موارد استفاده : منبع کمکی انجام پژوهش
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 36 صفحه
شماره فایل 578
سازمان سلامت جهانی (2001 و 2002)، سلامت را به عنوان «حالتی از بهزیستی کامل جسمی، ذهنی و اجتماعی، و نه صرفاً غیاب بیماری» تعریف میکند. این سازمان سلامت روانی را نیز به عنوان: «. . . حالتی از بهزیستی که در آن فرد تواناییهای خود را میشناسد، میتواند با فشارهای روانی بهنجار زندگی کنار آید، به نحو پرثمر و مولدی کار کند، و برای اجتماع خویش مفید باشد» تعریف میکند (سازمان بهداشت جهانی، 2002).
بهرغم تأکید تعریف فوق بر مسائل مثبت، غالباً متخصصان سلامت به قدری بر مشکلات افراد دچار بیماری متمرکزند که نیازهای افراد سالم را فراموش میکنند. به بیان دیگر، مراکز سلامت، بیشتر درگیر مهار و درمان بیماریهای روانیاند. در واقع آنچه از سلامت روانی در اذهان جاافتاده یک مفهوم روانپزشکی است، که فرد را از لحاظ روانشناختی، بیمار یا سالم میپندارد. چنین موضعی بر مبنای این مفروضه آزمون نشده قرار دارد که بیماری و سلامت روانی دو قطب پایانی یک پیوستار واحد را تشکیل میدهند (جوشن لو و همکاران، 1385).
کییز (2005) غلبه این رویآورد را به سه علت نسبت میدهد: اول این که به هنگام تأسیس مؤسسه ملی سلامت روانی در آمریکا (و سایر کشورها)، حوزه آسیبشناسی روانی، در مقایسه با مفهومسازیهای مثبت سلامت روانی در ادبیات روانشناختی، از زاویه تجربی رشدیافتهتر بود. دوم، شواهد متعددی حکایت از این داشتند که افراد فاقد بیماری روانی (مانند افسردگی)، در مقایسه با مبتلایان، دارای کنشوری و باروری بهتری بودند. سومین دلیل، وجود شواهد قانعکننده حاکی از اهمیت مسأله بیماریهای روانی در حوزه سلامت عمومی است؛
میزان شیوع بیماریهای روانی، احتمال عود آنها در طول زندگی، هزینههای سنگین درمان و پیامدهای وخیم حاصل از آنها به اندازهای جدی هستند که باعث شدهاند توجه برنامهریزان و متخصصان کاملاً معطوف به بیماریهای روانی شود و سلامت روانی عملاً توجه در خور و کافی را دریافت نکند (کییز، 2005).
ادامه مقاله به طور کامل در فایل اصلی موجود است.