجتماعي شدند .
طي چند دهه گذشته الگوهاي نظري چندي براي تبيين مكانيزم هاي زيربنايي اختلال اضطراب اجتماعي ارائه گرديده است كه برخي از آنها بر فرآيند هاي شناختي تأكيد دارند ( بك، امري و گرينبرگ ، 1985؛ كلارك و ولز ، 1995؛ فوا و كوزاك ، 1986 ). اختلال اضطراب اجتماعي ، با ترس هاي اجتماعي پيوسته كه آسيب در كاركردهاي شغلي، تحصيلي و اجتماعي افراد را در پي دارند ، مشخص مي گردند . افزون بر آن پيامد اختلال اضطراب اجتماعي در كودكان و نوجوان با امتناع شديد از مدرسه ارتباط دارد ( لاستو استراووس ، 1990 ).همچنین اين اختلال در نوجوانان با اختلال افسردگي در ارتباط است (اسايو و همكاران، 1999 ، به نقل از خیر و همکاران، 1386 ).
همچنان که در نسخه تجدید نظر شده چهارمین ویراست (DSM-IV-TR) راهنماي تشخیصی و آماري اختلالهاي روانی آمده است، اختلال اضطراب اجتماعی شامل ترس از آن دسته از موقعیت هاي اجتماعی است که در آنها مورد ارزیابی قرارگرفتن و یا تماس با غریبه ها نگرانی فرد را به دنبال دارد. افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی می ترسند که در موقعیتهاي اجتماعی، مانند بودن در جمع، سخنرانی در حضور دیگران و دیدار با افراد جدید، دچار شرمساري و خجالت زدگی شوند. آنها ممکن است ترس هاي ویژه اي در زمینه فعالیت هایی مانند نوشتن، غذاخوردن و سخن گفتن در حضور دیگران داشته باشند، یا ممکن است گونه هاي ترس مبهم و غیراختصاصی در زمینه شرمسار شدن داشته باشند (سادوك ، 2007).
هر چند DSM-IV-TR، زیرگروهی به نام نوع غیر منتشر اختلال اضطراب اجتماعی مشخص نکرده است، بسیاري از پژوهشگران افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی را که ترسشان شامل موقعیت هاي زیاد نمی شود، با عنوان اختلال اضطراب اجتماعی غیر منتشر گروه بندي می کنند ( تورك ، هیمبرگ و هوپ ، 2001 ).اختلال اضطراب اجتماعی افزون بر آن که بسیار شایع است ( کسلر و همکاران، 1994 ؛ کسلر، مک گوناگل و ژآو ، 2005 ) اغلب در سال هاي نخست دوران جوانی آغاز می شود، به طور چشمگیري در شکل گیري طبیعی مهارت هاي سازگاري تأثیر می گذارد و کاهش اختلال در سازوکارهاي مقابله اي را در پی دارد ( بالنگر، دیویدسون و لکروبیر ، 1998 ) اگر مداخله هاي درمانی انجام نشود، این اختلال، دوره طولانی ناتوانی را در پی دارد و فرد مبتلا با مشکلات زیادي در حوزه کارکرد شخصی و اجتماعی رو به رو می شود ( ریچ و هافمن ، 2004؛ مونتگمري ، 1999 ).
ترس از ارزیابی منفی، و نیز سوگیري تعبیراز جمله عوامل شناختی مهم در اختلال اضطراب اجتماعی هستند. افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی باورهاي منفی در زمینه سایر افراد و موقعیت هاي اجتماعی دارند و گمان می کنند که مردم آنها را منفی ارزیابی خواهند نمود ( لیري، کووالسکی و کمپل ، 1988 ؛ استوپا و کلارك ،2000 ).
سوگیري تعبیر یکی از انواع سوگیري ها در پردازش اطلاعات و از جمله موضوعات جالب در رابطه با اختلال هاي اضطرابی، به ویژه اختلال اضطراب اجتماعی می باشد. هرچند در رابطه با سوگیري تعبیر در افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی بررسی هاي اندکی انجام شده است (استوپا، 1995 ، به نقل از ولز و کلارك، 1997 ؛ امیر ، فوآ و کولز ، 1998؛ استوپا و کلارك، 2000 )، همین بررسی ها نشان دهنده تأثیر سوگیري احتمالی تعبیر در شکل گیري و دوام اختلال اجتماعی اضطراب هستند .
بخش بزرگی از الگوهاي شناختی- رفتاري اختلال اضطراب اجتماعی به این مسأله اختصاص دارد که اختلال اضطراب اجتماعی تا اندازه اي پاسخ به ارزیابی منفی دیگران است که توسط فرد مبتلا ادراك می شود (رپی و هیمبرگ، 1997 ).
در درمان اختلال اضطراب اجتماعی، هم از درمان هاي دارویی و هم از درمان هاي روانشناختی بهره گرفته می شود. هرچند بررسی هاي چندي در رابطه با تعیین برتري یکی از این ها نسبت به دیگري انجام شده، هنوز یافته هاي باثباتی که بتواند برتري یک روش را بر دیگري نشان دهد به دست نیامده است ( تورك و همکاران، 2001؛ رووا و آنتونی ، 2005). اختلال اضطرابي، سومين نوع از معمول ترين اختلالات رواني بعد از اختلال افسردگي ماژور و اختلال وابستگي به الكل است. مطالعات اپيدميولوژيك نشان دادند كه نرخ شيوع اختلال اضطراب اجتماعي در طول زندگي، 3/13درصد است ( کسلر و همکاران، 1994 ).
مطالعات نشان دادند كه تجربه اضطراب اجتماعی در طول تحصيل، مشكلاتي را در مراحل بعدي زندگي آنها ايجاد مي كند ( تایسن و همکاران، 2001 ). كه علاوه بر ناراحتي هاي شخصي، ممكن است تأثير منفي بر عملكرد شغلي و روزانه آنها داشته باشد (فرس کنزس و همکاران، 1997 ).
محققان و پزشكان باليني در سال هاي اخير تلاش هاي فزاينده اي به منظور فهم اثرات گسترده اختلال اضطراب اجتماعي نموده اند. پژوهش هاي بيشماري، شيوع، اتيولوژي و درمان اين مشكل باليني را مورد بررسي قرار دادند . اين امر نشان مي دهد كه اضطراب اجتماعي ديگر يك اختلال فراموش شده نيست (لیبوتز و همکاران، 1985 ). طرحواره منفي از خود مهم ترين مولفه اضطراب اجتماعي تلقي شده است. غالبا مشاهده شده كه افراد با اضطراب اجتماعي، خود را دست كم گرفته و اين برداشت از خود، بر كنشهاي متقابل آنها با ديگران اثر مي گذارد ( کلارک و همکاران، 1995 ).
به اندازه اي كه شناخت هاي معطوف بر ارزيابي منفي از خود، نقش مهمي در ايجاد و دوام اضطراب اجتماعي ايفا مي كنند، بايد انتظار سطوح نسبتا پايين عزت نفس در افراد اجتماعی مضطرب را داشت .به بيان ديگر، سطوح پايين عزت نفس، عامل نيرومندي براي ايجاد ارزيابي منفي از خود و در نتيجه ايجاد اضطراب اجتماعي است ( جنگ ، 2002 ).
محققان دريافته اند كه افراد بزرگسال ( بووارد و همکاران، 1999 ) و كودكان ( گینسبرگ و همکاران، 1998 ) از نظر اجتماعي مضطرب، سطوح نسبتا پايين تر عزت نفس را گزارش مي كنند. اين امر نشان دهنده اهميت ارزيابي منفي از خود در زمينه اضطراب اجتماعي است. گركاو استون با مطالعه بر روي جوانان از نظر عملكرد هيجاني نشان دادند كه افراد با سطوح بالاي اضطراب اجتماعي، ادراك از خود منفي بالايي را گزارش كردند . براي مثال، افراد با سطح بالاي اضطراب اجتماعي، از نظر اجتماعي كمتر خود را مي پذيرفتند و سطوح پايين تري از عزت نفس را در مقايسه با همتايان به لحاظ اجتماعي كمتر مضطرب خود ادراك مي كردند ( گركا و استون، 1993 ).
در تأييد اين تصور كه افراد به لحاظ اجتماعي مضطرب در مقايسه با افراد غير مضطرب، ديدگا ه هاي اساسا منفي تر راجع به خود دارند، برخي محققان نشان دادند كه اضطراب اجتماعي با نمرات پا يين تر بر روي مقياس عزت نفس عمومي در ارتباط است ( چک و همکاران، 1986؛ جونز و همکاران، 1986؛ کوچووسکی و همکاران، 2000 ، به نقل از مسعودنيا، 1388 )
ویکس و همكاران ابراز مي دارند كه مدل هاي شناختي اضطراب اجتماعي احتمالاً يك مؤلفه بنيادي شناخت افراد مضطرب اجتماعي را ناديده مي گيرند. به باور اين محققان افراد داراي اضطراب اجتماعي ممكن است از ارزيابي مثبت نیز به اندازه ارزيابي منفي واهمه داشته باشند. بنا به نظر آنان در اضطراب اجتماعي "ترس از ارزيابي" به معناي عام آن اهميت دارد و اين افراد هم از ارزيابي منفي و هم ارزيابي مثبت واهمه دارند. بر اين اساس، افراد داراي اضطراب اجتماعي نه تنها از اين كه عمكردشان ضعيف و مسخره قلمداد شود، بلكه از اين كه مورد تشويق و تحسين نيز واقع شود احساس ناراحتي مي كنند. شواهد حاكي از رابطه اضطراب اجتماعي و ترس از ارزيابي مثبت، از مطالعات مربوط به بازخورد اجتماعي مثبت برخاسته است ( ویکس و همکاران، 2008 ). مطالعه ویکس و همكاران نشان داد كه ترس از ارزيابي مثبت با ناراحتي بيشتر هنگام دريافت بازخورد اجتماعي مثبت و باور ضعيف تر به درستي بازخورد مثبت اجتماعي دريافت شده مرتبط است و ترس از ارزيابي مثبت رابطه اضطراب اجتماعي و ناراحتي مربوط به بازخورد مثبت اجتماعي را ميانجي مي كند (ویکس و همکاران، 2008) .
از سوي ديگر، در پژوهش ویکس و همکاران، ترس از ارزيابي منفي با احساس ناراحتي مربوط دريافت بازخورد مثبت و كاهش صحت ادراك شدة بازخورد اجتماعي دريافت شده ارتباط نداشت. محققان ابراز مي دارند كه از اين يافته برداشت مي شود كه بازنمايي سوگيرانه افراد داراي اضطراب اجتماعي ممكن است جنبه هاي مثبت تصوير خود را به همان اندازه جنبه هاي منفي آن شامل شود ( رپی و همکاران، 1997 ). ویکس و همکاران، گزارش كردند كه رابطه ترس از ارزيابي مثبت با چندين سنجه اضطراب اجتماعي (اضطراب تعامل اجتماعي و در معرض ديد ديگران بودن) قوي تر از رابطه اش با سنجه هاي اختلال اضطراب فراگير، اختلال وسواسي - اجباري، اختلال هراس، افسردگي، اضطراب و استرس بود . بنابراين به نظر مي رسد كه رابطه ترس از ارزيابي مثبت با اضطراب اجتماعي اختصاصي است (رپی و همکاران، 1997).
تبيين هاي مختلفي براي واكنش منفي افراد مبتلا به اضطراب اجتماعي به تجارب اجتماعي مثبت وجود دارد. براي مثال طبق نظريه خود تأييدي سوان ( سوان، 1990 ) زماني كه افراد بازخوردهايي دريافت مي كنند كه با خودنگريشان هماهنگي ندارد، احساس پريشاني مي كنند. بنابراين، افراد مبتلا به اضطراب اجتماعي كه نوعي سوگيري اجتماعي منفي دارند و در ارتباطات اجتماعي انتظار حوادث منفي را مي كشند ( امیر و همکاران، 1998)، وقتي بازخوردهاي اجتماعي مثبت دريافت مي كنند احساس ناخوشايند و ناراحت كننده اي دارند زيرا اطلاعات مثبت با باورشان مبني بر انتظار آنان ازعملكردشان در موقعيت هاي اجتماعي( براي مثال،ضعيف )، ارتباط منطقي ندارد.
بنا به نظر والاس و آلدن افراد داراي اضطراب اجتماعي نگرانند كه پس از دريافت نشانه هاي مثبت در تعامل اجتماعي، انتظار اطرافيان از آنان افرايش يابد، و از سوي ديگر، بر اين باورند كه عملكرد آنان تغيير مثبت و رو به بهبودي نخواهد داشت. در نتيجه اين باور، پيش بيني مي كنند كه ارزيابي مثبت از جانب اطرافيان سرانجام به شكست آن ها منجر خواهد شد ( والاس و آلدن، 1995؛ والاس و آلدن، 1997 ).
ذكر اين نكته ضروري است كه اين محققان ترس از ارزيابي مثبت را يك نوع تأخيري از ارزيابي منفي مي دانند و آن را ترس از ارزيابي منفي متعاقب مي نامند. بنا به نظر آنان ترس از ارزيابي مثبت به صورت غيرمستقيم با اضطراب اجتماعي مرتبط است . از سوي ديگر ویکس و همکاران واكنش منفي به بازخوردهاي مثبت اجتماعي را با نام ترس از ارزيابي مثبت مطرح مي كنند و براي تبيين آن از نظريه تكاملي اضطراب اجتماعي گیلبرت استفاده مي كنند. بنا به ديدگاه گيلبرت كساني كه براي پرهيز از صدمه از جانب افراد صاحب پايگاه هاي بالاتر و مسلط تر اجتماعي، به جايگاه اجتماعي پايين تر بسنده مي كنند، اضطراب اجتماعي را در حكم يك پاسخ مفيد در برابرآسيب ( براي مثال، مرگ يا صدمه) شكل مي دهند . اين مدل ابراز مي دارد كه افراد مضطرب اجتماعي ممكن است از ارتقاء جايگاه خود بترسند زيرا اين ارتقاء مي تواند منجر به تعارض با افراد قدرتمندتر شود. با توجه نه نقش شناخت ها در درمان شناختي- رفتاري اضطراب اجتماعي لازم است مدل هاي شناختي، شناخت هاي اختصاصي اين اختلال را مشخص سازند ( گیلبرت، 2001 ، به نقل از داودي و همکاران، 1391 ).
نظریه شناختی
يكي از فرضيه هاي اساسي رويكرد هاي شناختي در زمينه اضطراب آن است كه اضطراب با پيش بيني رخداد يك رويداد منفي يا زيان بار و يا ادراك تهديد ( بك و همكاران، 1985 ) فراخوانده مي شود. ادراك افراد از تهديد به وسيله قضاوت هاي ذهني شان از پيش بيني رخداد يك رويداد منفي و پیامد یا تنفر از آن رویداد تبین می شود ( کار ، 1974 ) .
بنابراين افراد با اختلال هاي اضطرابي پيامدهاي رويدادهاي منفي را بالاتر از افراد بهنجار برآورد مي كنند (بوتلرو متيوس ، 1983؛ فوا، فرانكلين، پري و هربرت ، 1996).اگرچه احتمال دارد كه اين داوري هاي اغراق آميز با بيشتر اختلال هاي عاطفي همراه باشد، نظريه پردازان بر اين باورند كه داوري ها، ذهني و در هر اختلال اضطرابي ويژه است . بنابراين برآورد افراطي پيامد منفي رويدادهاي اجتماعي ، ويژه اختلال اضطراب اجتماعي است ( بك و همكاران، 1985؛ فوا و كوزاك، 1985؛ فوا و كوزاك، 1986 ). درمان هاي شناختی– رفتاري براي اختلال اضطراب اجتماعی مبتنی بر الگوهاي گوناگون شناختی در سبب شناسی این اختلال هستند و دو روش مواجهه و بازسازي شناختی بیش از سایر روش ها از سوي کارشناسان مورد تأکید قرار گرفته اند ( لیهی و هالند ، 2000؛ تورک و همکاران، 2001؛ کروزییر و آلدن ، 2005؛ رووا و آنتونی، 2005 ).
دو روش درمانی یعنی مواجهه و بازسازي شناختی هر کدام به تنهایی نیز در درمان اختلال اضطراب اجتماعی به کار می روند، اما از آنجا که ترس از ارزیابی منفی و سوگیري تعبیر از اجزاي شناختی مهم در این اختلال به شمار می روند، از سوي دیگر چون بازسازي شناختی یکی از اثرات مهم درمان شناختی– رفتاري استاندارد است ( تیلور ، 1996؛ تورك و همکاران،2001) پیش بینی می شود که درمان شناختی-رفتاري در مقایسه با مواجه درمانی، کاهش بیشتر این دو بخش شناختی را در این اختلال در پی داشته باشد.
درمان شناختی- رفتاري گروهی در واقع شکل گروهی درمان شناختی- رفتاري انفرادي است که در یک گروه هشت نفره از مبتلایان به اختلال اضطراب اجتماعی به طور هفتگی و به مدت دو ساعت اجرا می شود. در درمان شناختی-رفتاري گروهی براي اختلال اضطراب اجتماعی، درمانگر روش هاي بازسازي شناختی و مواجهه را در هم ادغام می کند ( تورك و همکاران، 2001؛ هیمبرگ، 2002 ، به نقل از داداش زاده و همکاران، 1391 ).