هنگامی که افراد با حوزههای یک فعالیت یا تکلیف آشنایی دارند، احتمالاً باورهای خودکارامدی خود را که منتبع از تجارب قبلی آنان در زمینه تکلیف یا فعالیت مشابه میباشد، فرا میخوانند.
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
67
خودکارآمدی برای عملکرد
هنگامی که افراد با حوزههای یک فعالیت یا تکلیف آشنایی دارند، احتمالاً باورهای خودکارامدی خود را که منتبع از تجارب قبلی آنان در زمینه تکلیف یا فعالیت مشابه میباشد، فرا میخوانند. در این موارد، قضاوتهای خودکارامدی، «خودکارامدی برای عملکرد» نامیده میشود، زیرا باورهای خوداکارآمدی مستقیماً با عملکردی که افراد مدنظر دارند، هماهنگ میباشند(راوندی، 1386).
خودکارآمدی برای یادگیری
زمانی که افراد با فعالیت یا موقعیتی روبه رو میشوند که نسبت به آن آشنایی ندارند، دقیقاًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًً نسبت به مهارتها یا قابلیتهای مورد نیاز آگاهی نداشته و کارامدی آنان نمیتواند مبتنی بر تجارب قبلی آنان در فعالیت یا موقعیتی مشابه باشد. لذا باورهای خودکارامدی بر مبنای موقعیتهای پیشین در موقعیتهایی مشابه با موقعیت جدید استنباط میگردند. این قضاوتهای خودکارامدی را «خودکارآمدی برای یادگیری » مینامند. این قضاوتها شامل استنباطهایی از تواناییهای فرد برای یادگیری آن چه برای انجام موفقیتآمیز یک فعالیت مورد نیاز هستند، میشود(راوندی، 1386).
تأثیر باورهای خودکارآمدی بر عملکرد، چنان چشمگیر است که میتواند تفاوتهای عمده در توانایی افراد را نیز از بین ببرد. وینبرگ، گلد و جکسون در تحقیقی که در جریان یک مسابقه دو(مهارت حرکتی) برگزار شد، سطح خودکارآمدی دو گروه شرکتکننده را با ارائه اطلاعات فرضی متفاوت به هر یک از دو گروه درباره رقیب تغییر دادند. رقیب یک گروه را فردی دچار آسیب در ناحیه زانو و رقیب گروه دیگر را یک ورزشکار حرفهای معرفی کردند. در پایان مسابقه به وضوح، عملکرد گروه اول( دارای خودکارامدی بالا) بهتر از گروه دوم بود(پروین، 1381).
منابع خودکارآمدی
خودکارآمدی تعیین کننده اساسی عملکرد مناسب و شایسته فرد است. خودکارآمدی ناگهانی و یک دفعه اتفاق نمیافتد بلکه عقاید خودکارامدی از منابع خاصی ریشه میگیرند(مادوکس ، 2002). در واقع انتظارات خودکارآمدی براساس منابع متعدد اطلاعاتی پا می گیرد. هر روش مشخص، بسته به نحوه ی کاربست آن ممکن است به یک یا چند اطلاعات مربوط به تأثیر و نفوذ نزدیک شود. در همین رابطه بندورا 1977)، چهار منبع اطلاعات خودکارآمدی را مشخص می کند: 1. تجربه مستقیم (انطباق عملکرد ) 2. تجربه جانشینی (تجربه نیابتی) 3. قانع سازی کلامی 4. برانگیختگی هیجانی (حالت فیزیولوژیکی )(قنبرزاده،1380).
تجربه مستقیم
مؤثرترین منبع انتظارات کارآمدی، تجربه مستقیم است. اگر کسی با توجه به گذشته قضاوت کند که عملکردش به اندازه کافی شایسته نبوده است، ادراک کارآمدی او کاهش می یابد. اما اگر کسی قضاوت کند که عملکردش به نحوی شایسته تحقق یافته است، ادراک کارآمدی افزایش می یابد، مثلا اگر شخصی تصمیم بگیرد یک کیلومتر بدود و واقعا این کار را بکند پس انتظار کارآمدی وی برای یک کیلومتر دویدن زیاد می شود. اگر کسی تصمیم به دویدن یک کیلومتر بگیرد و قبل از انجام آن چندین بار بایستد، انتظار کارآمدی آینده او برای این کار کم می شود(وقری، 1380).
تجربه جانشینی
علاوه بر تجربه مستقیم انتظار کارآمدی فرد براساس مشاهدات چگونگی انجام همان رفتار توسط دیگران قرار دارد. دیدن افرادی که رفتار را به نحو شایسته انجام می دهند می تواند انتظار کارآمدی فرد را افزایش دهد. البته تجربه جانشینی به طریق دیگری نیز عمل می کند، مشاهده کسی که در انجام دادن رفتاری ناتوان است می تواند انتظار کارآمدی را کم کند(وقری، 1380). این که رفتار الگو چه میزان بر کارامدی تاثیر گذارد بستگی به دو عامل دارد: 1- شباهت بین الگو و مشاهده کننده، 2- میزان تجربه مشاهده کننده در رفتاری که میبیند.
قانع سازی کلامی
ترغیب کلامی اغلب برای متقاد کردن افراد به کار می رود که قابلیت های لازم برای انطباق با اهدافشان را دارند. مثلا بسیاری از والدین کودکانشان را تشویق می کنند تا باور کنند که می توانند در مراتب مختلف زندگی موفق شوند(فراهانی،1378).
حالت فیزیولوژیکی(برانگیختگی هیجانی(
منبع چهارم اطلاعات درباره خودکارآمدی سطح برانگیختگی فیزیولوژیکی است. ما غالباً اطلاعاتی از قبیل سطح ترس یا آرامش را در یک موقعیت فشارزا به عنوان پایه ای برای توانایی خود در سازگاری مورد استفاده قرار می دهیم(شولتز،1990). خستگی، درد، تنش عضلانی، آشفتگی ذهنی و لرزش دستان، نشانه های فیزیولوژیکی هستند که نشان می هند تکلیف کنونی فراتر از توانایی های فرد برای مقابله با شرایط است. البته، زمانی که افراد نسبتاً از کارآمدی خود مطمئن هستند، تاثیر نشانه های فیزیولوژیکی به حساب نمی آید یا حتی تعبیر مجدد در جهت افزایش خودکارامدی می شود.بنابراین، منابع اطلاعاتی فوق می توانند خودکارآمدی انسان را از طریق رفتار گرایش در برابر رفتار اجتناب افزایش دهند(فراهانی،1378).
انتخاب فعالیتها و موقعیتها
به طور کلی مردم فعالیت ها و موقعیت هایی که احساس می کنند قادرند با آن ها بهتر سازگار شوند را جست و جو می کنند و نسبت به آن ها گرایش پیدا میکنند. در همین حال، از موقعیت هایی که احتمال شکست داشته باشد به طور فعالانه ای اجتناب می کنند. معمولاً آنان برای حفاظت از خود از انتخاب تکالیف و موقعیت هایی که دچار شکست شوند، برای محافظت از خود اجتناب می کنند. اجتناب، خود تاثیرات اساسی منفی بر فرد می گذارد. عقاید خودکارامدی ضعیف، زمینه مناسبی را برای اجتناب فراهم می کند و به همین دلیل باعث توقف رشد توانایی های فرد میشود. افراد هر چه بیشتر از فعالیت ها اجتناب کنند، تردیدشان نسبت به خود محکم تر می شود. زیرا، این افراد هرگز شانس آزمایش اشتباهات خود را به دست نمی آورند. چنین الگوی اجتنابی تدریجاً دامنه فعالیت ها و موقعیت های فرد را محدود می کند(نظرنوکنده، 1388).
تفکر و تصمیم گیری
خودکارامدی قوی حتی در شرایط رویارویی با استرس و بن بست حل مسأله نیز باعث تمرکز بر تکلیف می شود. در عوض شک به خود، تفکر فرد را از تکلیف منحرف می کند به گونه ای که توجه را به نواقص خود و دشواری تکلیف معطوف می کند. در نتیجه، کیفیت تفکر و تصمیم گیری فرد دچار مشکل می شود. این در حالی است که خودکارامدی دقیقاً در جهت عکس کار می کند(نظرنوکنده، 1388).
هیجانپذیری
افرادی که احساس کارامدی قوی دارند، به ضروریات و چالش های تکلیف توجه دارند. آنان رفتارهای آینده را به خوبی پیش بینی و تجسم می کنند و به چالش ها و بازخورد تکلیف با تلاش آکنده از شور، شوق، خوشبینی و علاقه واکنش نشان می دهند. برعکس، افراد دارای خودکارامدی ضعیف به نارسایی های شخصی میاندیشند و رویارویی آنان با چالش ها، با بدبینی، اضطراب و افسردگی همراه است(نظرنوکنده، 1388).
قدرتمندی
قدرت مندی عبارت است از داشتن آگاهی به مهارت ها و عقایدی که به فرد امکان میدهد زندگی خد را کنترل کند، افراد برای قدرت مند کردن خود باید علاوه بر مهارت بدانند که چه کاری باید انجام دهند و به عقاید کارآیی نیز نیازمندند. هنگامی که کارایی و درگیر شدن جایگزین تردید و اجتناب شود، قدرت مندی به وجود می آید(ریو، 2005).