کلمه انگیزه از نظر دستور زبان فارسی به معنی « سبب و علت » است. واژه انگیزش از مصدر برانگیختن است و در لغت نامه دهخدا به معنای « جنباندن و به تحرک درآوردن » آمده است.
پیشینه داخلی و خارجی:
دارد
منابع فارسی:
دارد
منابع لاتین:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
38
کلمه انگیزه از نظر دستور زبان فارسی به معنی « سبب و علت » است. واژه انگیزش از مصدر برانگیختن است و در لغت نامه دهخدا به معنای « جنباندن و به تحرک درآوردن » آمده است. به طور خلاصه انگیزه یک حالت درونی و انگیزش حالتی است که بر اثر انگیزه در انسان بوجود می آید. مثلا کمبود مواد غذایی در بدن، انگیزه و احساس گرسنگی و تشنگی انگیزش ناشی از آن است. انگیزش باعث بروز رفتار در انسان می شود. انگیزش علت و عامل اصلی رفتار است، چه آن را شرایط موجود در محیط ایجاد كرده، چه از تظاهرات رفتاری، فیزیولوژیكی و گزارش شخصی استنباط شده باشد، انگیزش را می توان به عنوان عامل نیرو دهنده و هدایت كننده رفتار تعریف كرد(گیج و برلاینز ، 1984). انگیزش را به بیان ساده جهت و شدت تلاش فرد تعریف کرده اند. منظور از جهت تلاش روشی است که در آن فرد قصد دستیابی به موقعیت های خاصی را دارد، و منظور از شدت تلاش مقدار کوششی است که از فرد سرمی زند(وینبرگ و گوآلد ، 1995: 108).
به نظر پِروین (2005) مفهوم انگیزش به طور سنتی برای تبیین و جهت فعالیت افراد به كار می رود. برخی انگیزش را ایجاد انگیزه در افراد می دانند و معتقدند انگیزه مجموعه پیچیده ای از نیروها، میل ها و نیازها، حالات تنشی و یا سایر مکانیزم های روانی است که سبب شروع فعالیت و ادامه آن به سوی میل به هدف های مشخصی می شود (شاملو، 1384). انگیزش حالت فرضی در درون ارگانیسم است که رفتار را برمی انگیزد و ارگانیسم را به طرف یک هدف سوق می دهد(راتوس، 1380). انگیزش را می توان به عنوان عامل نیرودهنده، هدایت کننده و نگهدارنده رفتار تعریف کرد. هم چنین انگیزش یک تمایل یا گرایش به عمل کردن به طریقی خاص است. و انگیزه، نیاز یا خواست ویژه ای است که انگیزش را موجب می شود(سیف،1380).
انگیزش از پر اهمیتترین پیشنیازهای آموزش و یادگیری و از متغیرهای عمدهای است كه بر فرایند آموزش، بازده یادگیری و عملكرد دانشآموز كارساز میافتد. مبحث انگیزش پیشرفت به انگیزههای اجتماعی مربوط میشود و متناسب با دستهبندی بالا، عمدتاً یك انگیزه درونی محسوب میگردد. موری نیاز به پیشرفت را غلبه كردن بر موانع، رسیدن به استانداردهای عالی، رقابت با دیگران و پیشیگرفتن از آنها تعریف نمود(بک، 1983، به نقل از زارع، 1373). اتكینسون و راینر دو نوع انگیزه پیشرفت را مطرح میكنند. یكی انگیزه پیشرفت و دیگری انگیزه گریز از شكست(فرانكن ، 2002). کورمن انگیزه پیشرفت را عبارت از آرزو برای پیشی گرفتن در یک رفتار ویژه می داند که آن رفتار ویژه به صورت ملاک یا معیار در آمده باشد(1977، ترجمه شکر کن1370، به نقل از محمد زاده1384).
جنبه های انگیزشی نقش مهمی را در کسب دانش جدید و یادآوری دانش قبلی در موقعیت جدید ایفا می کنند و یکی از مهمترین انگیزه های اجتماعی که بر رفتار انسان تأثیر می گذارد انگیزه پیشرفت است که می توان آن را در پیش بینی و تبیین رفتار انسان مورد توجه قرار داد(الیوت ، 1977). گیج و برلاینر (1992) انگیزه پیشرفت را به صورت یک میل یا علاقه به موفقیت کلی یا موفقیت در یک زمینه خاص تعریف کرده اند. انگیزه پیشرفت عبارت است از گرایش همه جانبه به ارزیابی عملکرد خود با توجه به عالی ترین معیارها ، تلاش برای موفقیت در عملکرد و برخورداری از لذتی که با موفقیت در عملکرد همراه است. وایتن در مورد انگیزه پیشرفت می گوید : انگیزه پیشرفت با نیاز به تسلط بر تکالیف دشوار ، بهتر از دیگران عمل کردن و پیروی کردن از معیارهای بالای برتری ارتباط دارد(گنجی. 1378).
موری انگیزه پیشرفت را چنین تعریف می کند : کار دشواری را با موفقیت انجام دادن، تسلط یافتن، دستکاری کردن، انتظام بخشیدن به اشیا ، آدمها و افکار ، انجام دادن کارها با حداکثر سرعت و استقلال عمل، گذشتن از موانع و نیل به بالاترین معیارها ، سرآمد بودن، رقابت کردن و پیشی جستن از دیگران، بالا بردن عزت نفس و بکار گرفتن موفقیت آمیز استعدادها(وینبرگ و گوآلد، 1995 به نقل از پِروین،2005). در واقع انگیزه پیشرفت انگیزه ای است درونی در فرد برای به پایان رساندن موفقیت آمیز یک تکلیف و رسیدن به یک هدف یا دست یابی به درجه معینی از شایستگی در کار (برونو، ترجمه یاسایی، 1373). بنا بر تعریف رابینز(1993) انگیزه پیشرفت عبارت است از سایقی برای پیشی گرفتن بر دیگران، دستیابی به پیشرفت با توجه به ملاک های مشخص و تلاش برای کسب موفقیت.
در بررسی انگیزه پیشرفت نظریههای بسیار متفاوتی مطرح شده است. به دنبال نظریههای مورای، ملك كللند، اتكینسون و راینر نظریه های رزن ، مارتین میهر مطرح شد. در نظریههای اخیر، سعی شد تا سرشت شخصیت با عوامل موقعیتی به صورت دو سویه در هم آمیخته شوند. اسپنس تلاش نمود تا دیدگاه چند جانبهای از مفهوم پیشرفت ارایه دهد. در اوایل دهه1980 زمینهها، پنداشتها و اندیشههای تازهای در حوزه پژوهشهای انگیزه پیشرفت پدیدار شدند. این اندیشههای تازه از سازهها و مولفههای سنتی مطالعه در انگیزه پیشرفت مانند ترس از شكست یا امید به موفقیت و مانند آن دوری گزیدند و پیشرفت شیوه یا سبك رفتار پیشرفت را مورد بررسی قرار دادند (فرانكن، 2002).