نوجوانی دوره ای از رشد، در حد فاصل كودكی و بزرگسالی است كه در طی آن روابط با همسالان تعمیق می شود. استقلال در تصمیم گیری رشد می كند و فرد در پی مشغله های فكری و اجتماعی بر می آید.

 

برای دسترسی به فایل ورد WORD این مقاله ، بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 125 را دانلود کنید.

نوجوانی دوره ای از رشد، در حد فاصل كودكی و بزرگسالی است كه در طی آن روابط با همسالان تعمیق می شود. استقلال در تصمیم گیری رشد می كند و فرد در پی مشغله های فكری و اجتماعی بر می آید. نوجوانی عمدتاً دوره ی كاوش، انتخاب و فرایند تدریجی حركت به سمت خودپنداری منسجم است، همچنین بهترین توصیف این دوره، فرایند پیشرفت است كه مشخصه ی آن افزایش توانایی تسلط بر چالش های پیچیده ی تكالیف تحصیلی ، بین فردی و هیجانی و در عین حال جستجوی استعدادها، هویت های اجتماعی و علایق جدید است(سادوك و سادوك ، 1387). با این وجود است كه لزوم توجه كارشناسان مسایل تربیتی و روانشناسی در جهت آموزش مهارت های لازم به نوجوانان برای كمك به عبور آنان از موانع، دستیابی به نقاط عطف ویژه ی این دوره از رشد و انطباق روان شناختی موفقیت آمیز، احساس می گردد.

اختلالات اضطرابی از شایعترین نوع آسیب روانی در میان كودكان و نوجوانان است (موریس و همكاران، 2004). طبق تعریف اختلاف اضطراب منتشر كودكی و نوجوانی كه از همان چاپ چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی در طبقه اختلال اضطراب منتشر بزرگسالان طبقه بندی می شود، اختلالی مزمن كه ممكن است در تمام عضر تدوام یابد. این اختلال معمولاً همراه دیگر اختلالات اضطرابی با بیماری های روانی مشاهده می شود(كاپلان و همكاران، 1994، ترجمه پورافكاری، 1379). اضطراب احساس ناخوشی، نگرانی یا تنشی است كه شما در پاسخ به شرایط تهدید كننده یا فشارزا ارائه می دهید. توجه به این نكته لازم است كه برخی از افراد بیش از دیگران مضطرب اند(رحمتی، 1390).

اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان، در همه جوامع، به عنوان یك پاسخ مناسب و سازگار تلقی می گردد. فقدان اضطراب یا اضطراب بیمارگونه ممكن است ما را با مشكلات و خطرات زیادی مواجه سازد. اضطراب در حد متعادل و سازنده ما را وا می دارد كه برای انجام امور خود، به موقع و مناسب تلاش كرده، بدین ترتیب زندگی خود را بادوام تر و بارورتر سازیم(ابوالقاسمی و همکاران، 1378). بندرت اتفاق می افتد كه در خلال فرآیند نوجوانی بحرانهای اضطراب مشاهده نگردند، گاهی این اضطراب به طور ناگهانی و زمانی به صورت تدریجی ظاهر می شود. گاهی فراگیر است و زمانی بالعكس در خلال چند ساعت پایان می پذیرد.

بنابراین، اضطراب به منزله بخشی از زندگی كودكان و نوجوانان، یكی از مولفه های ساختار شخصیت آنها را تشكیل می دهد و از این زاویه است كه پاره ای از اضطراب های دوران كودكی و نوجوانی را می توان بهنجار تلقی كرد و تاثیر مثبت آنها را بر فرآیند تحول پذیرفت. چون این فرصت را برای افراد فراهم می آورد كه مكانیزم های سازشی خود را در جهت مواجه با منابع استر س زا و اضطراب آور گسترش دهند. بالعكس، اضطراب مرضی نیز وجود دارد كه به منز له منبع شكست و سازش نایافتگی به شمار می شود و طیف وسیعی از اختلال های شناختی و بدنی تا ترس های غیرموجه و وحشتزدگی را شامل می شود و فرد را از بخش عمده ای از امكاناتش محروم می كند(دادستان، 1376).

 

بین تمام سندرم های مورد مطالعه روانشناسی، ناهنجاری اختلالات اضطرابی از همه شایعتراست. در مطالعات مختلف، شیوع اضطراب بر حسب جنسیت، متفاوت گزارش شده است(لشکری پور و همکاران، 1385). مطالعات همه گیر شناسانه نشان داده است كه بین 8 الی 12 درصد از نوجوانان از اختلالات اضطرابی رنج می برند كه در عملكرد روزانه آنها تداخل ایجاد می كند(برنشتاین و همكاران، 1996). در مطالعه بل- دولان و همكاران (1990) دامنه میزان شیوع اختلالات اضطرابی در نوجوانان بین 57 الی 7/17 درصد است كه میانگین آنها به میزان 10 درصد است(موریس و همكاران، 2004). در كودكان 11 ساله میزان شیوع اختلال اضطراب جدایی 5/3، اختلاف بیش اضطرابی(اختلال اضطراب منتشر) 9/2، فوبی ساده 4/2 و فوبی اجتماعی یک درصد به دست آمد(باوینگ و همکاران، 2004)..

همچنین شواهد موجود نشان می دهد نشانه های، فرعی اختلالات اضطرابی در میان كودكان و نوجوانان بهنجار نیز وجود دارد، به عنوان مثال بل- دولان و همكاران (1990) دریافتند كه نشانه های اختلال اضطراب منتشر، اختلال اضطراب جدایی و فوبی های ساده بین 30 الی 20 درصد از نوجوانانی وجود دارد كه هرگز اختلال روانپزشكی نداشته اند(موریس و همكاران، 2004). كه این امر بر لزوم توجه بیشتر برای یافتن شیوه های درمان این اختلال می افزاید

با توجه به اینكه روش های درمان شناختی به بدكاركردی شناخت ها در آشفتگی هیجانی تأكید دارند(لودج ، 1998). این دیدگاه مطرح است كه اختلالات اضطرابی از اختلال در شناخت نشات می گیرد و اختلال در عملكردهای شناختی را باعث می شود (كینت و ون دن هوت ، 2001). فنون درمانی این روش ها نیز با هدف تصحیح شناخت ها پایه ریزی شده اند.

نشانه های اضطراب كدامند؟

نشانه های اضطراب را می توان به دو بخش طبقه بندی كرد: روان شناختی و جسمانی، نشانه های روان شناختی اضطراب عبارتند از: دلواپسی، تحریك پذیری، هراس، بی تابی، احساس خطر غریب الوقوع، بی قراری، ترس، ناتوانی در حفظ آرامش، دشواری در تمركز، مشكلات خواب و فقدان لذت. نشانه های جسمانی نیز مشتمل است بر: خشكی دهان، سرخ شدن، تهوع و استفراغ، غش و ضعف، اسهال، یبوست، سرگیجه، تنش عضلانی، تكرر ادرار، تحرك بیش از حد، مشكلات جنسی، لرزش، طپش قلب، افزایش ضربان قلب یا بی نظمی ضربان آن، آه كشیدن، تنفس تند و سریع، تعریق به ویژه در كف دست ها، تنفس های كوتاه، رنگ پریدگی و احساس خفگی(قاسمی، 1390).

 

انواع اضطراب

اساساً دو نوع اضطراب وجود دارد: الف)- اول، نوعی که به طور طبیعی به عنوان عکس العمل در مقابل استرس یا خطر تجربه می شود، مثلاً وقتی که شخصی، تهدید علیه امنیت یا سلامتی اش را به روشنی تشخیص دهد، در این هنگام احساس لرزه و رعشه می کند، دهانش خشک می شود و معده اش احساس سوزش می کند. بیشتر مردم این گونه احساسات را به هنگام رویارویی با خطر یا فشار تجربه کرده اند. ب)- نوع دیگر اضطراب، اضطراب درون زاد است. این اضطراب ناگهان و بدون هشدار و بدون هیچ علتی ضربه می زند و گاهی چنین به نظر می رسد که بخش هایی از بدن از کنترل شخص خارج می شود. عبارت درون زاد به معنی ایجاد شده از درون است، به این معنی که در اینجا اضطراب در اثر عوامل محیط خارجی فرد به وجود نمی آید، بلکه از درون فرد سرچشمه می گیرد(آقا محمد رضا، 1387).

 

عاطفه مثبت

عواطف، یكی از جنبه های رفتار انسان است كه نقش مهمی در زندگی انسان ها دارد. بدون عواطف، زندگی بشر تقریباً خسته كننده و بی معنی می شود. انسان از طریق همین عواطف است كه دنیا را پر از معنی و سرشار از احساسات در می یابد (هریس، 1380). عواطف، بخشی اساسی از نظام پویای شخصیت آدمی است. ویژگی ها و تغییرات عواطف، چگونگی برقراری ارتباط عاطفی و درك و تفسیر عواطف دیگران، نقش مهمی در رشد، سازمان شخصیت، تحول اخلاقی، روابط اجتماعی، شكل گیری هویت و مفهوم خود دارد(لطف آبادی، 1380).

واتسون و تلگن (1985) عواطف را به دو بعد عاطفی پایه تقسیم بندی می كنند. یكی عاطفة منفی است. بدین معنی كه شخص تا چه میزان احساس ناخرسندی و ناخوشایندی می كند. عاطفة منفی یك بعد عمومی از یأس درونی و عدم اشتغال به كار لذت بخش است كه به دنبال آن حالت های خلقی اجتنابی از قبیل خشم، غم، تنفر، حقارت، احساس گناه، ترس و عصبانیت پدید می آید. بعد عاطفی دوم، عاطفة مثبت است كه حالتی از انرژی فعال، تمركز زیاد و اشتغال به كار لذت بخش می باشد. عاطفة مثبت در برگیرندة طیف گسترده ای از حالت های خلقی مثبت از جمله شادی، احساس توانمندی، شور و شوق، تمایل، علاقه و اعتماد به نفس است.

عاطفة مثبت و منفی، بیانگر ابعاد اصلی حالات عاطفی می باشند(واتسون و همكاران، 1988؛ واتسون و تلگن، 1985). این گونه به نظر می رسد كه افرادی كه عاطفة مثبت زیادی را تجربه می كنند، باید عاطفة منفی نسبتاً كم تری را تجربه كنند و اشخاصی كه عاطفة منفی زیادی را تجربه می كنند، باید عاطفة مثبت اندكی داشته باشند. اما در حقیقت، شواهد زیادی در دست است كه نشان می دهد عاطفة مثبت و منفی هیچ ارتباطی با یكدیگر ندارند و دو روی یك سكه نیستند. دلیل این امر این است كه عامل مولّد عاطفة مثبت، رویدادها و تجارب خوشایند است، در حالی كه عاطفة منفی به واسطة رویدادها یا تجارب ناخوشایند ایجاد می شود(آیزنك، 1375). این دو بعد خلق، از یكدیگر جدا هستند، و روابط آنها با متغیرهای دیگر، دارای الگوهای متفاوتی است. واتسون و تلگن(1985) دریافتند كه این دو عامل عاطفی ارتباط متفاوتی با افسردگی و اضطراب دارند. از آنجا كه هم در اضطراب و هم در افسردگی، حالت های عاطفی منفی دیده می شود، ابزارهای سنجش مربوط به هر دو سازه، به یك اندازه دارای عامل عاطفة منفی هستند. بنابراین عاطفة منفی، رابطة مثبتی با اضطراب و افسردگی دارد. از سوی دیگر، اضطراب و افسردگی رابطة متفاوتی با عاطفة مثبت دارند. ابزارهای سنجش عاطفة مثبت با خلق افسرده و علائم مرتبط با آن، همبستگی منفی بالایی دارند، اما با خلق مضطرب و علائم مرتبط با آن، همبستگی ندارند.

 

به نظر می رسد كه افزایش میزان لذت در طول زندگی، می تواند به افزایش عواطف مثبت و كاهش عواطف منفی منجر شود. به عنوان مثال، نتایج پژوهش دینر و همكاران(1991) نشان داد كه بین فراوانی رویداد های مثبت روزانه و عاطفة مثبت، رابطة معنی داری وجود دارد. برنباوم (2002) نیز پژوهشی در مورد فعالیت ها و احساسات لذت بخش انجام داد. او در این پژوهش از 162 دانشجو خواست تا فعالیت هایی را كه از نظر آنها لذت بخش است، بنویسند. تحلیل عوامل، سه نوع از احساسات خوشایندی را كه این فعالیت ها ایجاد می كردند، آشكار ساخت: سرخوشی، رضایت خاطر و شعف. همچنین به آنها پرسش نامه ای داده شد كه میزان لذتی را كه به وسیلة سه نوع فعالیت ایجاد می شد، اندازه گیری می كرد. این سه نوع فعالیت عبارت بودند از فعالیت های اجتماعی، فعالیت های فكری و فعالیت هایی كه در جهت ارضای نیازهای اساسی انجام می گیرد (مانند خوردن یا خوابیدن). نتایج پژوهش، حاكی از آن بود كه فعالیت های لذت بخش با احساسات مثبتی همچون سرخوشی و رضای تخاطر ارتباط دارد.

 

اهمیت مطالعه عواطف مثبت

اهمیت مطالعه عواطف مثبت از 1973 با ورود واژه «خوشحالی» در ادبیات پژوهش روانشناسی شروع شد و در اوایل قرن 21 با جنبش روانشناسی مثبتن گر به اوج رسید(سلیگمن و چیسکن میهالی ، 2000). این حرکت ها به شروع پژوهش در حوزه عواطف مثبت و اثرات آن بر کارکردهای مختلف منجر گردید. عاطفه مثبت از طریق، تقویت سیستم ایمنی، در بهبود سلامت جسمانی نقش دارد. در زمینه بهداشت روانی مطالعات نشان داده اند که عاطفه مثبت می تواند ابطال کننده عواطف منفی و خنثی کننده اثرات مخرب آنها باشد (مارتین ، 2003).

پژوهش ها نشان داده اند که عاطفه مثبت، خلاقیت، انعطاف پذیری شناختی، کارآیی در تصمیم گیری، حل مسأله و دیگر شاخص های تفکر مفید را افزایش می دهد(رز ، 2001؛ آمبادی و گری ، 2002؛ کنت، یون و تاتیا ، 2003).

 

نقش عاطفه در تفکر و شناخت

نقش عاطفه در تفکر و شناخت چیست؟ این سؤالی است که قرنها، نویسندگان، هنرمندان، فلاسفه و طیف های بسیاری را به خود مشغول کرده است(فورگاس ، 1998). در دیدگاه های نظری، معمولاً نقش عاطفه و هیجان نسبت به شناخت یا کمرنگ تر و در حاشیه بوده و یا بر اثرات مخرب آن تأکید شده است. این مسأله ممکن است ریشه در خردگرایی فلسفی داشته باشد یا از لحاظ روششناسی پژوهش، به کمیت پذیری و تجزیه پذیری آسانتر شناخت (نسبت به هیجان) مربوط باشد(قاسم زاده، 1378). در این رابطه، نحوه اثرگذاری عاطفه بر شناخت از جمله مباحث چالش برانگیز است. معمولاً این طور استنباط شده است که این شناخت و تفکر است که تعیین کننده نوع و شدت عواطف می باشد، یا اینکه مطالعات بر نقش مخرب عواطف شدید و عمدتاً منفی متمرکز بوده اند(پاور و دالگیش ، 1997).

دو رویکرد، اثرات عاطفه مثبت را بر شناخت توجیه می کند؛ در رویکرد اول، بر نقش کیفی و اطلاع رسانی عاطفه در بازنمایی های شناختی تأکید می شود. در این رویکرد، اثر پردازش اطلاعات هماهنگ با خلق است. در رویکرد دوم، اثر عاطفه بر فرآیند شناخت و سبک پردازش اطلاعات حایز اهمیت است. در رویکرد اول، عاطفه مثبت موجب افزایش موضوعات خوشایند و ایده های مثبت در محتوای پردازش اطلاعات فرد می شود. مثلاً، فرد در ارزیابی خود از یک پدیده، بیشتر به جنبه های مثبت آن اشاره می کند. در رویکرد دوم، عاطفه مثبت موجب می شود فرد در پردازش شناختی به استفاده از سبک پردازش بالا- پایین، اکتشافی (یافتار شناختی) و کلگرا- شهودی تمایل پیدا کند(فورگاس ، 1998؛ آرمیتاژ، کانر و نورمن ، 1999). این سبک پردازش اطلاعات می تواند انعطاف پذیری شناختی و حل مسأله خلاق را تسهیل کند(آیسن ، 1999).

رویکرد دیگر در تبیین اثرات عاطفه مثبت، بر مبانی عصب- زیستی تأکید می کند. در این باره، یک نظریه عصب-روانشناختی بر نقش انتقال دهنده عصبی دوپامین به عنوان واسطه مهم تأثیرات عاطفه مثبت بر کارکردهای شناختی تأکید می کند(اشبی و همکاران، 2002). این نظریه با این فرض که یکی از روش های عمده ایجاد عاطفه مثبت، دادن پاداش پیش بینی نشده است، بین عاطفه مثبت و پاداش و مبانی عصب – زیستی آنها تشابه قائل می شود(پوکان و همکاران، 2002).

خرید و دانلود فوری این فایل

قیمت : 39000 تومان





فروش ویژه پنج فایل دلخواه

آیا فایل های بیشتری نیاز دارید؟ ... آیا تخفیف می خواهید؟ ...

با پرداخت حق اشتراک به مبلغ 64000 تومان فایل های دلخواه خود را از این سایت دانلود کنید.

با پرداخت 64000 تومان حق اشتراک: تعداد 5 فایل دلخواه خود را از بین همه فایل های سایت انتخاب و دانلود کنید:

 

فایل های سایت عبارتند از:

 فایل مبانی نظری روانشناسی و مدیریت و... با لیست منابع

فایل مقالات پیشینه تحقیق با لیست منابع

فایل word مقالات بیان مسئله با لیست منابع

فایل word پروپوزال های باکیفیت و عالی با لیست منابع (عنوان همه پروپوزال ها)

و فایل های پاورپوینت و ...

فایل های تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

 برای خرید حق اشتراک کلیک کنید...


نکته مهم: با خرید حق اشتراک تا یکسال فرصت دارید با ارسال شماره تراکنش به ایمیل زیر ده فایل را دریافت کنید.

اگر مشکلی در دریافت فایل داشتید ایمیل بزنید:

iranprojhe@gmail.com

یا در ایتا پیام بدین. ارسال مستقیم پیام در ایتا

کد فایل را حتما بفرستید

یا