برجعلی (1392) اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش تعارضات والد – فرزندی در نوجوانان را موردبررسی قرارداد. در این پژوهش با روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای، 28 دانشآموز انتخاب و بهصورت تصادفی در گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند
پژوهشهای داخلی
برجعلی (1392) اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش تعارضات والد – فرزندی در نوجوانان را موردبررسی قرارداد. در این پژوهش با روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای، 28 دانشآموز انتخاب و بهصورت تصادفی در گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. برای گروه آزمایش 8 جلسه درمانی انجام گرفت. نتایج نشان داد کهدرمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی تعارضات والد – فرزندی و ابعاد آن (پرخاشگری کلامی و پرخاشگری فیزیکی) را در دانشآموزان بهطور معناداری کاهش میدهد، همچنین در افزایش توانایی استفاده از راهبردهای استدلالی در دانشآموزان بهطورمعنیداری مؤثر بوده است
اعتمادی،گیتی پسند و مرادی (1392) اثربخشی درمان گروهی راهحل مدار بر کاهش تعارضات مادر – دختر در مادران را بررسی کردند. نمونه این پژوهش 30 نفر بودند که بهطور تصادفی در گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند و 8 جلسه درمانی بر روی گروه آزمایش انجام گرفت. نتایج نشان داد که درمان گروهی راهحل مدار منجر به افزایش مهارت استدلال و کاهش پرخاشگری کلامی و فیزیکی در مادران شده و درمجموع تعارضات مادر – دختر را کاهش میدهد.
قمری (1392) در مطالعه خود رابطه مؤلفههای سرمایه اجتماعی و تعارض والد – نوجوان در بین نوجوانان را بررسی کرد. نمونه پژوهش 309 نفر دانشآموز دوره راهنمایی بودند که به شیوه نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. این مطالعه که از نوع همبستگی بود نشان داد که بین سرمایه اجتماعی و تعارض والد – نوجوان رابطه منفی معنیدار وجود دارد و تقریباً 19 درصد از واریانس تعارض والد – نوجوان توسط مؤلفههای اعتماد شخصی، رابطه با خانواده و دوستان و خودباوری تبیین میشود.
پژوهشهای خارجی
برادفورد، وون و باربر (2008)، پژوهشی با عنوان «زمانی که تعارض وجود دارد، تعارض والدینی، تعارض والد – فرزند و مشکلات رفتاری جوانان» انجام دادند. آنها یک نمونه 641 نفری از دانشآموزان 12 تا 18 ساله را موردمطالعه قراردادند. تجزیهوتحلیل نتایج نشاندهنده وجود ارتباط مستقیم و مثبت تعارض والدینی آشکار با رفتار ضداجتماعی، و تعارض والدینی پنهان با افسردگی و رفتار ضداجتماعی است. وقتی تعارض والد – فرزند به این مدل اضافه میشود، پیوستگی مستقیم و قابلتوجهی بین تعارض پنهان و افسردگی با افزایش اثرات تعارض والد – فرزند، مشاهده میشود
دیکسون، گرابر و بروکسگان (2008)، پژوهشی با عنوان «نقش احترام به اقتدار والدینی و شیوههای فرزند پروری والدین در تعارض والد – فرزند در میان خانوادههای آمریکایی – آفریقایی، آمریکای لاتین و اروپایی – آمریکایی» انجام دادند. نمونه این پژوهش 133 دختر و مادران آنها بودند. دختران آفریقایی – آمریکایی و آمریکای لاتینی نشان دادند که نسبت به دختران اروپایی – آمریکایی، به میزان قابلتوجهی احترام بیشتری به اقتدار والدینی، قائلاند. علاوه بر این نتایج نشان داد که سطوح بالاتر نظم و انضباط و ارتباط بهتر توسط مادران، با میزان تعارض پایینتر همراه است.
استیونز، والبرگ، پلس و کرینن (2007)، پژوهشی با عنوان «مشکلات رفتاری و فرهنگ پذیری در میان نوجوانان مراکشی در هلند، تأثیر جنسیت و تعارض والد – فرزند» انجام دادند. نتایج نشان داد که دختران دارای الگوی فرهنگ پذیری دوسوگرا ، نسبت به سایر دختران، مشکلات رفتاری درونی سازی شده و برونیسازی شده بیشتری در رابطه والد – نوجوان گزارش دادند؛ اما برای پسران هیچ اثری از تأثیر فرهنگپذیری بر مشکلات رفتاری یافت نشد. بالا بودن تعداد تعارضات بین والدین و دختران دارای فرهنگ پذیری دوسوگرا، تا حدودی با ارتباط بین فرهنگ پذیری و مشکلات رفتاری توجیه میشود.