عدم آگاهی از هیجان ها و عواطف خود و دیگران، می تواند با افسردگی و اضطراب یا دیگر علایم روانی خود را نشان دهد، به همین دلیل لازم است در کنار درمان های معمول، برای افزایش توانایی های هیجانی، خودآگاهی، توانایی رو به رو شدن با استرس ها و تجربه های دردناک، به افراد کمک کرد.
بررسی ها نشان داده است که جنسیت، تأثیر قابل توجهی بر ابراز عواطف و تشخیص دقیق آن ها می گذارد. به عبارتی زن ها در ابراز عواطف و شناسایی آن ها بهتر از مردها عمل می کنند. توانایی ابراز عواطف در زن ها ناشی از توانایی بالای آن ها در به کارگیری رفتارهای غیرکلامی در جریان ارسال پیام های عاطفی است.
برای مثال وقتی یک زن پیام عاطفی مثبتی به شوهرش می دهد، احتمالاً از علایم غیرکلامی بدنی (لبخند زدن) و از یک لحن صمیمانه در هنگام سخن گفتن استفاده می کند. از طرف دیگر، مردها تمایل دارند پیام های مبهم و ترکیبی به کار گیرند. ناتوانی مردها در شناسایی و ابراز عواطف، یکی ازعلت های ازدواج های ناموفق است. برای مثال مردانی که از زندگی زناشویی خود راضی نیستند و با همسران خود اختلاف دارند، گوشه گیر و بی عاطفه می شوند که گاتمن آن را «دیوار سنگی » نامیده است.
علی رغم این که زنانِ آن ها تمایل زیادی به برقراری رابطه ی عاطفی مطلوب با آن ها دارند، اما این خواسته ی زن انجام نمی شود و تنها سبب افزایش شدت انزوای عاطفی مرد می شود. بدین ترتیب حلقه ی معیوبی شکل می گیرد که فرار از این حلقه ی معیوب «تقاضا- انزوا» برای هر دو طرف بسیار دشوار خواهد بود. به علاوه ممکن است نوع هیجان ابراز شده در یک موقعیت خاص از سوی مردان، غیرقابل انتظار یا تا حدی نامربوط باشد.
مثلاً ممکن است یک شوهر به تقاضای همسرش در جهت استقلال بیشتر، واکنش های خشمگینانه نشان دهد تا اضطراب و ترس، گرچه علت خشم، ترس از دست دادن همسر است، اما می تواند به رفتارهای تخریبی مانند مشاجره های خانوادگی و ضرب و شتم منتهی شود( مک کی، ترجمه محمدخانی،1393).
گاتمن و همکارانش بر این اعتقادند که در تعامل های پرتنش زناشویی حتی شوهرانی که بسیار مقاوم و شکیبا هستند نیز خود را می بازند، به طوری که میزان عوارض جسمی شدید (مانند: انقباض های روده ای و معده ای، افزایش ضربان قلب، تعریق، سردرد و...) در آن ها بالاست.علاوه بر علایم جسمانی، آن ها احساس ناتوانی، اضطراب و دستپاچگی می کنند. در چنین شرایطی ممکن است به صورت غیرارادی دچار خشم شوند؛ بنابراین، ابراز خشم در این موقعیت ها یک پاسخ و راهبرد سازش به شمار می رود. در برخی شرایط، بعضی از مردها ممکن است به این نتیجه برسند که می توانند از طریق خشم و آن هم در کوتاه مدت، اوضاع را تحت کنترل خود درآورند و دچار نوعی «توهم کنترل » شوند(همان).
بررسی های دیگر نشان داده است که زوج های خرسند در مقایسه با زوج هایی که احساس نارضایتی می کنند، هم دلی بیشتری نشان می دهند و نسبت به احساسات یک دیگر حساسیت بیشتری دارند و سوءتعبیرهای عاطفی در روابط آن ها کم تر دیده می شود. ناگفته نماند که درک نادرست هیجان های طرف مقابل در روابط بین فردی، می تواند به تعارض ها دامن بزند و منجر به افزایش تنش شود(مینوچین،ترجمه ثنایی ذاکر، 1381).
همه ی زوج ها اعم از موفق و ناموفق، تمایل دارند عواطفی را که در طرف مقابل نسبت به خود مشاهده می کنند، به نحوی جبران و مقابله به مثل کنند. اما زوج های ناراضی و ناموفق پیام های عاطفی خنثی یا منفی بیشتری نسبت به هم نشان می دهند که سبب ایجاد خشم در هر دوی آن ها می شود، به این ترتیب پیامدهای مخرب به صورت یک حلقه ی معیوب درمی آید که رهایی از آن ها برای هر دو بسیار دشوار می شود.
زوج های موفق و خشنود، در رویارویی با تعارض ها کمتر در پی تلافی جویی و انتقام هستند، بر هیجان های منفی خود مانند خشم کنترل بیشتری دارند و هیجان های مثبت را بیشتر نشان می دهند. چنان چه بررسی ها نشان داده است ابراز هیجان های مثبت مانند عشق، نقش عمده ای در شادمانی و تداوم زندگی دارد. ابراز هیجان های مثبت در بین زوج های خوشبخت متداول تر است، به طوری که آن ها از طنز و شوخی بیشتری استفاده می کنند، گذشت بیشتری دارند، کم تر دفاعی هستند و انتقادپذیرتر از زوج های ناخشنودند.
در مقایسه با زوج های خشنود، زوج های ناخشنود واکنش های منفی بیشتری نشان می دهند، انتقادپذیری کم تری دارند، از خود زیاد انتقاد می کنند، حساسیت های زیادی به رفتارهای یکدیگر دارند، نسبت به هم بسیار کینه می ورزند، قادر به کنترل خشم خود نیستند و رفتارهای تلافی جویانه ی بیشتری دارند(همان).