قابل استفاده در: مقاله نویسی و انجام پژوهش های علمی
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 54 صفحه
کد فایل: mb 434
دورکیم جامعهشناسی را از يك دانش محض كه به بررسي پديدههاي اجتماعي ميپردازد، به معيار و ملاكي براي شناخت و ارزشگذاري رفتارهاي اخلاقي انسانها مبدل نمود؛ بهبیاندیگر، دوركيم بهجای اینکه به هستها و واقعيتهاي موجود در ميان گروههاي مردمي بپردازد، به بايدهاي اخلاقي و ارزشي مبتني بر جامعهمحوری روي آورد و یکي از مكاتب حوزه فلسفه اخلاق با عنوان جامعهگرايي را بنيان نهاد (محمدی،1386: 6).
ازنظر دوركيم، اخلاق، آنجا معنا میيابد كه تعدادي از افراد بشر بهصورت گروهي با يکديگر زيست داشته باشند و به تعبیر دیگر، اخلاق از جايي آغاز ميشود كه وابستگي به يك گروه آغاز گردد؛ حال اين گروه هر چه ميخواهد باشد. بشر فقط ازآنرو موجودي اخلاقي است كه در جامعه زندگي ميکند؛ چون اخلاقي بودن عبارت است از همبستهی گروه خود بودن، نه آنچه انسانها در حالتها و موقعيتهاي انفرادي انجام ميدهند. (همان: 8).
هابرماس (1929)
هابرماس بهمنظور تائید نظریه خود و همچنین ارائه تصويري كاملتر از نوع فعاليت ذهني خود، از نظریه رشد اخلاقی کلبرگ بهره میگیرد. هابرماس شرح كلبرگ از دوره سه مرحلهاي تفكر اخلاقی، یعنی از مرحله تفکر پیشقراردادی در مورد تنبیه و پاداش، مرحله تفکر قراردادی در مورد هنجارهای دوستان و اجتماع تا مرحله تفکر مابعد قراردادی که در مورد حقوق و قرارداد جهانی است، مورداستفاده قرار داده است ( نوروزی،1389: 131). درواقع در نظریه اخلاقی هابرماس، تفکر فراقراردادی نقش برجستهای دارد؛
چراکه وی معتقد است معرفت انسانی تا حد زیادی بهوسیله شرایط اجتماعی – تاریخی تعیین میگردد. به نظر هابرماس، انسانها در مقام موجودات اجتماعی و کنشگران ارتباطی با یکدیگر تعامل دارند و برای تعامل، نیازمند فهم و درک یکدیگرند. به عقیده هابرماس، کنش ارتباطی معطوف به تفاهم و توافق، منجر به رهایی از سلطه و قدرت میشود و این امر، مقصود و مطلوب کنشگران ارتباطی است. هابرماس مدعی است که فرایند اخلاق گفتگویی باید بهصورت مداوم تا حصول به تفاهم مدنظر کنشگران ارتباطی و حلوفصل کشمکشهای پیشآمده، ادامه یابد (غلامی، 1392، 58).
ادامه دارد ...