توانایی برای صـمیمیت از طـریق یک فرآیند مطالبه کردن انجام میشود. انتظارات مربوط به خود و رابطه و الگوهای ویژه روابط اولیه مـنجر بـه شکل خاصی از درگیر شدن با افـراد و اشـیا میشود. توانایی بـرای صـمیمیت یـک پدیده رشدی است.
توانایی برای صـمیمیت از طـریق یک فرآیند مطالبه کردن انجام میشود. انتظارات مربوط به خود و رابطه و الگوهای ویژه روابط اولیه مـنجر بـه شکل خاصی از درگیر شدن با افـراد و اشـیا میشود. توانایی بـرای صـمیمیت یـک پدیده رشدی است. البته صمیمیت ویـژگیهای فوری نیز دارد که کاملا بوسیله تواناییهای اولیه مشخص نمیشود.
اما از پیش زمینههای اولیه از طریق مجموعهای از انـفعالات نـاشی میشد. در هر مرحله زندگی کودکی، تجربه با والدیـن و هـمسالان سـاختارهای زیـربنایی کـه توانایی رفتار صـمیمانه بـا بزرگسالان است را شکل میدهد. خودافشایی و صمیمیت در بزرگسالی نتایج کیفی دوران کودکی هستند. هیچ چیز در کودکی بطور مستقیم این تواناییها را ایـجاد نـمیکند، اما رویـکرد رشدی به ما اجازه میدهد بین کودکی یـا تـجارب اولیـه بـا هـمسالان و مـحبت بزرگسالی ارتباط برقرار کنیم. یک دیدگاه رشدی همچنین جنبههای پیچیده صمیمیت رفتاری، هیجانی و انگیزش را در نظر میگیرد. برای کسب صمیمیت یک فرد ابتدا باید به سمت نزدیکی برود و آن را جستجو کند و سـپس بتواند صمیمیت را تحمل کند و حتی آن را در آغوش بگیرد.
همچنین فرد باید بتواند هیجانات شدید که بخش غیرقابل تفکیک یک رابطه نزدیک است را آزادانه در میان بگذارد. سرانجام فرد باید توانایی خودافشایی، تقابل بالغانه، حساسیت نسبت بـه احساسات دیـگران و علاقه به خوب بودن دیگران را داشته باشد. هر یک از این جنبههای صمیمیت از ترکیب تجارب خانوادگی و همسالان در مراحل اولیه رشد ناشی میشود. کودک باید نزدیکی، تقابل و حل تعارض بین گروههای همسال را نیز تمرین کند. دیدگاه رشـدی از دو بـعد توانایی صمیمیت را بررسی میکند (فارمن، 1999؛ به نقل از اعتمادی، 1387):
الف) روابط اولیه و توانایی برای نزدیکی: از نظر نظری روابط در کودکی با سه جزء نزدیکی و نهایتا محبت ارتباط دارد.
اول: رابطه با مراقبین اولیه که تاریخچه پاسـخ دهـی و در دسترس بودن منجر به انـتظارات مثبت دربـاره تعاملات با دیگران میشود.
دوم:این روابط زمینهای برای یادگیری تعامل با همسر را آماده میکند.
سوم: از طریق یک تاریخچه مراقبت مسئولانه و حمایت برای استقلال کودک یک حس خود ارزشـی را رشـد میدهد.
این ویژگیها احتمالا زیـربنای رفـتارهایی است که احتمالا با الگوهای بعدی مثل خود اطمینانی ارتباط دارد. این تحارب همچنین کودک را به پذیرش و انتظار انواع خاصی از واکنشها از سوی دیگران هدایت میکند. ب)حساسیت نسبت به طرد و روابط رومانتیک: شواهد تجربی نیز ارتباط ایـن رشـد دلبستگی و نزدیکی را نشان میدهد.
آنچه افراد را از روابط قبلی میآورند ممکن است روابط رومانتیک را تحت تاثیر قرار دهد. بر اساس رویکردهای بین فردی کلاسیک (بالبی، اریکسون، هورنای و سالیوان) یک راه کلیدی برای بررسی تاثیر روابط گذشته بر روابط رومـانتیک بـررسی اثر این روابـط روی انتظارات دریافت پذیرش و پرهیز از طرد است. بزرگسالی که انتظارات دفاعی طرد را بعنوان نتیجه طرد از والدین یا همسالان رشد داده، نسبت به طرد همسرش حساس خواهد بود.حساسیت نسبت به طرد یک فرآیند شـناختی-هیجانی اسـت کـه از تجربه طرد ناشی میشود.
این حساسیت در موقعیتهای اجتماعی که احتمال طرد وجود دارد، فعال میشود. بطور خلاصه حساسیت نسبت به طرد ایـن مـوضوع را مطرح میکند که افراد چگونه فکر کردن، احساس کردن و رفتار کردن در رابطه رومانتیک و تصمیمگیری بـرای تـداوم رابـطه رومانتیک یا پایان آنرا بر اساس تجارب اولیه انتخاب میکنند. دو نوع ارتباط بین ظهور روابط رومانتیک و تـغییرات مربوط به قدرت در روابط خانوادگی در خلال دوره انتقال بزرگسالی اولیه وجود دارد.
اول: رشد علاقه رومـانتیک به وظایف جدایی و تـفرد مـربوط میشود. ظهور فعالیت رومانتیک در نوجوانی میتواند بعنوان بخشی از فرآیند کلی رشد استقلال هیجانی دریافت خانواده در نظر گرفته شود.
دوم: درگیر شدن نوجوان در روابط رومانتیک همراه با تغییراتی در موقعیتهای بین فردی یا خانواده و وسیله جدا شـدن نوجوان از خانواده در ابعاد مختلف اقتصادی و اجتماعی است. یکی از مسائل مهم در روابط بین فردی حفظ استقلال و فردیت در عین نزدیکی،قرابت و دلبستگی است.که تجارب اولیه دوران کودکی و نوجوانی در رشد این توانایی میتواند نقش اساسی داشته باشد(فالون ، 1991؛ اسکوپر ،1979، به نقل از اعتمادی، 1387).