موارد استفاده : منبع کمکی انجام پژوهش
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 17 صفحه
شماره فایل 689
استفن مارکز، با نگرشی سیستمی، به فرد، رابطه او با همسرش و رابطه فرد با دیگران می نگرد. او چهارچوب نظریه خود را چنین توضیح می دهد که یک فرد متأهل دارای زاویه درونی، زاویه همسری و زاویه سوم اتس که هر نقطه تمرکز خارج از خود به جز همسر را نشان می دهد (مارکز، 1989، ص16).
مارکز کیفیت زناشویی را نتیجه شیوه هایی می داند که افراد متأهل خود را سازماندهی می کنند، فردی که ((من)) او، حرکات منظم و معینی اطراف و بین هر سه زاویه داشته باشد. و به گونه ای خود را سازماندهی کند که نسبت به زاویه های گوناگونش، مشغولیت و توجه قوی داشته باشد، دارای کیفیت زناشویی بالایی است، اما در مقابل، در حالتی که یک زاویه تمام توجه فرد را به خود جلب کند و سایر زوایا توجهی دریافت نکنند، فرد کیفیت زناشویی پایینی دارد.
بر این اساس او هفت مدل کیفیت زناشویی را متمایز می کند، که سه مدل را کیفیت زناشویی پایین و چهار مدل را کیفیت زناشویی بالا در نظر می گیرد. یکی از مدل های کیفیت زناشویی پایین، الگوی جدایی است که در آن هر دو همسر با زاویه سوم شان آمیخته اند و از زاویه همسری شان فاصله گرفته اند. سومین زاویه قدرتمند می تواند هر چیزی از جمله فرزند، کار و دوستان باشد. زناشویی های جدا، علی رغم پایین بودن کیفیت شان می توانند بسیار با ثبات و طولانی باشند. به نظر می رسد ترکیب جدایی، در مواردی می تواند به عنوان طلاق عاطفی در نظر گرفته شود (مارکز، 1989).
ادامه مقاله به طور کامل در فایل اصلی موجود است.