البته ادراک فرد از مطلوبیت یک رابطه رضایتمند را تحت تأثیر قرار می دهد (کارسون، ترجمه نوابی نژاد، 1379).
السون در مورد رضایت زناشویی می نویسد: سه زمینه کلی رضایتمندی که با هم تداخل دارند و وابسته به یکدیگرند عبارتند از: - رضایت افراد از ازدواجشان - رضایت از زندگی خانوادگی - رضایت از زندگی به طور کلی تحقیقات السون نشان داد که ضریب همبستگی بین رضایت از زندگی زناشویی و رضایت از خانواده حدود 70% است و ضریب همبستگی بین رضایت از خانواده و رضایت از زندگی به طور کلی حدود 67% است. با توجه به مطلب فوق رضایت افراد از ازدواجشان زمینه ساز هسته اصلی از خانواده و زندگی به طور کلی است. به عبارتی می توان گفت سلامت جامعه و خانواده در گرو رضایت افراد از ازدواجشان است (بارکر، ترجمه دهقانی، 1388).
ککس و کلینگر :
در سال های اخیر، نقش اهداف در رضایت زناشویی در قالب پژوهش های مختلف مورد توجه قرار گرفته است (کاپلان و مادیکس 2002). یکی از نظریاتی است که براساس کیفیت اهداف و شیوه های جستجوی توسط افراد گسترش پیدا کرده، الگوی انگیزشی ککس و کلینگر (2004)، الگوی انگیزشی ککس و کلینگر در اصل با جهت گیری بر رفتارهای اعتیادی گسترش یافت. با این وجود، به سادگی می توان اصول این نظریه را در دیگر حیطه های روان شناسی مورد استفاده قرار داد. دو نکته اساسی این نظریه عبارت است از:
الف) ساختار افراد در موفقیت یا شکست در رسیدن به اهداف نقش تعیین کننده ای به عهده دارد.
ب) اگر افراد نتوانند در رسیدن به اهداف موفقیتی کسب کنند، دچار احساسات نامطلوبی می شوند. این احساسات می تواند تصمیمات و رفتارهای فرد را در حیطه های مهمی از زندگی تحت تأثیر قرار دهند (برای نمونه مصرف مواد و زندگی زناشویی).
رضایت افراد در زندگی تا حد زیادی از باور آنها نسبت به دستیابی به اهداف مطلوبشان سرچشمه می گیرد. به علاوه دستیابی به اهداف بین فردی از قبیل روابط صمیمانه و نزدیک، ارتباط بسیار قوی با احساس سلامت در زندگی دارد (ککس و کلینگر، 2004).
گاتمن:
جان گاتمن، امروزه یکی از پرآوازه ترین پژوهشگران دنیاست. او که در دانشگاه واشنگتن، مطالعه و بررسی می کند، پس از تحقیق روی بیش از هزار زوج در خصوص عوامل کارساز موجود در روابط به بینشی باارزش دست یافت.
گاتمن 1997، در مورد مهم ترین ویژگی های رایج در میان زوج های رضامند و شادمان نیز به نتایجی دست یافته است. سه ویژگی اصلی را در زوج های مذکور شناسایی می کند:
1. زنان بحث ها و گفتگوها را آرام، انعطاف پذیرانه و همراه با درخواست مطرح می کنند.
2. مردها به همسرانشان اجازه می دهند که بر تصمیم گیری های ایشان تأثیر بگذارد.
3. رفتارهای همراه با توجه، در رابطه موج می زند. زوج هایی که اعضای آن، به ویژه زنان، تعاملات را به شیوه ای هجومی و با نامهربانی آغاز می کنند، نسبت به ازدواج هایی که در آنها همسران به شروعی نرم تر در گفتگوها عادت دارند، به احتمال بیشتری در معرض طلاق قرار خواهند گرفت.
گاتمن به قدرت و اهمیت رفتارهای توجه آمیز در روابط شاد و باثبات اشاره کرد. این پژوهشگر نسبت تعاملات مثبت به منفی را در زوج های رضامند، پنج به یک عنوان کرد. در ازدواج های شاد و باثبات، همسران یکدیگر را غرق رفتارهای توجه آمیز می کنند، منظور از رفتارهای توجه آمیز، رفتارهایی است که هر فرد برای آن که احساس کند مورد توجه قرار دارد به ادراک آنها نیازمند است. به گفته گاتمن 1997، رفتارهای توجه آمیز، کیفیت هایی هستند که جنبه های مثبت ازدواج را شکوفا می سازند.
او در میان این رفتارها به کارسازترین شان اشاره کرده است: - نشان دادن مهر و ابراز علاقه - مهربان بودن و رفتار کردن از روی محبت - قدردانی کردن - نشان دادن اهمیت دیگری برای خود (مهم بودن او را نشان دادن) - شوخ طبع بودن - شریک کردن دیگری در لذت های خود - پذیرای نظرات او بودن - تأیید کردن شخصیت او (حسینی 1389، صص 439- 435)
اشترنبرگ:
مدل مثلث عشق :
ازدواج را می توان یکی از مهم ترین تصمیم گیری ها در زندگی هر فرد دانست و رضایتمندی از ازدواج یکی از اصلی ترین عوامل تعیین کننده ی کیفیت زندگی و سلامت روانی هر فرد می باشد. یکی از مهم ترین عوامل تعیین کننده ی رضایتمندی از رابطه زناشویی، عشق و کیفیت آن است.
عشق بین زوجین و کیفیت آن در پژوهش های متعددی مورد مطالعه قرار گرفته است. یکی از مهم ترین و مورد توجه ترین نظریه که به تبیین اجزا و انواع عشق می پردازد، نظریه مثلثی عشق است که توسط یکی از روان شناسان معاصر به نام اشترنبرگ ابداع شد و به نام خود او مشهور می باشد. او مفهوم عشق را در سه جزء کلی که می توانند اضلاع مثلث باشند شرح داد:
جزءِ صمیمیت که شامل احساس نزدیکی، برقراری ارتباط متقابل و دلبستگی در رابطه است؛ جزءِ شور و اشتیاق که مبتنی بر انگیزش های جنسی و جذابیت های جسمانی است و جزء تعهد و تصمیم که در کوتاه مدت به شکل تصمیم برای برقراری رابطه و در طولانی مدت به شکل تعهد و احساس مسئولیت برای حفظ و تداوم آن رابطه تظاهر می یابد.
این سه جزءِ در ترکیب با یکدیگر، هشت نوع متفاوت از عشق را به وجود می آورند که هر کدام ویژگی ها، معایب و محاسن خاص خود را دارند، به طوری که برخی از انواع عشق با سطوح بالاتری از رضایتمندی در رابطه زوجی همبستگی دارند. انواع هشت گانه عشق در نظریه اشترنبرگ شامل این موارد می باشد:
1. فقدان عشق: وقتی است که هر سه جزءِ صمیمیت، شور و اشتیاق و تعهد غالب هستند. بخش عمده ی روابط بین فردی و تعاملات اتفاقی ما با دیگران را این نوع رابطه تشکیل می دهد.
2. دوست داشتن: فقط جزءِ صمیمیت وجود دارد و دو جزءِ شور و اشتیاق و تعهد در رابطه وجود ندارند.
3. شیدایی: تماماً شور و هیجان است، بدون تعهد و یا صمیمیت. این نوع از عشق به سرعت به وجود می آید و همراه با درجات بالایی از برانگیختگی سایکوفیزیولوژیک است. 4. عشق تو خالی: عشقی که صرفاً برخاسته از تصمیم یا تعهد و حفظ رابطه است و عشق و شور و اشتیاق در آن جایی ندارند هر چند در جوامع غربی این نوع از عشق مختص مراحل پایانی رابطه زناشویی در نظر گرفته می شود و در جوامع سنتی تر ممکن است این اولین مرحله شروع یک رابطه باشد.
5. عشق رمانتیک: ترکیب اجزای صمیمیت و شور و اشتیاق
6. عشق شراکتی: ترکیب اجزاءِ صمیمیت با تعهد این نوع از عشق را که در واقع نوعی دوستی طولانی مدت همراه با تعهد به حفظ رابطه است، شکل می دهد.
در ازدواج هایی که به مرور زمان جذابیت های جسمانی و جزءِ شور و هیجان افول می کند این وضعیت دیده می شود و زن و شوهر به دوستانی برای زندگی تبدیل می شوند.
7. عشق کور: ترکیب صرفاً شور و اشتیاق با تعهد که صمیمیت در آن نقش ندارد. طرفین بعد از یک دیدار اتفاقی به سرعت عاشق شده و ازدواج می کنند، این گونه روابط معمولاً متزلزل بوده و معرض خطر فروپاشی قرار دارند.
8 . عشق کامل: رابطه ای که در آن هر سه جزء صمیمیت، شور و اشتیاق و تعهد به تناسب وجود دارد.
متعددی انجام گرفته است و ارتباط این اجزا با رضایتمندی از رابطه زوجی نشان داده شده است.
بنابراین مقیاس اشترنبرگ به عنوان مقیاسی مناسب جهت سنجش اجزای عشق و پیش گویی رضایتمندی از رابطه زوجی در سطح جهان مطرح و مورد پذیرش می باشد.