در مورد تعريف سلامت رواني دو تعريف مورد توجه قرار مي گيرد:
در تعريف اول، سلامت رواني به معناي سلامت فکر مي باشد و منظور نشان دادن وضع مثبت و سلامت رواني است که خود مي تواند نسبت به ايجاد سيستم با ارزشي در مورد ايجاد تحرک و پيشرفت و تکامل در حد فردي، ملي و بين المللي کمک نمايد.
زيرا وقتي سلامت روان شناخته شد، نسبت به دستيابي به آن اقدام مي شود و راه براي تکامل فردي و اجتماعي باز مي گردد. به اين منظور لازم است معيارهاي سلامت رواني مشخص گردند تا بتوان با توجه به آنها بيماري رواني را شناخت و در نتيجه براي احراز سلامت رواني فعاليت نمود و از بيماري رواني دور ماند (حسيني، 1385) .
در تعريف دوم منظور از سلامت رواني عبارت از رشته اي تخصصي از سلامت عمومي است که در زمينه کاستن بيماري هاي رواني در يک اجتماع فعاليت مي نمايد و در حوزه انواع مختلف اختلالات رواني و عوامل بیماری زای رواني در يک اجتماع فعاليت مي نمايد و پیرامون انواع مختلف اختلالات رواني، عضوي و اجتماعي که در بروز اين بيماري ها اثر مشخصي دارند، بحث مي نمايد.
يعني به همان ترتيب که در بهداشت عمومي، مثلاً بيماري هاي عفوني مورد بحث قرار مي گيرند و عوامل بيماري زا و چگونگي ايجاد بيماري و علائم باليني و راه هاي سرايت مورد توجه قرار مي گيرند تا روش پيشگيري بيماري مشخص شود، در مورد بيماري هاي رواني نيز سعي مي شود تا عوامل بيماري زا و طرز به وجود آمدن بيماري مشخص گردند تا طرز پيش گيري نيز شناخته شود و بتوان نسبت به از بين بردن اين بيماري ها در اجتماعات انساني اقدام نمود.
با اين ديد، منظور از سلامت رواني بررسي روشهاي پيشگيري است. در اين مورد بايد توجه داشت که اصول سلامت رواني به سادگي سلامت عمومي نيست. زيرا عواملي که بيماري هاي عمومي را اعم از عفوني و غيرعفوني ايجاد مي نمايند، شناخته شده اند.
مخصوصاً در مورد بيماري هاي عفوني، فعاليت شبانه روزي دانشمندان، روشنايي هاي زيادي ايجاد کرده و درمان يک بيماري عفوني مانند تفوئيد، موجب شگفتي مي شود.
اما در مورد بيماري هاي رواني هنوز وضع به اين روشني نيست زيرا در ايجاد بيماري هاي رواني چند عامل بايد دست به دست دهند تا بيماري ايجاد گردد و با نتايجي که به دست آمده اين اميد هست که بتوان به نتايج بيشتر و آينده درخشان تري اميد داشت (حسيني، 1385) .