موارد استفاده : منبع کمکی انجام پژوهش
منابع فارسی: دارد
منابع لاتین: دارد
پیشینه داخلی جدید: دارد
پیشینه خارجی جدید: دارد
نوع فایل: Word قابل ویرایش
تعداد صفحه: 22 صفحه
شماره فایل 734
فرایند حل مسئله همانند فرایند تفکر، کاملاً تحت تأثیر فرایند یادگیری است، یعنی فرد از اطرافیانش در طول زندگی یاد می گیرد که چه چیزهایی را مسئله تلقی کند و کدام یک از آنها را آسان و ساده و کدام یک را دشوار و پیچیده بخواند. همچنان که یاد می گیرد که چگونه با مسائل مختلف، مواجه شود و با چه روشها و شیوه هایی به حل آنها بپردازد و حتی کیفیت تفسیر و توجیه مسائل را از اطرافیان خود (خانواده، مدرسه، جامعه) می آموزد.
بنابراین، درباره چگونگی حل مسئله نیز همانند چگونگی یادگیری با نظریه های مختلف، مواجه می شویم که می توان همه آنها را در سه گروه خلاصه کرد از این قرار: نظریه های محرک-پاسخ و تداعی : این نظریه ها که در ضرورت فرایند ارتباط میان محرک-پاسخ مشترک اند حل مسئله را، همانند هر نوع تفکر، کنشی می دانند از تداعی ها یا روابطی که در تجربه موجود زنده تشکیل شده اند. در این نظریه ها، دو مفهوم کلیدی وجود دارد: یکی مفهوم میانجیگری یا وساطت است که فرایند اشاره ای (یک رمز، یا زبان به معنای اعم، یک فکر) می باشد و یک محرک را به یک پاسخ مرتبط می کند. همچنین سبب می شود که ما یک مفهوم، مانند «کتاب» را، به سایر انواع مشترک با آن «تعمیم» دهیم. به بیان دیگر، علامت یا رمزی مانند کلمات، محرکهای گوناگون را به همدیگر و به پاسخها مربوط می کنند.
مفهوم کلیدی دوم در نظریه های S-R سلسله مراتب خانواده عادت است به این معنا که یک محرک، چند یا چندین پاسخ متفاوت را برمی انگیزد. مثلاً وقتی یک نفر با مسئله ای (محرکی) مانند باز نشدن در خانه اش مواجه می شود به انواع پاسخها از قبیل: تکان دادن در، جابه جا کردن کلید در، دنبال ابزاری رفتن، از رهگذری کمک خواستن، و... متوسل می شود تا سرانجام، به حل مسئله (باز کردن در خانه) موفق می شود(هانسون و مینتز ، 2014).
نظریه های گشتالت و شناختی: نظریه های گشتالتی، «ادراک» را مفهوم کلیدی در حل مسئله می داند و بینش یا بصیرت را مورد تأکید قرار می دهد. نظریه های شناختی نیز فرایندهای ذهنی شخص را در حل مسئله، مهم تر و اساسی تر از اشارات محیطی می داند(هاگا و فاین، 2013). 3-نظریه های خبرپردازی و همانندنگاری کامپیوتر این نظریه ها، که در سالهای اخیرمطرح شده اند، به خاصیت انحصاری انسان در گردآوری و پردازش اطلاعات برای حل مسائل خود، توجه دارند که امروزه این عمل برای حل مسائل بسیار پیچیده خود به وسیله کامپیوتر انجام می گیرد. مفهوم مرکزی یا کلیدی در این نظریه ها همگانی بودن «کاشفها است و «کاشف» هرگونه روش یا شیوه ای است که تحقیق را در راههای خاص برای حل مسئله مورد نظر، هدایت می کند و از شقوق دیگر، می کاهد. روش کامپیوتری در واقع، فواید و منافع شیوه های محرک-پاسخ و شناختی را برای حل مسئله به صورت مطلوب، ترکیب می کند و به هم می آمیزد.
بدین معنا که همانند نظریه S-R(محرک-پاسخ)، روی مکانیزم های دقیق، و همانند نظریه شناختی، روی توجه به هدایت و راهنمایی تأکید می ورزد. به بیان دیگر، نگرش غالب امروز در مطالعه چگونگی حل مسئله، نگرش خبرپردازی است که مانند دیدگاه گشتالتی درباره چگونگی حل مسئله فرضهای خاصی دارد. این نگرش، بر این باور است که حل یک مسئله در چند گام انجام می گیرد و هر گام به هدف خاصی متوجه است. حل مسئله از ارزش یابی موقعیت یک مسئله معین، انتخاب و کاربرد گامهای خاص بعدی و... ترکیب می یابد و این روش تا پایان حل مسئله، ادامه دارد. به این معنا که در هر گام فرایند حل مسئله، شخص حل کننده آن، شکلی از پردازش را به کار می برد، همچنان که کامپیوتر می کند.
کار روان شناس، عبارت است از توصیف و تبیین ماهیت اطلاعات و انواع پردازش مورد استفاده در هر گام. برخی از روان شناسان بر این باورند که انسان برای حل یک مسئله، ابتدا یک بازنمایی درونی از مسئله (انبار شده در حافظه) می سازد. این بازنمایی را «فضای مسئله» می نامند که در حل موفق مسئله، بسیار مؤثر است
ادامه مقاله به طور کامل در فایل اصلی موجود است.