قابل استفاده در: مقاله نویسی و انجام پژوهش های علمی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 43 صفحه
کد فایل: mb 403
اکثر کارهایی که در زمینه تحول دلبستگی انجام گرفته به طور مستقیم یا غیر مستقیم متأثر از نظریه روان تحلیل گری است: زیر بنای نظریه دلبستگی در واقع همان مبحث روابط موضوعی است که در روان تحلیل گری مطرح شده است (هریس، 2004).
به اعتقاد فروید، بنیان گذار روان تحلیل گری، کودکان خردسال موجوداتی دهانی هستند که از طریق مکیدن یا بردن اشیاء به دهان ارضاء می شوند و کودکان به کسی وابسته می شوند که لذت دهانی آنان را فراهم سازد. زمانی که مادران لذت دهانی کودک را از طریق غذا دادن ارضاء می کنند، کودکان به آن وابسته می شوند.
بر اساس این دیدگاه فعالیتهای مراقبتی والدین، فعالیت های چون شیر دادن که برای حیات کودک ضروری است در شکل دهی دلبستگی نقش بنیادین دارند (هال و لیندزی، 1957؛ به نقل از شیور و میکولینسر ، 2005). ارضای نیاز کودک از طریق ارضای دهانی، یعنی مکیدن و شیوه های دیگر تحریک دهانی، منجر به ایجاد دلبستگی به پستان ارضاکننده مادر و در نهایت خود مادر می شود (شیور و میکولینسر، 2005). بنابراین از نظر فروید نیاز دلبستگی کشاننده ثانوی است که از ارضای کشاننده نخستین گرسنگی مشتق می گردد (هریس، 2004).
فروید دلبستگی کودک به مادر را احساس بی همتایی می داند که بدون تغییر در سراسر زندگی به منزله نخستین و نیرومندترین موضوع عشق می باشد. به اعتقاد فروید کودک پیوسته انرژی لیبیدویی خود را بر کسانی سرمایه گذاری می کند که از وی مراقبت به عمل می آورند. بدین ترتیب دلبستگی کودک به مادر که نوعی سرمایه گذاری روانی از سوی کودک است، بر پایه ارضای نیازهای اولیه او مانند تغذیه، گرمی، مهربانی و کاهش درد از سوی مادر شکل می گیرد. لذا برای فروید منطقی است اگر مادر موضوع نخستین امنیت و عاطفه قرار گیرد (شیور و میکولینسر، 2005).
ادامه دارد ...