برخی به دوام ازدواج واینكه تداوم زندگی مشترك در همسران به چه شكل درمی آید، برخی به ازدواج به عنوان یك مدل اقتصادی می نگرند كه چناچه پاداش در ازدواج بیشتر از هزینه های آن باشد، رضایت بیشتری در زندگی وجود خواهد داشت. بعضی هم مراحل مختلف یك زندگی مشترك را از ابتدا تا انتها بررسی می كنند، اینكه زندگی در هر دوره دستخوش چه تغییراتی می گردد، و دسته ای از این نظریه پردازان هم به باورها و عقایدی كه زوجین در زندگی مشترك دارند، می پردازند.
نظریه عقلانی – هیجانی الیس :
نظریه عقلانی هیجانی معتقد است که اختلال زناشویی به طور مستقیم به اعمال طرف دیگر یا به رفتار همسر مربوط نمی شود بلکه بیشتر به خاطر نظر و عقیده ای است که زن و شوهر در این رفتار دارند، بنابراین این نظریه در رابطه، به افراد توجه دارد. یعنی به جای اینکه تنها تعاملات یا تنها سیستمی که زن و شوهر در آن هستند موردنظر باشد این رویکرد افراد را مورد اصلی در اختلال می داند، احساسات و رفتارهای آشفته ای که در روابط وجود دارد صرفاً معلول رفتار غلط یکی از طرفین یا هر دو آنهاست. به عبارت دیگر این نظریه پیوسته به احساسات و اعمال زن و شوهر توجه دارد اما به طور اخص، به تفکر هر یک از آنها می پردازد. این تفکر است که درحد وسیعی منجر به خشم و دیگر هیجانات و تعاملات آشفته می شود.
نظریه چرخه زندگی زناشویی:
شواهد حاکی از آن است که در ازدواج دوره های خاصی وجود دارد که سطح رضایتمندی پایین تر یا بالاتر از سایر دوره هاست. نظریه چرخه زندگی زناشویی با تقسیم بندی مراحل زندگی و تغییرات و تنشها و نقشهای خاص هر مرحله به بررسی تفاوتها در سطح رضایتمندی زناشویی که ناشی از تغییارت دوره های مختلف است می پردازد. این نظریه هر مرحله از چرخه زندگی را محصولی از توالی منظم وقایع قبلی می داند، چنین رویکردی برای توجیه تأثیرات چرخه زندگی بر روابط هم مفید می باشد. ( الیس و همکاران ، 1994. ترجمه . صالحی و یزدی ، 1375 ) برسی كوبر و هاروف (1992) ، در مورد ازدواج های موفق و رضایت بخش منجر به توسعه یك طبقه بندی از ازدواج های بادوام شده است و پنج مدل از روابط، مشخص گردیده است كه بشرح زیر می باشد :
1 – مدل فقدان و كم تحریكی حیات و زندگی : انطباق و جور شدن به میزان كم كه همسران نه تنها در تعارضات بلكه در علایق نیز این چنین هستند. در این مدل هرچند اشتیاق و علاقه سالهای اولیه كمرنگ شده است اما به نظر می رسد كه طرفین علاقه مند به ترك رابطه باشند .
2 – مدل خو گرفته با تعارض : این دوره با درگیری و مشاجره زیاد مشخص می شود و طرفین با خوبی این جنگ و جدال را تحمل می كنند هرچند كه این مساله واقعاً برای آنها لذت بخش نمی باشند .
3 – مدل هم خویی منفعلانه : انطباق و سازش راحت و بی دردسر است، در این مدل زوجین مانند روابط با دیگران به راحتی با یكدیگر جور می شوند.
4 – مدل كلی: ویژگی این مدل همیشه در كنار یكدیگر بودن و داشتن علایق متقابل شدید است .
5 – مدل حیات – زندگی : در این مدل هرچند طرفین تا حد زیادی با یكدیگر وابسته هستند اما یكدیگر را محدود نمی كنند و در مقایسه با مدل كلی به یكدیگر فرصت بیشتری برای رشد و پیشرفت شخصی می دهند. ( ستیر ، ورجینا، 1997) .
نظریه مدل اجتماعی نای :
یكی از نظریه های مهم در زمینه ازدواج و خانواده كه توجیه مناسبی برای روابط رضایت بخش و بالعكس می باشد، نظریه مبادله اجتماعی نای (1978) ، است. این نظریه مبتنی بر یك مدل اقتصادی از رفتار انسانی است و فرض اساسی در نظریه فوق این است كه روابط با پاداشهای بیشتر و هزینه های كمتر رضایتمندی بیشتری را ایجاد خواهد كرد و دوام بیشتری خواهند داشت. شواهدی وجود دارد كه دوام یك رابطه با سطح كلی پاداشهای موجود مرتبط می باشد. این نظریه اشاره به این مطلب دارد كه هركس منابع شخصی مانند پول، دانش، استعداد، عاطفه و . . . دارد كه برای پاداش مناسب به دیگران از این منابع استفاده می كند. چنین منابعی می توانند منابع قدرت در تصمیم گیری زوجین باشد . نظر به مبادله اجتماعی می تواند به طور گسترده ای برای كمك به زوجین در موقعیت های دارای تعارض استفاده شود. اكثر درمانهای موفق زناشویی به حداكثر سازی جنبه های پاداش دهنده روابط و به حداقل رساندن موانع تاكید می كند. ( برنشتاین، برنشتاین، 1998، ترجمه، پور عابدینی نائیینی ، 1380) .
دیدگاه ژست اسپری :
ژست اسپری می گوید اغلب جامعه شناسان خانواده معتقدند، ازدواج نظامی است که تمایل به ثبات، سازگاری و هم آهنگی برای رضایتمندی دارد و بیشتر روی ثبات و هماهنگی برای حل مشکلات زندگی تکیه می کنند. از طرف دیگر وی متذکر می شود که از نظر جامعه شناسان در حقیقت، ثبات همان هماهنگی است در حالی که این دو مفهوم می تواند از یکدیگر به کلی جدا باشد . انتخاب ثبات به عنوان هدف مطلوب ازدواج، ناشی از پذیرش بعضی از ارزشهای مربوط به خانواده و ازدواج است. ثبات می تواند ناشی از پذیرش یک هنجار اجتماعی باشد و یا از ارزشهای شخصی حاصل شود. از طرف دیگر ، جامعه شناسان خانواده تاکنون خانواده را جایگاه توافق، تعادل و هم آهنگی فرض کرده اند، که مرتبط با مفاهیمی است که مترادف با ثبات است. ولی اسپری می گوید، بسیاری از ازدواج ها ثبات دارند، ولی بین زن و مرد هم آهنگی و رضایتمندی وجود ندارد. وتعارض های دائمی بین آنها دیده می شود در نتیجه اسپری نوع دیگری از چهارچوب مفهومی را برای مطالعه خانواده پیشنهاد می کند. به این صورت که خانواده به مثابه یک ارگانیسم نیست که هدفش رسیدن به هماهنگی یا ثبات باشد. بلکه، گروهی است که در آن منافع افراد باهم در تعارض اند. و در عین حال اتحادها به خاطر هدف های مشترک تثبیت می شوند. خانواده فرآیندی است از کوشش های دائم برای حفظ هم آهنگی که ناشی از یک نظام مبادله و موافقت که قطعی نیست، که مشکلات در درون آن می تواند مذاکراتی را به وجود آورد، لیکن همیشه می تواند مورد مذاکره مجدد قرار گیرد. اسپری می گوید: اولاً در این چشم انداز هم آهنگی خانوادگی بیشتر مجموعه ای از مسائل است تا یک وضعیت بهنجار گروه، حال این سئوال پیش می آید که همکاری منظم اعضای خانواده چگونه امکان پذیر است بنابراین مفهوم اساسی در تجزیه و تحلیل رفتار خانوادگی، بیشتر همکاری است تا انطباق سازش و توافق، اسپری معتقد است همکاری فرآیندی است که عبارت است از حل یک مساله و مشکل درون خانواده که ادامه روابط را با وجود تفاوت ها ونارضایتی های عمیق ممکن می سازد. همکاری نه رفتارهای مشابه را ایجاب می کند ونه ارزشهای مشترک را در حقیقت همکاری مجموعه ای است از راه و سمت هایی که برای زن و مرد رضایت زناشویی دوطرف قابل فهم می کند (اندره ، 1980. ترجمه. فرنگیس، 1378) .
نظریه ارتباطات:
فرآیند ارتباط در خانواده یكی از زمینه های مورد علاقه مشاوران در خانواده درمانی است. نویسندگانی چون پاول، ژانت بوئن و جكسون (1976) ، ارتباط انسانی را در سه بعد تعریف كرده اند: تركیب، معانی و اعمال. 1 - تركیب : مجموعه قراردادها وقوانین دستور زبان ماست كه به منظور بیان معنی در ساختار قرار گرفته و واژه ها در جملات بكار می رود . 2 - معانی : به معنی مفهوم واژه ها مربوط می شود و به میزان و كیفیت زبان و كاربرد آن بستگی دارد. در بسیاری از خانواده ها در نظام های ارتباطی آنان زبان خاص بكار می رود كه درك و شناخت آن برای مشاوره می تواند بسیار مفید باشد . 3 – اعمال : شامل رفتارهای كلامی و غیركلامی و مطالعه ی اثرات رفتاری ارتباط است ( نوابی نژاد، 1386) .
نظریه های سیستمی :
در نظریه ساختی، مینوچین معتقد است، خانواده وقتی معیوب میشود که قواعدش اجرا نشود. وقتی مرزها خیلی سفت و سخت یا نفوذپذیر میشوند، عملکرد خانواده به عنوان یک نظام مختل میشود. اگر سلسله مراتب خانواده رعایت نشود. یعنی والدین تصمیم گیران اصلی نباشند و کودکان بزرگتر بیش از کودکان کوچکتر مسئولیت نداشته باشند، آشفتگی و مشکل پیش میآید. گاهی صفبندیهای درون خانواده مخرب و به مثلث سازی منجر می شوند. در یک خانواده آشفته قدرت روشن و صریح نیست (شارف، ترجمه فیروز بخت، 1381) . در نظریه تجربهنگر، ویتاکر، معتقد است که اختلال خانواده هم از جنبه ساختاری و هم از بعد فرآیندی مورد توجه قرار میگیرد. ازلحاظ ساختاری امکان دارد که مرزهای خانوادگی درهم ریخته یا نفوذ ناپذیر باعث عملکرد ناکارساز خرده نظامها، تبانیهای مخرب انعطاف ناپذیری نقشها و جدایی نسلها از هم گردند. مشکلات مربوط به فرآیند می توانند موجب فروپاشی امکام مذاکره و توافق اعضا برای حل تعارض شوند و شاید باعث گردند تا صمیمت، دلبستگی یا اعتماد از میان برود. در مجموع ویتاکر چنین فرض میکند که نشانههای اختلال هنگامی ظهور میکنند که فرآیندها و ساختهای مختل به مدت طولانی تداوم مییابند و مانع توان خانواده برای اجرای تکالیف زندگی میشوند (گلدنبرگ، 2000، ترجمه برواتی و همکاران، 1382 )
نظریه های بین نسلی :
در نظریه بین نسلی، بوون ، تصور میشد در بسیاری از خانوادههای مشکلدار غالبا اعضای خانواده فاقد هویت مستقل و مجزا هستند و بسیاری از مشکلات خانوادگی بخاطر این روی میدهد که اعضای خانواده خود را از لحاظ روان شناختی از خانوده پدری مجزا نساختهاند. (بارکر، ترجمه دهقانی، 1375) هرچه درجه عدم تفکیک یعنی فقدان مفهوم خویشتن یا برعکس، وجود یک هویت شخصی ضعیف یا نااستوار بیشتر باشد امتزاج عاطفی بیشتری میان خویشتن بادیگران وجود خواهد داشت. افرادی که بیشترین امتزاج را بین افکار و احساساتشان دارند چون قادر به تفکیک افکار از احساسات نیستند در تفکیک خویش از سایرین نیز مشکل دارند و بسادگی در عواطف حاکم یا جاری خانواده حل میشوند و ضعیفترین کار کرد را دارند. هرچه امتزاج خانواده هستهای بیشتر باشد احتمال اضطراب و بیثباتی بیشتر خواهد بود و تمایل خانواده برای یافتن راه حل از طریق جنگ و نزاع، فاصله گیری، کار کرد مختل یا ضعیف شده یکی از همسران یا احساس نگرانی کل خانواده راجع به یکی از فرزندان بیشتر خواهد شد. سه الگوی بیمارگون محتمل در خانوده هستهای که محصول امتزاج شدید بین زوجین است عبارتند از: بیماری جسمی یا عاطفی در یکی از همسران، تعارض زناشویی آشکار، مزمن و حل نشدهای که در طی آن دورههایی ازفاصله گیری مفرط و صمیمیت عاطفی مفرط رخ می دهد، آشفتگی روانی در یکی از فرزندان و فرافکنی مشکل به آنها. هرچه سطح امتزاج زوجین بیشتر باشد، احتمال وقوع این الگو بیشتر خواهد بود (گلدنبرگ ، 2000، ترجمه برواتی و همکاران، 1382)