روش های مقابله از جمله حل مسأله، روش هایی برای مقابله با استرس و حل مشکلات زندگی می باشند و برای ارتقاء زندگی به مطلوب ترین سطح ممکن، افراد می توانند راه های مختلف مقابله با استرس را بیاموزند.
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
52
روش های مقابله از جمله حل مسأله، روش هایی برای مقابله با استرس و حل مشکلات زندگی می باشند و برای ارتقاء زندگی به مطلوب ترین سطح ممکن، افراد می توانند راه های مختلف مقابله با استرس را بیاموزند (هاوتون، کرک، سالکووسکیس و کلارک ، 1385). کنار امدن و سازگاری موفقیت آمیز با محیط اجتماعی مستلزم مجموعه ای از مهارت های حل مسئله بین شخصی است که نمی توان آنها را بوسیله آزمون های رایج یا آزمون های شخصیت اندازه گیری کرد.
بر اساس تحقیقات گلدفرید و دیویدسون (1378) حل مسأله نوعی از مقابله متمرکز بر مشکل و سازگار است و موجب خط مشی های هدفمندانه خاصی می شود که افراد بوسیله آن مسأله را تعریف کرده و راه حل های مختلف را تولید نموده، تصمیم گیری کرده و یک راه حل را انجام می دهند. آموزش حل مسأله روش درمانی است که بدان طریق فرد می آموزد تا از مجموعه ای از مهارت های شناختی مؤثر خود برای کنار آمدن با موقعیت های بین فردی مشکل آفرین استفاده کند. رویکرد حل مسأله می تواند در حکم ابزاری برای مواجهه با بسیاری از مشکلات موقعیتی و حل آنها باشد. حل مسأله اغلب با عباراتی چون استقلال و شایستگی و اعتماد به نفس توصیف می شود. در فرایند آموزش حل مسأله پنج مرحله وجود دارد که اکثر نظریه پردازان با آن موافقند و عبارتند از : 1- جهت گیری کلی، 2- تعریف و صورت بندی مسأله، 3- ارائه راه حل های بدیع، 4- تصمیم گیری و 5- تحقیق و بررسی.
پژوهش های انجام شده در زمینه سبک های مقابله، تأثیر این مؤلفه بر استرس و سلامت روان را در گستره ای از موقعیت های متفاوت مورد بررسی قرار داده اند. در این راستا پژوهش های انجام شده مواردی همچون دوره انتقال (لامبرت ، 2003)، تجربه بیماری از دید بیماران (هولوهان، موس و برناب ، 1995)، مقابله با استرس نوجوانی، و مشکلات زناشویی را در نظر گرفته اند. پژوهش های انجام گرفته بر سبک مقابله با استرس اجتنابی نشان داده اند که این راهبرد می تواند در کوتاه مدت بسیار مفید و کارامد باشد ولی در درازمدت جلوی رشد فرایند سلامت روان را سد کند و آسیب های زیادی از قبیل افسردگی و غیره را به فرد وارد آورد (بریانت و هاروی ، 1995).
رشد سبک های مقابله مذهبی در دوره نوجوانی به عنوان یک فرایند بسیار مهم در نظر گرفته می شود. پژوهشگران بر این عقیده هستند که نوجوانان در این دوره با گستره ای از استرس های جدید روبرو می شوند، آنها بر این باورند که علت عمده این آشفتگی عدم وجود خزانه مناسب و کارامدی از سبک های مقابله با استرس می باشد (گابی و کوراگ ، 2004).
در پژوهشی که توسط ابراهیمی، بوالهری و ذوالفقاری (1381) بر روی تعدادی از جانبازان قطع نخاع جنگ تحمیلی صورت گرفت حاکی از آن بود که آن دسته از جانبازان قطع نخاعی گه بیشتر از سبک های مقابله هیجان مدار استفاده می کنند از سلامت روان بهتری برخوردارند و امار ابتلای آنان به افسردگی که شایعترین اختلال در این جامعه می باشد بسیار پایین است.
سلطانی، نشاط دوست و طاهری (1386) در مطالعه ای رابطه خلاقیت و شیوه های مقابله با استرس را مورد بررسی قرار دادند. نتایج مطالعه این محققان نشان داد که بین خلاقیت و شیوه مقابله اجتناب مدار رابطه معناداری وجود دارد اما بین خلاقیت و شیوه مقابله مسأله مدار و هیجان مدار رابطه وجود نداشت. در تحقیق دیگر که توسط داوری (1386) رابطه بین خلاقیت و هوش هیجانی با سبک های کنار آمدن با استرس بررسی شد. نتایج نشان داد که میان خلاقیت و دو سبک کنار آمدن مسأله مدار و هیجان مدار رابطه معنادار وجود ندارد.
دهقانی زاده (1384) در پژوهشی به بررسی تأثیر آموزش مهارت های زندگی (مهارت حل مسئله و تصمیم گیری) بر افزایش خلاقیت دانش آموزان دبستانی پرداخت که نتایج حاکی از آن بود که آموزش این مهارت ها تفاوت معنی داری را در میزان خلاقیت بوجود می آورد. پيرامون شيوه ها و راهبردهاى مقابله با استرس، مطالعات فراوانى در حوزه هاى مختلف انجام شده است.
مك كرا (1982)در تحقيقي تحت عنوان تفاوت سني در استفاده از روش هاي مقابله با استرس، با استفاده از چك ليست روش هاي مقابله با استرس و 50گويه اضافي، به بررسي تفاوت سني در استفاده از 28روش مقابله با استرس در نمونه اي از مردان و زنان پرداخت. وى دريافت كه بعد از كنترل نوع استرس، افراد پير و جوان به طور عمومى از روش هاي مشابهي براي مقابله با استرس استفاده مي كنند، اما تفاوت زيادي در عملكرد دو گروه سني در مواجهه با انواع مختلف استرس وجود دارد. بدين صورت كه افراد پيرتر كمتر از روش هاي واكنشي خصمانه و فرار خيالي استفاده مي كنند (برونر و سادارت ، 1988).
در همين رابطه نتايج فولكمن و همكاران (1987)،در مقايسه نمونه زوج هاي ازدواج كرده 35تا 44ساله با نمونه مردان و زنان 65تا 74ساله، نشان داد كه گروه جوان تر نسبت به گروه پيرتر، بيشتر از روش هاي فعال و اَشكال مشكل محور مقابله (مقابله رويارويي، دريافت حمايت اجتماعي و مشكل گشايي برنامه ريزي شده) استفاده مي كردند در حالي كه گروه پيرتر نسبت به گروه جوان تر بيشتر از روش هاي غيرفعال اَشكال عاطفه محور مقابله (فاصله گيري، مسئوليت پذيري و ارزيابي مجدد)استفاده مي كردند. در اكثر برخوردها نظير برخوردهاي فاميلي، بهداشتي، برخوردهايي كه تغييرپذير ارزيابي مي شوند، برخوردهايي كه تهديدكننده اعتماد به نفس مى باشند، يا برخوردهايي كه تهديدكننده سلامتي هستند، وقتي دو گروه از نظر روش هاى مقابله با استرس، مقايسه شدند، اين تفاوت سني مشاهده گرديد (برونر و سادارت، 1988).
كارور و همكاران (1989)، طي مطالعه جداگانه اي نشان دادند كه ارتباط معناداري بين نوع شيوه هاي مقابله با استرس و خصوصيات روان شناختي خاص، با اختلال رواني وجود دارد. نتايج تحقيق آنها نشان داد كه راهبردهاي مقابله متمركز بر مسأله، نظير مقابلة فعال، برنامه ريزي، جلوگيري از فعاليت هاي رقابتي، خويشتن داري، جست وجوي حمايت اجتمايي ابزاري با خوش بيني، كنترل، خودارزشمندي و تيپ شخصيتى همبستگي مثبت و با اضطراب همبستگي معكوس دارد. همچنين برخي از شيوه هاي متمركز بر عاطفه نظير تفسير مجدد مثبت، بازگشت به مذهب و پذيرش با خوشبيني و خودارزشمندي همبستگي مثبت و با اضطراب رابطه معكوس دارد. مقابله هاي كمتر مفيد نظير انكار، تمركز و تخليه احساسات، عدم درگيري رفتاري و استفاده از الكل و ديگر مواد با خوشبيني، كنترل و تيپ شخصيتى همبستگي منفي و با اضطراب، همبستگي مثبت دارد (به نقل از سجودي، 1378)اين يافته ها شواهدي را فراهم كرد كه نوع شيوه هاى مقابله با استرس،تعيين كننده نحوه سازگاري و پيشگيري كننده آن است.
هى، زائو، و آرچبولد (2002)دريافتند كه تفاوت معنادارى بين شيوه هاى مقابله با استرس ميان مأموران پليس مرد و زن وجود دارد؛ مأموران زن بيشتر از مأموران مرد شيوه هاى سازنده استفاده مى كنند. هرچند اين نتايج از نظر آمارى معنادار بود، اما تفاوت بين شيوه هاى مقابله غيرسازنده(مخرب)به طور اندكى وجود داشتند.
در زمينه مقابله با استرس مطالعات متعددى در بين گروه هاى مختلف جامعه در ايران انجام شده است: بررسي رابطه روش هاي مقابله با استرس با ويژگي هاي فردي در زوج هاى نابارور مراجعه كننده به مركز ناباروري يزد (دافعي ، 1376)؛ بررسي رابطه شيوه هاي مقابله با استرس و حمايت اجتماعي با ميزان افسردگي جانبازان قطع نخاعي (ابراهيمي، بوالهري، و ذوالفقاري، 1381)؛ بررسي رابطه راهبردهاي مقابله اي و سلامت رواني در ساكنين شهر خرم آباد (غضنفري، و قدم پور، 1387)؛ رابطه سبك هاي مقابله با استرس و سطوح سازش روان شناختي با فرايند بهبود بيماران قلبي-عروقي (بشارت، پورنگ، صادق پورطبايي، پورنقاش، و تهراني، 1387)؛ بررسى راهبردهاي مقابله با استرس در زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه كننده به بيمارستان هاي وابسته به دانشگاه هاي علوم پزشكي شهر تهران (حياتي، و محمودي، 1387)؛ رابطه سبك هاي مقابله با استرس و سطوح سازش روان شناختي در بيماران مبتلا به مولتيپل اسكلروزيس (بشارت، براتي، و لطفي، 1387).
در زمينه شيوه هاي مقابله با استرس، نوربالا و نريماني (1371)، پژوهشي تحت عنوان بررسي استرس هاي دوران اسارت و شيوه هاى مقابله با آن در گروهي از آزادگان ايراني ساكن تهران انجام دادند. نتايج نشان داد كه سوء تغذيه، تهديد و شاهد رنج و اذيت ديگران بودن و بيماري در موقع اسارت، از جمله شديدترين استرس هايي بودند كه آزادگان در دوران اسارت متحمل شده اند. اما در مقابل اين تجارب استرس زا، آزادگان از يكسري شيوه هاي مقابله اي مثبت و منفي استفاده كرده اند كه يكي از اين شيوه هاي مقابله اي مثبت كه بيشتر از همه براي كنار آمدن با استرس در دوران اسارت توسط آزادگان استفاده شده است، دعا و مناجات كردن بوده است؛ همچنين مشغول كردن خود به خاطرات گذشته، دومين شيوه مقابله با استرس مثبت بوده كه بيشتر از ساير روش ها مورد استفاده قرار گرفته است؛ در مقابل سردرد، افسردگي و گوشه گيري و در خود فرورفتن رو شهاي مقابله با استرس كاركنان پليس درآستانه بازنشستگي و ارتباط با ويژگيهاي فردي آنها از شيوه هاي مقابله اي منفي بوده كه توسط آزادگان در مواجهه با استرس دوران اسارت استفاده شده است.
در زمينه رابطه روش هاي مقابله با استرس با ويژگي هاي فردي جانبازان شهر يزد، توانگر (1373)پژوهشي انجام داده كه در آن تعداد 90جانباز شركت داشته اند. ابزار جمع آوري اطلاعات، پرسشنامة ويژگي هاي فردي و مقياس استاندارد روش هاي مقابله با استرس جهت ارزشيابي شيوه هاي مقابله با استرس بوده است. نتايج، حاكي از وجود تفاوت در كاربرد بعضي از روش هاي مقابله اي در بين جانبازان با مجروحيت هاي مختلف مي باشد. همچنين يافته ها نشان داده است كه بين كاربرد روش هاي مقابله با استرس و ويژگي هايي نظير سن، تاهل، رتبه فرزندي، تحصيلات، مدت مجروحيت، تيپ شخصيتي و شكايت از ناراحتي عصبي و اختلال رفتاري، ارتباط معنادار آماري وجود دارد در صورتي كه بين كاربرد اين روش ها و ويژگي هايي چون شغل و تعداد افراد تحت تكفل رابطه معنادار آماري مشاهده نگرديد.
آكوچكيان، روح افزا، حسن زاده، و محمدشريفي (1380)، به بررسى ارتباط حمايت اجتماعي با راهبردهاي مقابله با استرس در پرستاران بخش روان پزشكي پرداختند که بين نمره حمايت اجتماعي و سن و سنوات خدمت ارتباط معكوس و معنادار و بين نمره حمايت اجتماعي و تحصيلات ارتباط مستقيم و معنادار مشاهده گرديد. مجردها نيز به طور معناداري حمايت اجتماعي بالاتري دريافت مي كردند. ضمن آنكه بين حمايت اجتماعي و روش هاي مقابله با استرس (حمايت اجتماعي-عاطفي) ارتباط مستقيم و با روش هاي مقابله با استرس (پذيرش و تفكر آرزومندانه)ارتباط معكوس و معنادار وجود داشت.
آكوچكيان و همكاران (1380)به نتيجه گيري هاى كلى ديگرى نيز رسيدند هر چه حمايت اجتماعي بيشتر باشد، استفاده از روش هاي مؤثر مقابله با استرس افزايش و استفاده از روش هاي غيرمؤثر كاهش مي يابد. با توجه به افزايش توانايي فرد در مقابله با استرس در صورت حمايت اجتماعي، در شغل هاي بسيار حساس وپراسترسي همچون پرستاري، توجه به افزايش حمايت اجتماعي در قالب بهبود مديريت پرستاري، ارتباطات اداري و تامين اجتماعي بيشتر و بهتر براي پرسنل پرستاري مى تواند مفيد باشد.
نريماني، خنيا، ابوالقاسمي، گنجي، و مجيدی(1385)به بررسى ارتباط صفات شخصيتي، استرس و مهارت هاي مقابله با استرس و سيستم ايمني هومورال بدن در پرستاران پرداختند و دريافتند كه عزت نفس در موقعيت هاي استرس زا به خصوص استرس مزمن، مي تواند متغير آنتى بادى IgG را تعديل كند. بنابراين، بايد در مشاغل سخت چون پرستاري در كنار توانايي هاي جسمي، خصوصيات روان شناختي افراد جزو عوامل مهم اشتغال مورد توجه قرار گيرد.
بيگام، پاور، و مك دونالد (1988)، با استفاده از مقياس مقابله شاخص استرس شغلى (OSI16)براى بررسى مهارت هاى مقابله در گروهى از مأموران پليس در حال خدمت اسكاتلند كه احتمالا در فعاليت روزمره پليسى به كار مى گرفتند مورد بررسى قرار گرفت تفاوت هايى در شيوه هاى مقابله به طور احتمالى در بين مأموران برحسب سن،جنس و درجه مشاهده شد. به طور كلى، ارجحيت بر راهبردهاى مقابله مسئله محور و عمل مستقيم آشكار بود. به ويژه، مأموران ارجحيتى را براى ايجاد تعادل بين كار و منزل به عنوان وسيله مقابله با عوامل استرس زاى درك شده توسط خود افراد، در كار روزمرة و پريشانى پليسى نشان داده اند. هيچ همبستگى معنادارى بين مقياس هاى مقابله OSI كه توسط 28 GHQ -مورد سنجش قرار گرفت وجود نداشت؛ البته، تاثيرات روانی اندکی متناسب با درجه، جنس و سن آشكار شد.
برخي محققان چنين بيان مي كنند كه بسياري از برنامه هاي فعلي مديريت استرس در سازمانها تنها مرهمهايي اند براي دردي به نام استرس. به بيان دقيقتر ،راههاي مداخله اي كه در برنامه هاي فعلي مديريت استرس پيش بيني شده اند در واقع از جنبه هاي گوناگون نارسا از كار در آمده اند.اول اينكه در بسياري از سازمانها اين برنامه ها ماهيتي درماني دارند و در نتيجه زماني به كار مي آيند كه كاركنان دستخوش اثار زيان آور استرس شده اند و بايد چاره اي برايشان انديشيد.از همين رو در طرح ريزي برنامه هاي مداخله بايد در نظر داشت كه استرس بيماري نيست تا پس از آشكار شدن نشانه هاي بيماري و پيامدهاي ناشي از ان نياز به درمان داشته باشد؛بلكه رويكرد درست آن است كه پيش از رخ دادن استرس از ان جلوگيري شود.اشكال ديگري كه در برنامه هاي فعلي مديريت استرس ديده مي شود؛اين است كه سازمانها در برنامه هايي كه به اين منظور تهيه مي كنند شرایط و نياز گروهها را يكسان مي بينند(راس و التمایر، ترجمه خواجه پور، 1377).