مادران به علت نقشی که در خانواده دارند مسئولیتهای بیشتری در قبال کودکان کمشنوا دارند، فرض بر این است
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
35
مادران به علت نقشی که در خانواده دارند مسئولیتهای بیشتری در قبال کودکان کمشنوا دارند، فرض بر این است که مشکلات مربوط به مراقبت از چنین فرزندانی، والدین بهویژه مادر را در معرض خطر ابتلا به مشکلات مربوط به سلامت روانی و بهزیستی روانشناختی قرار میدهد (موللی وهمکاران،2010).
به نظر میرسد استرس تأثیر نیرومندی بر بهزیستی داشته باشد. با توجه به رابطه بین سلامت جسمی و بهزیستی، به نظر میرسد وقتی سلامت جسمی افراد به خطر میافتد بهزیستی نیز کاهش مییابد (لینلی و جوزف ، 2004).
نتایج پژوهش کلینگ و همکاران (1997) نشان داده است مادران دارای فرزند عادی در مؤلفههای خودمختاری، تسلط بر محیط، رشد شخصی و پذیرش خود، نسبت به مادران مراقب کننده از فرزند کمتوان ذهنی وضعیت بهتری دارند، اما در مؤلفه احساس داشتن هدف در زندگی، مادران گروه دوم بهتر بودند.
در پژوهشی، قاسم پور و همکاران (1391) با عنوان مقایسه بهزیستی روانشناختی و سبکهای مقابله¬ای در مادران کودکان کمشنوا و عادی به این یافته رسیدند که فقدان حس شنوایی کودکان بر بهزیستی روانشناختی و سبکهای مقابلهای مادرانشان تأثیر گذاشته و اثر آن میتواند بهصورت مشکلات روانشناختی و استفاده کمتر از سبکهای مقابلهای سازگارانه قابلمشاهده باشد.
میتچل و همکاران (2008) به این نتیجه رسیدند که والدین کودکان ناتوان در معرض استرس و حالات افسردگی قرار دارند و بین سلامت روانی مادران کودکان استثنایی و عادی تفاوت معناداری وجود دارد و مادران کودکان استثنایی، نسبت به مادران کودکان عادی از سلامت روانی پایینتری برخوردارند. این والدین مشکلات روانشناختی بیشتری را درزمینهی شکایت جسمانی، حساسیت بین فردی، افسردگی، اضطراب، پرخاشگری، روانپریشی و حالات وسواس تجربه میکنند و بهزیستی روانشناختی پایینتری دارند (میکاییلی منیع، 1387؛ کشاورزی ارشدی و آزموده، 1388).
از طرفی نریمانی و همکاران (1386) نشان دادند که مهمترین مسئله و شاید از مشکلآفرین مسائل مربوط به یک کودک ناشنوا بعد تربیتی اوست. ازآنجاکه بیشترین بار تربیتی بر عهده مادر است، وجود کودک ناشنوا میتواند موجب سنگینی این بار بر دوش مادر باشد، بهویژه که در فرهنگ ما مادر وقت بیشتری را در خانه سپری میکند؛ بنابراین این بار تربیتی و ناکامیهای پیدرپی در تربیت کودک ناشنوا ممکن است به کاهش بهزیستی روانشناختی وی منجر شود.
باکر، بلچر و السون (2005) معتقدند که عواملی همچون شدت مشکلات و اختلالات رفتاری کودکان استثنایی و کارکرد مناسب خانواده و حضور هر دو والد در خانواده متغیرهای مهمی به شمار میروند که میتوانند در احساس سلامت و بهزیستی روانشناختی مادران کودکان استثنایی، ازجمله مادران کودکان کمشنوا، مؤثر باشند.
علاوه بر این نریمانی و همکاران (1386) معتقدند که مادران کودکان ناشنوا به دلیل شرایط خاص فرزندشان، وقت کمتری برای برقراری روابط اجتماعی دارند. به همین علت میتوان پایین بودن سطح مؤلفههای بهزیستی روانشناختی در مادران کودکان ناشنوا را در محدودیت شبکه اجتماعی آنها، ارتباطات اجتماعی اندک و مشکلات فرزندانشان جستجو کرد. علاوه بر این، میتوان گفت وضعیت خاص کودکان ناشنوا موجب میشود مادران آنها بسیار بیشتر از کودکان عادی برایشان وقت اختصاص دهند و به همین دلیل فرصت کمتری برای پرداختن به علایق شخصی، فعالیتهای اجتماعی و افزایش مهارتها دارند؛ بنابراین وضعیت بهزیستی روانشناختی و مؤلفههای آن در مادران کودکان ناشنوا در مقایسه با مادران کودکان عادی پایینتر است.
کورآ، بونیلا و ری یز- مک فرسون (2011) پژوهشی بر روی 25 مادر دارای فرزند معلول و 40 مادر دارای فرزند عادی انجام دادند و به این یافته رسیدند که مادران دارای فرزندان معلول نسبت به مادران فرزندان عادی بیشتر در جستجوی حمایت دیگر اعضای خانواده هستند. همچنین نتایج نشان داد مادران دارای فرزند معلولی که از جانب دیگر اعضای خانواده و دوستان خود حمایت میشدند، نسبت به مادرانی که حمایت نمیشدند، بهزیستی روانشناختی بالاتری نشان دادند