رهام (2009) پژوهشی در اروپا در مورد اثربخشی و بهره وری سازمانی انجام داد و نشان داد که سبک زندگی کاری به عنوان یک عامل روانشناختی در محیط کار می تواند موجب اثربخشی و افزایش بهره وری کارکنان گردد.
مانزور (2011) پژوهشی با عنوان "تأثیر انگیزش و رفتار فرا نقشی کارکنان بر اثربخشی سازمانی" در پاکستان انجام داد، یافته ها حاکی از آن است رابطة مثبتی بین انگیزش و رفتار فرا نقشی کارکنان با اثربخشی سازمانی وجود دارد.
شارما (2011) در تحقیقی تحت عنوان" کیفیت زندگی کاری و توانمند سازی محیط با اثربخشی سازمانی" به این نتایج دست یافت که: کارکنان بخش های دولتی نسبت به بخش خصوصی اثربخش تر هستند. در بخش خصوصی بر مدل روابط انسانی اثربخشی سازمانی تأکید می شود، ولی در بخش دولتی بر مدل هدف منطقی تأکید می گردد. بین کیفیت زندگی کاری و توانمندسازی ساختاری با اثربخشی سازمانی رابطه وجود دارد و این رابطه در بخش دولتی بالاتر از بخش خصوصی است. بین توانمندسازی روانی و اثربخشی سازمانی رابطه وجود دارد.
ادامه دارد...
حسینی فرجام(1383) در پژوهش خود با عنوان بررسی وضعیت و پیامدهای کیفیت زندگی کاری معلمان شهر همدان دریافت که، معلمان تا حدودی از کیفیت زندگی کاری مناسب برخوردارند. در بین مؤلفه های هشت گانه، مشارکت در وضعیت مناسب تری نسبت به سایر مؤلفه ها قـــــرار داشته و رضایت از حقوق و مزایا در ردیف آخر بوده است. عملکرد کاری و اثر بخشی سازمان مربوطه پایین تر از متوسط می باشد. همچنین، معلمان از نگرش شغلی(خشنودی، دلبستگی، تعهد) مثبت نسبتا ضعیفی برخوردار هستند.
فردی پور(1386) تحقیقی تحت عنوان بررسی تاثیر کیفیت زندگی کاری بر روی اثربخش فردی و سازمانی واحدهای حسابداری در شورای ادارات آموزش و پرورش مناطق نوزده گانه شهر تهران تهران انجام داد. نتایج نشان داد بین کیفیت زندگی کاری و اثربخشی رابطه وجود دارد. در این پژوهش بیشترین رضایت از مؤلفه های کیفیت زندگی کاری والتون مربوط به مؤلفه فرصت های رشد و کمترین رضایت از مزایای جانبی حاصل از شغل بود.
ادامه دارد...