قابل استفاده در: مقاله نویسی و انجام پژوهش های علمی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 55 صفحه
بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 232 را دانلود کنید.
اهمیت اصول تربیت اخلاقی نهج البلاغه آنگاه روشن می شود که با سایر مکتب ها و مبانی تربیتی آن ها سنجیده شود؛ زیرا مکتب ها و مذهب هایی هستند که مادی بودن و علاقه های دنیایی را به طور مطلق نفی می-کنند و به زنگی دنیایی بادید تحقیر می نگرند؛ همانند دین هندو و بودا؛ یا شیوه هایی که در ریاضت های شاق جسمانی جوکیان و یا بعضی از صوفیه و یا در رها نیت مسیحی مشاهده می شود که به اصطلاح تنها درصدد تعالی روح هستند و کالبد جسمانی خود را از بهره وری نعمت های حلال خداوندی بی بهره ساخته اند(همان).
در مقابل، مکتب هایی چون کمونیست یا کاپیتالیسم وجود دارند که اساس آن ها بر ماده گرایی استوار است و پیروان آنان جز به نان و اقتصاد و رفاه مادی و لذت های جسمانی نمی اندیشند و درنتیجه، در فساد و تباهی غوطه ورند (همان، ص138). مکتب تربیتی نهج البلاغه – که برجهان بینی توحیدی اسلام استوار است – دربردارنده ی تعادل و هماهنگی بین امور مادی و معنوی است،و مکتبی است که مادی بودن را اصل می داند ولی هدف بودن آن را انکار می-کند.
این مکتب بر نردبان مادی بودن، انسان را به صعود بر بام بلند آفرینش و به سوی خداوند دعوت می کند وزندگی معنوی را بر بنیاد وزندگی مادی بنا می سازد(همان،ص139). در مکتب نهج البلاغه به پرورش انسان صالح مو من توجه شده و هر دو بعد جسم و روح و جنبه های مادی و معنوی، دنیایی و آخرتی او موردتوجه قرارگرفته است. اگر برخی از روش های تربیتی تنها به جنبه -محسوس و مادی نگریسته اند یا تنها به جنبه روحانی انسان توجه کرده اند یا برخی اصالت اجتماع را مطرح ساخته اند نهج البلاغه با جامعیت خاص، برای همه نیاز های فردی و اجتماعی، مادی و معنوی آدمی چاره اندیشی کرده است.
روش تربیتی نهج البلاغه متناسب با فطرت و سرشت بشری بوده و تمامی احتیاج-های جسمی و روانی و فردی و اجتماعی انسان را موردتوجه قرار داده است(همان،ص137).
شخصیت والای حضرت علی ـ علیه السلام ـ خود نمونه کامل تربیتی اسلام متبلور عینی تفکر وبینش توحیدی است، آن حضرت از سنین کودکی در کنار پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه آله ـ و تحت سرپرستی آن انسان بزرگ قرار گرفت و پرورش یافت. ابعاد روحی و مکارم والای آن حضرت یا فرهنگ زلال وحی و قرآن شکل گرفته و تا آنجا پیش رفت که، قرآن ناطق و مفسـّر و شارح راستین این کتاب مقدس گردید. آن حضرت در مورد دوران کودکی که در دامن تربیتی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ پرورش می یافت،فرموده است: (( شما می دانید مرا نزد رسول خدا چه رتبت است و خویشاوندیم با در چه نسبت است. آنگاه که کودک بودم مرا در کنار خود نهاد و بر سینه خویش جا داد مرا در بستر خویش می خوابانید چنان که تنم را تن خویش می سود و بوی خوش خود را به من می بویانید و گاه بود که لقمه ای جویده و می گذاشت. از من دروغی نشنید و خطایی در کردار ندید ....
من در پی او بودم چنان که شتر بچه در پی مادر ـ سایه به سایه آن حضرت حرکت می کرد ـ هرروز برای من از اخلاق خود نشانه ای به پا می داشت و مرا به پیروی آن می-گماشت ... من سومین مسلمان بودم ـ پس از پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ و خدیجه ـ علیها السلام ـ نور وحی را می دیدم و بوی نبوّت را می شندیم،از هنگامی که وحی بر پیامبرـ صلی الله علیه وآله ـ فرود آمد آوا و ناله شیطان را شنیدم،از پیامبر در مورد آن پرسیدم، فرمود: این شیطان است از اینکه او را نپرستیدم ناامید و نگران است ـ بعد فرمود ـ همانا تو می شنوی آنچه من می بینم جز اینکه تو پیامبر نیستی ولی تو وزیری و به را خیر می روی ـ سرانجام کار خیر و سعادت است ـ.)) (نهج البلاغه، خطبۀ192).
امام علی ـ علیه السلام ـ در نهج البلاغه عوامل بسیاری را به عنوان مبانی اخلاقی و لوازم عزت دنیا و آخرت آدمی معرفی کرده است این صفات لازمه شخصیت اسان کامل است؛ صفاتی همچون دانش اندوزی و توأم با عمل، زهد ورزی و بی اعتنایی به جلوه های دنیایی، آزادگی و آزادمردی،دادگری و ظلم ستیزی، نظم و حسابرسی در امور، تقوای الهی، حسن معاشرت و خوش خلقی و انسان دوستی، شکیبایی، وفاداری، ثابت قدم، رازداری، فروتنی، دوراندیشی، میانه تری، یادآوری مرگ، عبرت از احوال گذشتگان و ... . این صفات در دو محور اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی قابل تقسیم است.
الف: اخلاق فردی 1- دانش اندوزی توأم با عمل در دیدگاه نهج البلاغه علم توأم با عمل و عاملان عامل از پایگاهی رفیع برخوردارند .امام در فضیلت علم در مقایسه با دارایی فرمود: (( دانش از دارایی بهتراست؛ چراکه دانش تو را پاسدار است و تو مال را نگهبان، مال با هزینه کردن کم آید اما دانش با اتفاق آن می بالد ـ به برگ و بار می نشیند ـ و شخصیت پرورده شده توسط مال، با نابودی مال، نابود ـ می شود.
به وسیله دانش، آدمی در زندگی توفیق عبادت پیدا می کند .....علم فرمانرواست و مال فرمان بر و مغلوب.))( نهج البلاغه،حکمت 147). امام درد مورد عمل کردن به علم فرمود: اَن الِعالِمُ العامِل بِغیرِ عِلمُه کَالجاهِلُ الحائرُ الَذی دانشمندی که برخلاف علمش عمل کند چنان نادانی سرگردان است که از نادانی خویش هوشیار نگردد بلکه حجت بر عقاب او بیشتر است و حسرت اندوهش زیادتر و سرزنشش نزد خداوند افزون تر است)). (همان،خطبه110) 2- بی اعتنایی به زخارف دنیوی در مکتب تربیتی اسلام دل به مال و جاه بستن و آرزوهای طولانی نسبت به تأمین لذت های جسمانی و هوای نفسانی داشتن مذموم شناخته شده است، ولی زهدی که در اسلام و نهج البلاغه از آن تمجید شده است از نوع رهبانیت مسیحی و انزوای صوفیانه نیست؛ چراکه در این نوع، زهد ملازم با ترک دنیا و گریز از جامعه و دست کشیدن از کار وزندگی است. انسان دست پرورده نهج البلاغه ضمن دل نبستن به آنچه بقا و وفا ندارد و ضمن تحت تأثیر واقع نشدن نسبت به امور فریبنده جهان مادی، هیچ گاه از کار و کوشش دست برنداشته و از رزق حلال خداوندی بهره خویش را می جوید، به وظایف فردی و اجتماعی خود اقدام کرده و از سهم و نصیب خود در دنیا برخوردار می شود.
امام علی ـ علیه السلام ـ زاهدان را چنین تعریف کرده است: (( زاهدان مردمی بودند در دنیا که ظاهر از اهل دنیایند اما درواقع، اهل آن نیستند آنان در دنیا زندگی می کنند مانند کسی که اهل دنیا نیست ـ زیرا دل به دنیا نبسته اند و آن را سرای عاریتی دانسته اند ـ کار از روی بصیرت کردند .... تن های آنان ـ اینجا در کار و تلاش است ولی درواقع ـ میان مردم آخرت در گردش است)) (همان، خطبه230 ). امام، زهد را چنین تعریف کرده است: (( مفهوم زهد کلاً در این دو جمله از قرآن است که خداوند فرمود : " هرگز بر آنچه از دست شما رفته دل تنگ نشوید و به آنچه به شما می رسد شادمان نگردید" ((الزهد کلّه بین کلمتین فی القرآن *لکیلا تأسوا علی مافاتکم و لاتفر حوا بما آتاکم پس کسی که برگذشته افسوس نخورد و به آنچه پیش آید شادمان نشود، زهد را از هر دو سوی آن دریافته است.)) (همان، حکمت 439). مقصود از هر دو طرف زهد بی اعتنایی به گذشته و آینده است. 3- آزادگی و ظلم ستیزی از دیگر خطوط برجسته و درخشان در سیمای اخلاقی نهج البلاغه آزادگی و ظلم ستیزی است. رهایی انسان از بندگی غیر خدا و نجات او از اسارت علاقه های فریبنده دنیایی و دشمنی با ظلم و ظالم موضوع هایی است که در قلمرو و معارف نهج البلاغه از اهمیتی خاص برخوردار است.
امام فرمود: ((و لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّا.بنده دیگری مباش که خدایت تو را آزاد آفریده است. ))( همان،نامه31). هم چنین در عظمت و اهمیت تقوا فرمود : ((فان تقوی الله ... عتق من کل ملکه تقوا، وسیله رهایی و آزادگی از هر بندگی است. ))(همان، خطبه 230). امام در مورد انصاف و روزی با مردم و پرهیز از ظلم و ستم به آنان فرمود: ((ـ ای مالک ! ـ باخدا به انصاف رفتار کن ـ اوامر و نواحی او را رعایت کن و درباره مردم انصاف را از دست مده خود و نزدیکان و آشنایان توـ نه خود بر آنان ستم کن و نه بگذار خویشان و دوستانت به نام تو بر آن ها ستم ورزند ـ که اگر چنین نکنی ستمکاری و کسی که به بندگان خدا ستم کند، خداوند دشمن او شود ((انصف الله وانصف الناس من نفسک و من خاصة اهلک و من لک فیه هوی و با هر کس که خدا دشمن شود عذرش را نمی پذیریم و دلیل و توجیه او را نادرست می گرداند. ))( همان، نامه 53).
حضرت به امام حسن و امام حسین ـ علیهم السلامـ فرمود: ((کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا همواره ـ دشمن ستمگر و طرفدار مظلوم باشید. )) (همان، نامه47). 4- نظم و حسابرسی در امور بی گمان نظم در کارها و برنامه ریزی دقیق مبتنی بر زمان بندی حساب شده،برای رسیدگی و انجام امور، سودمندی های فراوانی دارد که به پیشرفت فرد و اجتماع مدد می رساند. نظم، از هدر رفتن وقت و از بین رفتن نیرو ها و امکانات آدمی جلوگیری می کند. شخص منظم می تواند در سایه نظم در زندگی به تمامی تعهد ها و پیمان های خود به موقع وفا کند. اشخاص منظم در هرکجا که باشند موجب خیر برکت و اعتماد و تسکین خاطر مردمی هستند که با وی سروکار هستند.
رعایت نظم از موضوع های اساسی در سامان دهی کارها به شمار می آید. امام علی ـ علیه السلام ـ درحالی که فرق سرش شکافته و از درد ناشی از آن در بستر افتاده بود و به هنگام آخرین وصیت های خویش پس از توصیه به تقوا الهی ، نظم در کارها را متذکر شد که در خود نکته ها نهفته دارد . امام فرمود: (( اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه بتقوی الله و نظم امر کم شما ـ امام حسن ـ علیه السلام ـ و امام حسین ـ علیه السلام ـ و همه فرزندانم و کسانم و آنان را که وصیت و نامه من به آنان می رسد به ترس از خدا و نظم آراستن در کارها سفارش می کنم. ))( همان، نامه47).
بااین همه در اینکه چرا مسلمانان و شیعیان آن حضرت بانظم بیگانگی دارند و کشورهای بیگانه از دین این مقدار به رعایت آن پرداخته اند، جای تأمل بسیار دارد.
امام فرمود: (( بندگان خدا خودتان را ارزش سنجی کنید قبل از آنکه شمارا بسنجند و خویشتن را حسابرسی نمایید قبل ازآن رو که به حسابتان برسند. )) (همان، خطبه 90).
ب: اخلاق اجتماعی 1- خوش خلقی و انسان دوستی از مبانی تربیت و اخلاق در نهج البلاغه حسن معاشرت و خوش خلقی و انسان دوستی است. امام به زمامداران خود توصیه فرمود که با همه مردم مهربان باشند .
در عهدنامه مالک اشتر چنین آمده است : ((و اشعر قَلبکَ الرّحمةَ للرّعیّة، و المحبة لَهم، و اللُطف بهم، ولا تَکوننَّ عَلیهم سَبُعاً ضاریاً تَغتنمُ اَکلهُم، فانّهم صِنفانِ: اِمّا اخٌ لکَ فی الدّینِ، او نَظیرٌ لک فی الخَلقِ، یَفرطُ مِنهمُ الزّلل، و تَعرِضُ لهُمُ العِللُ، و یوتی علی ایدیهم فی العَمدِ و الخَطا، فَاعطهِم مِن عَفوکَ و صَفحِکَ مِثلَ الّذی تُحبُّ و تَرضی اَن یُعطیکَ اللهُ مِن عَفوهِ و صَفحهِ مهربانی خوش رفتاری با رعیت ـ تمامی مردم چه مسلمان و چه غیرمسلمان ـ را در دل خود جای ده . با آنان مهرورزی کن و همچون جانور شکاری مباش که خوردنشان را غنیمت شماری ؛ زیرا مردم دودسته اند : یا برادر دینی تواند و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند هست . خواسته یا ناخواسته خطایی از آنان سر می زند، به خطایشان منگر و از گناهشان درگذرآنان را ببخشای و بر آنان آسان گیر، آنگونه که دوست داری خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد. ))( همان، خطبه53).
امام به همه انسان ها خطاب می کند : ((وَ قَالَ [علیه السلام] خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَیكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیكُم چنان با مردم آمیزش و برخورد داشته باشید که اگر مردید ، بر شما بگریند و اگر زنده ماندید ، به شما مهربانی ورزند ـ خواستار معاشرت با شما باشندـ .)) (همان ، حکمت11). (( البشاشة مبالة الموده و الاحتمال قبر اعیوب خوش خویی ، دام دوستی است و مدار و دوستی با مردم پوشنده عیب هاست.)) (همان، حکمت6). امام نحوه رفتار با دیگر مردم را چنین می پسندید: (( چون برادر دینی ـ تو از تو برید خود را به پیوند با او وادار و چون روی برگرداند مهربانی پیش از، و چون بخل ورزد از بخشش او و هنگام دوری گزیدن او، از نزدیک شدن و به وقت سختگیری از نرمی کردن و به هنگام گناهش از عذر خواستم دریغ مدار چنان که گویی تو بنده اویی و او به تو نعمتی داده است ـ و حقی برگردنت داردـ و مبادا این نیکی را آنجا انجام دهی که نباید و یا درباره کسی که آن را نشاید ـ به کسی که شایسته نیکی نیست چنان رفتار نکن ـ .)) 2- برخورد با یتیمان ، همسایگان و خویشاوندان سفارش های امام در برخورد با یتیمان ، همسایگان و خویشاوندان خواندنی است.
حضرت فرمود : ((ال الله فی الایتام فلا تغبّوا افواههم و لا یضیعوا بحضرتکم از خدا بترسید درباره یتیمان برای دهان های آنان نوبت قرار ندهید ـ که گاه سیر و گاه گرسنه بمانند ـ کاری نکنید که ـ براثر بی سرپرستی ـ ضایع و تباه شوند. ))( همان، خطبه 47). (( از خدا بترسید درباره همسایگانتان که سفارش شده پیامبرتان می باشند . رسول خدا ـ صلّی الله علیه واله ـ همواره درباره آنان سفارش می فرمود تا آنجا که گمان کردیم او برای همسایه حق ارث قرار خواهد داد. )) (همان،خطبه 47).
(( ان افضل ما توسّل به المتوسلون الی الله سبحانه و تعالی الایمان به وبر سوله و .... صلة الرحم فانها مئواة فی المال منساة فی الاجل همانا برترین وسیله نزدیکی به خداوند سبحان عبارت است از: ایمان به خدا و پیامبرش .... و احسان نیکی و پیوند با نزدیکان و خویشاوندان که مال را افزون سازد و اجل و مرگ را به تأخیر اندازد. )) 3- انصاف ورزی با مردم حضرت خطاب به امام حسن ـ علیه السلام ـ فرمود : (( ای فرزند عزیزم ! در روابطت با دیگران، خود را میزان قرار ده هر چه را برای خود می پسندی، باری دیگران هم بپسند.... چنان که دوست نداری ستم بینی، خود نیز ستم مکن ، و همان گونه که از دیگران نیکی انتظار داری ، خود نیز در حق آنان نیکی کن. هر کاری را که از دیگران زشت می شماری ، ارتکابش را برای خود نیز زشت بدان ، از خدمت دیگران ـ به توـ به مقداری خوشنود باش که خود راضی به ارائه آن به دیگران هستی آنچه را دوست نداری درباره ات بگویند تو نیز درباره دیگران مگو ... .))( همان، نامه 31). امام علی ـ علیه السلام ـ در وصیتی طولانی خطاب به امام حسن ـ علیه السلام ـ نکته های فراوان اخلاقی را تذکر داده است. در اینجا برخی از محورهای آن را فهرست می کنیم:
ادامه دارد ...