براساس نظریه‌های‌ شناختی‌ بک‌ (1976) و آلیس‌ (1962) در مورد رفتار سازش نایافته، 5 طبقه از پدیـده‌های شـناختی، نقش مهمی‌ در‌ پدیدآیی و تداوم نابهنجاری زناشویی دارند.

برای دسترسی به فایل ورد WORD این مقاله ، بعد از پرداخت حق اشتراک فایل شماره 17 را دانلود کنید.

دیدگاههای نظری مشکلات زناشویی:

دیدگاه شناختی:

براساس نظریه‌های‌ شناختی‌ بک‌ (1976) و آلیس‌ (1962) در مورد رفتار سازش نایافته، 5 طبقه از پدیـده‌های شـناختی، نقش مهمی‌ در‌ پدیدآیی و تداوم نابهنجاری زناشویی دارند. در‌ همین راستا، برای دستیابی به‌ یک‌ روی‌آورد نـظامدار پنـج نوع مؤلفه‌ شناختی‌ را در زوجها، بررسی کرده‌اند(بوکام‌ ، اپستین ، سییرز و شر ، 1989)، این دسته‌بندی مبتنی بر مرور ادبیات پژوهش تجربی، الینی و نـظری‌ شـناختی اجـتماعی است(نقل از فیسک ‌ و تایلور ،‌ 1991).

این پنج‌ مؤلفه‌ عبارتند از: توجه انتخابی‌: تمرکز‌ بر‌ برخی از جـنبه‌های ارتـباطی و رفتار همسر.

اسنادها: تفسیر و سبک اسنادی معین برای وقایع‌ زناشویی‌ و رفتار همسر.

انتظارها: پیش‌بینی دربارهء آینده و حیطه‌های خاص رابطه زناشویی.

مفروضه‌ها: باورهایی در مـورد واقـعیت و کارکرد رابطه(برای مثال زوجها چگونه رفتار می‌کنند؟

معیارهای ذهنی: باورهایی در مورد‌ اینکه روابط فـرد و هـمسرش چگونه باید باشد.

نیسبت‌ و راس‌ (1980)و سیلر (1984)مؤلفه‌های شناختی را «سـاختهای شـناختی‌ » و ساختهای دانـش‌ » یا«روان‌بنه‌ها »نامیده‌اند که تجسمهای درونی‌سازی‌ شدهء اصول و قـواعد زنـدگی در افرادند. از طریق این اصول و قواعد‌ است که افراد می‌توانند اشخاص و رویدادها را طبقه‌بندی کـرده، مشکلات را حـل نموده، میزان جایز و مناسب بـودن هـر واقعه را ارزیـابی کـنند (نـقل از بوکام، اپستین، سی‌یرز و شر،1989).

پژوهشگران متعددی شواهدی را در تـأیید پنج مؤلفه شناختی که توسط بوکام(1998)شناسایی شده‌اند و بر سطح رضایتمندی همسران از روابـطشان و بـر میزان‌ ارتباط‌ و گفتگوی زوجها با یـکدیگر، چه‌ به‌ شکل مثبت و چـه مـنفی، تأثیر می‌گذارند، فراهم کرده‌اند(نقل از اپستین ، چن و بـی در-کـامچو ،2005). طبق نظریه منطقی-هیجانی الیس، آشفتگی یک زوج بطور مستقیم به اعمال طـرف دیـگر یا شکستهای سخت زندگی مـربوط نـمی‌شود بـلکه بیشتر به دلیـل بـاور و عقیده‌ای‌ است که ایـن زوج در مـورد چنین اعمال و شکست‌هایی دارد. الیس مدعی است، تفکر غیر منطقی که ویژگی آن عبارتست از اغراق زیـاد، انـعطاف ناپذیری بی‌جا، غیر عقلانی و بویژه‌ مـطلق گـرایی در بسیاری مـوارد تـواما بـه نوروز فردی و اختلال ارتـباطی می‌انجامد. بنابراین، باورهای غیر منطقی به اختلال‌های فردی منجر می‌شود و باعث‌ نارضایتمندی‌های‌ بی‌اساس در حیطه زناشویی مـی‌گردد(الیس،‌ سـیجل،‌ ییچر، دای بایتا و دای‌گیزپ، ترجمه صلاحی فـدردی و امـین یـزدی، 1375).

آرون بـک، سـردمدار شناخت درمانی، مـعتقد اسـت که مهمترین علت مشکلات‌ زناشویی‌ و روابط انسانی، سوءتفاهم‌ و خطاهای شناختی و افکار اتوماتیک است. به اعتقاد او تفاوت در نـحوه نـگرش افـراد باعث بروز اختلافات و پیامدهای ناشی از آن می‌شود. همچنین او مـعتقد اسـت کـه یـکی از مـهمترین عـلل‌ اختلافات‌ زناشویی، انتظارات متفاوت زن و شوهر از نقش یکدیگر در خانواده است. اغلب زوج‌ها درباره دخل و خرج خانواده، نگهداری فرزندان، فعالیت‌های اجتماعی، گذراندن اوقات فراغت و تقسیم کار در خانواده‌ باورهای‌ متفاوتی دارنـد‌ (بک؛ ترجمه قراچه‌داغی، 1392).

2-1-6-1. نظریه روان پویایی و ارتباط شئ

دیدگاه کلاسیک‌ روانپویشی‌ که‌ منبعث از الگوی روانکاوی فروید است، مـشکلات زنـاشویی را پیامدهای مشکلات درون روانی همسران‌ می‌داند(باکر؛‌ ترجمه دهقانی و دهقانی، 1388).

یکی از دیدگاههای معاصر روانپویشی، نظریه روابط فردی است. برطبق ایـن‌ دیـدگاه‌ اشـخاصی‌ که در ازدواج به یکدیگر می‌پیوندند، هرکدام میراث روانی یکتا و جداگانه‌ای را وارد آن‌ رابطه‌ مـی‌کنند. هر کـدام دارای تـاریخچه‌ای شخصی، یک شخصیت بی‌همتا و مجموعه ای از‌ افراد‌ درونی‌ کرده و مخفی هستند که آنها را در تمامی تـبادلاتی کـه مـتعاقبا با یکدیگر خواهند‌ داشت‌ دخالت‌ می‌دهند. روابط زناشویی مسئله‌دار و ناآرام تحت تأثیر درون فکنی‌های آسیب‌زا یـعنی اثـرات‌ یا‌ خاطرات مربوط به والدین یا سایر اشخاص قرار دارد. این درون‌فکنده‌ها حاصل روابـطی هـستند کـه هر همسر‌ در‌ گذشته با اعضای نسل قبلی داشته و اینک در درون او لانه‌ کرده‌ است (گلدنبرگ و گلدنبرگ 2000؛ برواتی و نقش بندی، 1392).

یکی از‌ نظریه‌ پردازان‌ این رویکرد، جیمز فرامو، معتقد‌ است‌ که معمولا مشکلات خـانوادگی ریـشه در نـظام خانوادگی گسترده دارد. ماهیت و کیفیت رابطه‌ زناشویی‌ به خانواده پدری زن و شوهر‌ و خصوصا‌ به‌ اینکه‌ تا چه حـد تـعارضات خانواده‌های آنها‌ حل‌ شده باشد بستگی دارد(باکر؛‌ ترجمه دهقانی و دهقانی، 1388).

2-1-6-2. نظریه‌های رفتاری

بر طبق مدل تـبادل رفـتار،‌ اخـتلاف‌های‌ زناشویی تا حد زیادی پی‌آیند میزان‌ تقویت و یا تنبیه‌ اعمال‌ شده ا زطرف زوجین نسبت‌ بـه‌ هـم و هـر رابطه تقویت و تنبیهی که هر زوج از خود نشان‌ می‌دهد‌ در نظر گرفته می‌شود(باکر؛‌ ترجمه دهقانی و دهقانی، 1388).

در‌ درمان زناشویی رفتاری که بر‌ اساس‌ ترکیبی از نظریه یادگیری اجتماعی و نظریه مبادله اجتماعی است، فرض می‌شود کـه افـراد‌ با‌ یک سری نیازها یا انتظارات برای‌ تقویت‌ کننده‌ها(فواید)وارد ازدواج‌ می‌ شـوند‌ کـه این انتظارات در‌ سنین کودکی در آنها شکل گـرفته اسـت. هنگام انـتخاب همسر فرد سعی دارد رابطه‌ای ایجاد کند‌ کـه‌ حـداکثر فایده و حداقل هزینه را‌ در‌ برداشته‌ باشد. هنگامی‌ که‌ فواید رابطه انتظارات‌ را‌ برآورده نکنند یا نـسبت هـزینه به سود بالا باشد اخـتلاف رخ مـی‌دهد. در مراحل اولیـه رابـطه،‌ تـضادها‌ معمولا‌ با پذیرش یا اجتناب پوشـانده مـی‌شوند ولی‌ اگر‌ زوجین‌ مهارت‌های‌ ارتباطی‌ خوب‌ یا مهارت‌های حل اختلاف نداشته بـاشند، اخـتلافات بالا رفته و بصورت پیچیده درمی‌آیند. با زیـاد شدن تعداد دفعات اخـتلافات، سـازگاری زناشویی مختل شده و رضایت کـمتری از رابـطه‌ خواهند داشت(داگلاس و داگلاس، 1995؛ به نقل از احمدی، رحمت الهی، فاتحی زاده، 1385).

2-1-6-3. نظریه‌های سیستمی

در نظریه ساختی، مینوچین معتقد است، خانواده وقتی معیوب می‌شود‌ که قواعدش اجرا نشود. وقتی مرزها خیلی سفت و سخت یا نفوذپذیر‌ می‌شوند،‌ عملکرد‌ خانواده به عنوان یک نظام مـختل مـی‌شود. اگر سلسله مراتب خانواده رعایت نشود. یعنی والدین تصمیم گیران اصلی ‌‌نباشند‌ و کودکان بزرگتر بیش از کودکان کوچکتر مسئولیت نداشته باشند، آشفتگی و مشکل‌ پیش‌ می‌آید.گاهی‌ صف‌بندی‌های درون خانواده مخرب و به مثلث‌سازی مـنجر مـی شوند. در یک خانواده آشفته قدرت‌ روشن و صریح نیست(شارف؛ ترجمه فیروز بخت، 1390).

در نظریه تجربه‌نگر، ویتاکر، معتقد است که اختلال‌ خانواده‌ هم از جنبه ساختاری و هـم از بـعد فرآیندی مورد توجه قرار مـی‌گیرد. ازلحاظ سـاختاری امکان دارد که مرزهای خانوادگی درهم ریخته یا نفوذ ناپذیر باعث عملکرد ناکارساز خرده نظام‌ها، تبانی‌های‌ مخرب انعطاف ناپذیری نقشها و جدایی نسل‌ها از هم گردند. مشکلات مـربوط بـه فرآیند می توانند مـوجب فـروپاشی امکام مذاکره و توافق اعضا برای حل تعارض شوند و شاید باعث گردند تا‌ صمیمت،‌ دلبستگی یا اعتماد از میان برود. در مجموع ویتاکر چنین فرض می‌کند که نشانه‌های اختلال هنگامی ظهور می‌کنند کـه فـرآیندها و ساخت‌های مختل به مدت طولانی تداوم می‌یابند و مانع توان‌ خانواده‌ برای اجرای تکالیف زندگی می‌شوند (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2000؛ برواتی و نقش بندی، 1392).

2-1-6-4. نظریه‌های بین نسلی

در نظریه بین نسلی، بوون، تصور می‌کرد در بسیاری از خانواده‌های مشکل‌دار غالبا اعـضای خـانواده فاقد‌ هـویت‌ مستقل و مجزا هستند و بسیاری از مشکلات خانوادگی بخاطر این روی می‌دهد که اعضای خانواده خود را از لحاظ روان شناختی از خانوده پدری مـجزا نساخته‌اند(باکر؛‌ ترجمه دهقانی و دهقانی، 1388).

هرچه‌ درجه‌ عدم تفکیک یعنی فقدان مفهوم‌ خـویشتن‌ یـا‌ بـرعکس، وجود یک هویت شخصی ضعیف یا نااستوار بیشتر باشد امتزاج عاطفی بیشتری میان خویشتن بادیگران وجود خـواهد ‌داشـت.افرادی که‌ بیشترین‌ امتزاج‌ را بین افکار و احساساتشان دارند چون قادر به تفکیک افکار از احـساسات نـیستند در تـفکیک خویش از سایرین نیز‌ مشکل‌ دارند‌ و بسادگی در عواطف حاکم یا جاری خانواده حل می‌شوند‌ و ضعیف‌ترین کـارکرد را دارند. هرچه امتزاج خانواده هسته‌ای بیشتر باشد احتمال اضطراب و بی‌ثباتی بیشتر خواهد بـود‌ و تمایل‌ خانواده برای یـافتن راه حـل از طریق جنگ و نزاع، فاصله‌ گیری،‌ کارکرد مختل یا ضعیف شده یکی از همسران یا احساس نگرانی کل خانواده راجع به‌ یکی‌ از‌ فرزندان بیشتر خواهد شد.

سه الگوی بیمارگون محتمل در خانوده هسته‌ای کـه محصول‌ امتزاج‌ شدید‌ بین زوجین است عبارتند از: بیماری جسمی یا عاطفی در یکی از همسران، تعارض زناشویی‌ آشکار،‌ مزمن‌ و حل نشده‌ای که در طی آن دوره‌هایی ازفاصله گیری مفرط و صمیمیت عاطفی‌ مفرط‌ رخ می دهد، آشـفتگی روانـی در یکی از فرزندان و فرافکنی مشکل به‌ آنها. هرچه‌ سطح‌ امتزاج زوجین بیشتر باشد، احتمال وقوع این الگو بیشتر خواهد بود (گلدنبرگ و گلدنبرگ 2000؛ برواتی و نقش بندی، 1392).

2-1-6-5. نظریه دلبستگی

طبق نظریه دلبستگی، افراد هنگام برقراری رابطه نزدیک و صمیمانه یـکی‌ از‌ ایـن‌ سه سبک دلبستگی را می‌پذیرند: ایمن، اجتنابی، و مضطرب دو سوگرا. سبک‌ دلبستگی ایمن با میل به قدردانی، توجه و فدا کردن خود بخاطر‌ افراد‌ نزدیک‌ و مهم ارتباط دارد. سبک دلبستگی اجتنابی با فقدان دلبـستگی و عـلاقه نسبت به افراد مهم‌ و نزدیک‌ همراه است. افراد با دلبستگی مضطرب دو سواگرا در روابط صمیمانه خود احساس‌ نا‌ امنی و حسادت می‌کنند(کلینکه، ترجمه محمدخانی، 1392).

بر اساس این نظریه، تنش در روابط با عـدم امـنیت‌ دلبـستگی‌ ارتباط دارد هنگامی که امنیت دلبـستگی مـورد تـهدید قرار می‌گیرد، عصبانیت اولین‌ پاسخ‌ است. این عصبانیت اعتراضی در مقابل از‌ دست‌ دادن‌ دلبستگی ایمن است. اگر چنین اعتراضی منجر به‌ پاسخدهی‌ نـشود مـمکن اسـت با ناامیدی و فشار توأم شود و بصورت یک اسـتراتژی‌ مـزمن‌ برای کسب و حفظ الگو‌ دلبستگی‌ درآید. قدم بعدی،‌ کندوکاو‌ و جستجو است که بعدا منجر به‌ افسردگی‌ و ناامیدی می‌شود. اگر همه ایـن اقـدامات شـکست بخورد، رابطه دچار مشکل می‌ شود،‌ غم‌انگیز شده و جدایی رخ مـی‌دهد. پاسخ‌های‌ خشن در روابط با‌ وحشت‌ از دلبستگی مرتبطاند که در‌ آن‌ زوج‌ها عدم امنیت خود را با اعمال کنترل و بدرفتاری نسبت بـه هـمسر‌ خود تـنظیم می‌کند.

رخدادهای‌ تروماتیک‌ یا آسیب‌زایی که‌ به‌ پیوند بین زوجین صدمه مـی زنـند و اگر برطرف نشوند باعث نگهداری چرخه‌های منفی‌ و ناامنی در دلبستگی می‌شوند، از جمله‌ آسیب‌های‌ دلبستگی‌اند. این رخدادها‌ هنگامی‌ اتـفاق‌ مـی‌افتند کـه یک زوج‌ نمی‌تواند در لحظه نیاز فوری به دیگری پاسخ دهد. رخدادهای منفی مـربوط بـه دلبـستگی، مخصوصا ترک‌ کردن‌ها‌ و خیانت‌ها، اغلب باعث وارد آمدن‌ آسیب‌ همیشگی‌ به‌ روابط‌ نزدیک می‌شوند (جـانسون‌ و دنـتون، 2002؛ به نقل از احمدی و همکاران، 1385).

2-2-2. مدل‌های ارزیـابی آسیب‌شناسی زندگی زناشویی

در مورد ارزیابی و بررسی آسیب‌های زندگی زناشویی، مدل‌های مختلفی وجود‌ دارد‌ که‌ عبادتند از:

2-2-9-1. مدل مـک مـستر

الگوی مک مستر در مورد ارزیابی عملکرد خانواده، بر رویکرد سیستمی استوار است که در آن ساختار، چگونگی سازمان دهی و الگوهای تبادلی خانواده مورد بررسی قرار می گیرد. اصول بنیادین این الگو عبارتست از: ارتباط بین بخش ها و اجزای خانواده با یکدیگر، قابل درک نبودن یک جز جدای از سایر اجزای خانواده، نقش مهم ساختار و الگوهای تعاملی خانواده در تعیین و شکل دهی رفتار اعضای خانواده و این که کارکرد خانواده چیزی است بیش از از کارکرد مجموع اجزای آن. الگوی مک مستر، عملکرد خانواده را در سه دسته وظایف بنیادی (شامل موارد فطری و ذاتی چون تدارک غذا و سرپناه، مهرورزی، عاطفه و ...)، وظایف رشدی (شامل مسائل مربوط به رشد فردی چون نوزادی، کودکی و ... و مسائل مربوط به مراحل خانواده چون ازدواج اول، اولین بارداری، تولد اولین فرزند) و رویدادهای مخاطره آمیز (شامل بحران های مربوط به بیماری، تصادف ، بیکاری و ...) دسته بندی می نماید(اپشتاین ، بیشاپ و لوین ، 1978). طبق الگوی مک مستر، ابعاد مهم عملکرد خانواده، عبارتند از (اپشتاین و همکاران، 2003؛ به نقل از یوسفی، 1391):

حل مسئله‌ : مشکل‌ خانوادگي‌ بستگي به عنوان يک امر مهم تـوانايي عـملکردي و تـماميت خانواده را تهديد مي‌کند که در‌ آن‌ صورت‌ خانواده در حل مشکل ناتوان مي‌شوند. خـانواده گـاهي مـشکلاتشان مداوم است که‌ در‌ اين صورت آن‌ها احساس تهديد نمي‌کنند، در اين موارد ميزان مشکلات به حدي اسـت کـه خـانواده‌ براي‌ حل مشکلات اقدام نمي‌کنند. مشکلات خانوادگي مي‌تواند به دو دسته تقسيم شود‌: ابزاري‌ و عـاطفي. مـشکلات ابزاري جدي و مانيکي هستند، مثل‌ مشکلات‌ پول‌، غذا، پوشاک، خانه و حمل و نقل مي‌باشد. مـشکلات‌ عـاطفي‌ مـثل نگراني، عصبانيت يا افسردگي مي‌باشد. خانواده‌ها با مشکلات ابزاري نسبتاً بهتر از‌ مشکلات‌ عاطفي برخورد مـي‌کنند و مـشکلات عاطفي‌ اساساً‌ ماهيت و ريشه‌ در‌ مشکلات‌ ابزاري دارند. به هر صورت خانواده‌ها‌ با‌ مـشکلات عـاطفي مـمکن است با مشکلات ابزاري مواجه شوند.

ارتباطات : ارتباط به‌ عنوان‌ تغيير و تبادل اطلاعات ميان اعـضاء خـانواده‌ تعريف شده است. در‌ مورد‌ ارتباط دو حيطه عمده وجود‌ دارد‌ که شامل: ارتباط عـاطفي و غـير کـلامي مي‌باشد. ارتباط عاطفي به طور ويژه شامل‌ رفتار‌ کلامي مي‌باشد، ما خود را‌ در‌ ارتباط‌ کلامي تقريباً در‌ مـواردي‌ کـه ابـهام وجود دارد‌، محدود‌ مي‌کنيم. در هر دو حيطه ما کيفيت و دوام هر دو ارتباط را‌ ارزيابي‌ مي‌کنيم. ارتـباط‌ يک پيوستار‌ از وضوح و روشني تا‌ ابهام و تاريکي را در بر مي‌گيرد. معمولاً پيام از حالت روشن به حالت غير روشن‌، نـقاب‌دار‌، گـنگ و نامفهوم حرکت مي‌کند، يک پيام‌ روشن‌ داراي‌ وضوح‌، انسجام‌ است و همسان با‌ اطلاعات‌ مـخاطب اسـت. طبق این مدل چهار سبک ارتباط روشـن و مـستقيم، روشـن و غير مستقيم، مبهم و مستقيم و مبهم‌ و غير‌ مـستقيم‌ وجـود دارد. نقش‌ها : نقش‌هاي خانوادگي شامل الگوهاي‌ تکراري‌ رفتار‌ و عملکرد‌ اعضاء‌ يا‌ کل خانواده مي‌باشد. ارزيابـي خـانواده از لحاظ ابعاد نقشي شامل ارزيابـي چـگونگي عملکرد اعـضاءخانوادگي مـي‌باشد کـه تکميل‌کننده يکديگر هستند.

اين نقش‌ها شامل پنـج گـروه الف: بخش منابع‌: مثل پول، غذا، لباس و سرپناه،

ب: پرورش و حمايت مثل راحتي، گرمي، اعتماد و حـمايت،

ج: رشـد شخصي: مثل رشد فيزيکي، عاطفي، آمـوزشي، رشد اجتماعي کودکان، حـرفه، شـغل، روان‌شناسي و رشد اجتماعي،

د: نگهداري و مـديريت سـيستم‌ خانوادگي‌: مثل عملکردهاي تصميم‌گيري، مرزها و عضويت، عملکردهاي کنترل رفتار، امور مالي،

ن: خشنودي جـنسي بـزرگسالان: مثل رضايت زناشويي در واکنشهاي زوجـين مـي‌باشد.

واکـنشهاي عاطفي : واکنشهاي عـاطفي عـبارت است از: توانايي پاسخ‌ بـه‌ مـجموعه‌اي يا دامنه‌اي از محرک‌ها با کيفيت و فراواني مناسب مي‌باشد، دو دسته از عواطف قابل شناسايي هستند: یکی هـيجانات آرام: مـثل عواطف، گرمي‌، تمايل‌، عشق، شادي، لذت، دلداري. دیـگری‌ هـيجانات‌ ناخوشايند (فـوري): عـصبانيت، تـرس، اضطراب، نگراني، نااميدي و افـسردگي.

براي ارزيابي واکنشهاي عاطفي خانواده، ضروريست ظرفيت فردي هر يك از اعضاء خانواده در زمينه‌ي تجربه‌شان‌ در‌ چارچوب اين عـواطف ارزيابـي‌ شود‌ و عواطفي که آن‌ها در موقعيت‌هاي مـختلف تـجربه نـموده‌اند، ارزيابـي شـود.

آميزش (درگيري) عـاطفی : آمـيزش عاطفي را به عنوان مجموعه‌اي از فعاليت‌هاي اعضاء خانواده تعريف مي‌کنند که آن را در علائق‌، ارزش‌ها‌ و ديگر فعاليت‌ها و اقدامات نـشان مـي‌دهند، مـا می‌بینیم که افراد چگونه و به چه طـريقي، عـلائق و خـواسته‌هايشان را بـا ديگـران در مـيان مي‌گذارند، آميزش عاطفي داراي دامنه‌اي‌ از‌ عدم وجود‌ آميزش عاطفي(هيچ علاقه يا مراوده‌اي نشان داده نمي‌شود يا تجربه نمي‌شود) تا بي‌نهايت آميزش عاطفي مي‌باشد‌ که سلامتي در وسط اين طيف قرار دارد.

کنترل رفـتار : کنترل‌ رفتار‌ را‌ مي‌توان به عنوان روشي از معيارهاي خانواده تلقي كرد كه براي مهار رفتار اعضايش به كار مي‌رود‌. ‌‌مثل‌ خطر فيزيکي، نيازهاي بيولوژيکي و انگيزشي مثل خوردن، خوابيدن، غريزه، امور جنسي و پرخاشگري، رفتار‌ اجـتماعي‌ کـه‌ رفتار درون و بيرون خانواده را شامل مي‌شود. چهار سبک براي کنترل رفتار وجود دارد: کنترل‌ سخت‌گيرانه، کنترل منعطف، کنترل با عدم مداخله و کنترل بي‌نظم و هرج و مرج. تمام خانواده های دارای عملکرد ضعیف ، در زمینه ی موضوعات عاطفی مشکل داشته و اغلب از طی فرایند حل مساله عاجزند، در این خانواده ها، ارتباطات نادیده گرفته شده و یا فاقد صلاحیت است، تخصیص و پاسخدهی نقش، مشخص و واضح نیست، گستره ی واکنش های هیجانی، محدود بوده، کمیت و کیفیت این واکنش ها، متناسب با بافت و محیط، غیر عادی است، در عین حال، اعضای خانواده به یکدیگر علاقه ای نداشته و در مورد یکدیگر، اقدام به سرمایه گذاری عاطفی نمی کنند، آنچه مینوچین از آن تحت عنوان خانواده های گسسته نام می برد ( زهرا کار و جعفری، 1389).

2-2-9-2. مدل فرآیند کارکرد خانواده این مدل نیز‌ کارکرد خانواده را در طول شـش بـعد بررسی می‌کند که همه آنها جز یکی، شبیه طبقات مدل فوق است.این ابـعاد عـبارتند از:

1-انـجام وظیفه 2 -ایفای نقش 3-ارتباط (ابزار عاطفی)4-دخالت عاطفی 5-کنترل‌ 6-ارزش‌ها‌ و هنجارها. بر اساس این رو مدل، چند مشکل شـایع خـانودگی مطرح می‌شود که عبارتند از: مشکلات انجام وظیفه، مشکلات ارتباط، مشکلات نقش، مـشکلات کـنترل رفـتار، مشکلات ساختاری شامل مشکلات مرزبندی و کنش ضعیف‌ نظام‌های‌ فرعی و مشکلات نظام‌های خارجی‌ (باکر؛‌ ترجمه دهقانی و دهقانی، 1388).

2-2-9-3. مدل بـرادبوری

مدلی از عـملکرد زنـاشویی ارائه شده است که بصورت یک پژوهش طولی در مورد ازدواج است.

در این پژوهش 200‌ مـتغیر‌ مـختلف تعیین کننده کیفیت‌ ازدواج‌ و ثبات زناشویی و حدود 900 نتیجه بررسی شده‌اند که همگی را می‌توان به 3 دسته کـه در بـردارنده چهار زمینه بنیادی ازدواج هستند تقسیم نمود.

1. یک دسته از متغیرها در‌ بردارنده‌ فرایندهای تطابقی، یا روشـهایی کـه افراد و زوج ها با اختلاف عقاید و مشکلات فـردی یـا زنـاشویی کنار می‌آیند. در پژوهش‌های این زمینه بر رفـتارهای قـابل مشاهده‌ای تأکید شده‌ است‌ که همسران‌ هنگام حل مشکلات زناشویی نسبت بهم دارنـد و نـیز شناخت‌هایی که پس از این رفتارها ایـجاد مـی‌شوند. اکثر‌ این پژوهـش‌ها تـوسط مـدل رفتاری یا مدل یادگیری اجتماعی هـدایت مـی‌شوند. یعنی‌ اینکه‌ زوج‌ها‌ چگونه باهم رفتار می‌کنند و چگونه به یکدیگر پاسخ می‌دهند و واکـنش‌های آنـها به این پاسخ‌ها، همگی ‌‌بر‌ کـیفیت و ثبات ازدواج اثر می‌گذارند.

2. مجموعه دوم متغیرها مـربوط بـه رخدادهای تنش زایا‌ گذرهای‌ تـحولی، شـرایط، حوادث و موقعیت‌های مزمن یا حاد می‌شود که زوج‌ها با آنها روبرو‌ می‌شوند. مطالعات مـربوط بـه این متغیرها بر این مـوضوع تـأکید مـی‌کند که چطور حـوادث‌ و شـرایط محیطی که‌ زوج‌ هـا بـا آن روبرو می‌شوند بر کیفیت و ثبات ازدواج تأثیر می‌گذارد. ریشه بررسی این دسته از متغیرها در نظریه بحران اسـت کـه چگونگی اثر بحران‌ها بر ثبات زنـاشویی می‌پردازد.

3. دسته سـوم عبارتند‌ از آسـیب‌پذیری‌های پایـدار یـا عوامل جمعیتی، تاریخی، شـخصیتی یا تجربی پایدار که افراد با خود وارد ازدواج می‌کنند تحقیقات در این زمینه مشخص کرده است کـه کـیفیت و ثبات ازدواج‌ ممکن‌ است تحت تـأثیر طـیفی از مـتغیرهایی قـرار گـیرد که در طول ازدواج زیـاد تـغییر نمی‌کند. بعنوان نمونه، یک ویژگی پایداری که ازدواج را تحت تأثیر قرار می‌دهد شامل سبک صمیمیت همسران در روابط بـزرگسالی اسـت. با ایـن فرض که تجربیات اولیه افراد در روابط نـزدیک، مـاهیت و چـگونگی‌ روابـط‌ بـعدی آنـها در بزرگسالی را تشکیل می‌دهد.

متغیرهای دیگر در این مورد عبارتند از: تجربات آموزشی، موفقیت‌ها، تعاملات با همکلاسیها، سابقه زناشویی، نمو جنسی، سابقه پزشکی، تجربیات خانواده اصلی یعنی جدایی‌ و طلاق‌ والدین، تـعارض خانواده، روابط همشیرها‌ تنگناهای‌ مالی‌ و نیز نوروتیک بودن که به معنای گزارش کردن تنش، ناراحتی و نارضایتی در طول زمان صرف نظر از شرایط، حتی‌ بدون‌ وجود‌ یک منبع آشکار تنش‌زا است. بر اساس ایـن مـدل‌ می‌توان‌ گفت فرآیندهای تطابقی احتمالا بیشترین تأثیر مستقیم را بر کیفیت زناشویی دارند، به نوبه خود باعث ثبات یا عدم‌ ثبات‌ ازدواج‌ می‌شوند. این فرایندها، بعنوان متغیری که در کیفیت زنـاشویی نـقش‌ اصلی دارد، ممکن است عملکرد رخدادهای تنش‌زایی باشد که زوجین با آن روبرو می‌شوند.

در واقع با فرض مساوی‌ بودن‌ همه‌ شرایط، کیفیت تطابق برای تـنش‌های شـدید ضعیف‌تر عمل می‌کند و اثر‌ کـمتری‌ دارد و حـوادث تنش‌را احتمالا تشدید می‌شوند، آنچه در اینجا چالش برانگیز است، چگونگی سازگاری زوجین‌ است،‌ چون‌ توانایی افراد با پیشینه‌ها و شخصیت‌های مختلف برای کنار آمدن بـا اخـتلاف‌ عقاید‌ و مشکلات زناشویی یـا انـتقالی با هم متفاوت است. بطور کلی ازدواج به سطح بالایی‌ از‌ تطابق‌ یا مدارا نیاز دارد. زوجین باید علیرغم هر گونه انتظاراتی که از گذشته با خود‌ حمل‌ کرده اند با تفاوت‌های فردی یـکدیگر خـوگرفته و محدودیت‌های یکدیگر رابپذیرند. افرادی که در‌ خانواده‌ اصلی‌شان‌ مورد آسیب یا بد رفتاری قرار گرفته‌اند، در زندگی زناشویی خود به الگوهای مخرب‌ رفتاری‌ روی می‌آورند. چناچه میزان تطابق زوجین به حد کافی نباشد، هیچ یـک از زوجـین‌ در‌ بیان‌ احـساسات خود احساس امنیت نکرده و اعتمادی در بین نخواهد ماند(فورمن، 2002؛ به نقل از احمدی و همکاران، 1385)

2-2-9-4. طرح سه محوری تسنگ‌ و مک درموت

طرح سه محوری تسنگ ومک درمـوت، یک طبقه‌بندی‌ سه‌ محوری‌ از خانواده‌های مشکل‌دار ارائه داده است. محور این طرح تعیین سـه طـبقه از مـشکلات بود: مشکلات رشدی‌ خانواده،‌ مشکلات‌ نظام خانواده، مشکلات گروه خانواده. مشکلات رشدی خانواده مسائلی از قبیل اشکال در تحقق رابطه زناشویی رضـایت‌آمیز، ‌ ‌اشـکال در فرزندآوری و فرزندپروری، مشکلات تفرد و جدایی‌ و اشکال در گردهمایی خانواده و نیز مشکلات مربوط به خـانواده گـسیخته، خـانواده‌ والد،‌ خانواده باز ساخته و بی‌ثبات مزمن را‌ در‌ بر‌ می‌گیرد. مشکلات نظام خانواده، اشکلاتی در مورد نظام‌های‌ فرعی‌ زن و شوهری، والد-کـودک و فرزندان را شامل می‌شود. مشکلات گروه خانواده‌ اختلالات کنشی-ساختاری و مشکلات‌ سازگاری اجتماعی را در برمی‌گیرد(باکر؛‌ ترجمه دهقانی و دهقانی، 1388).

2-2-9-5. مدل السون

در مـدل‌ چند مختصاتی السون و هـمکارانش،‌ ابـعاد همبستگی و انطباق‌پذیری مشخص شده‌اند. بعد انطباق‌پذیری از پایین به بالا در‌ مقوله‌هایی‌ بصورت الف)خشک، ب)با ساختار، ج)انعطاف‌پذیر، د)هرج‌ و مرج گونه مشخص‌ می‌شوند. مقوله‌های‌ با ساختار و انعطاف‌پذیر دو‌ سطح‌ ملایم عملکرد هستند. بعد همبستگی در چهار سطح الف)گسسته، ب)جدا شده، ج) متصل‌د)بهم تنیده‌ مشخص‌ می‌شوند. فرض بر آن است که‌ سطوح‌ بالای‌ بهم تنیدگی یا‌ سطوح‌ پایین همبستگی در شکل‌ گسستگی‌ ممکن است برای خانواده‌هایی که آشکارا در هر دو بعد، همبستگی و انطباق‌پذیری خیلی‌ بـالا‌ یـا خیلی پایین دارند ناکارساز به‌ نظر‌ می‌رسند(مینارد و السون،‌ 1987؛ به‌ نقل از گلادینگ، ترجمه‌ بهاری و همکاران، 1390).

2-2-9-6. مدل بیورز

مدل بیورز دارای دو محور است: یکی مربوط به کیفیت‌ سبک‌ تعامل خانواده که تحت عنوان گرایشی‌ به‌ مـرکز‌، آمـیخته و گریز‌ از‌ مرکز طبقه‌بندی می‌شود و دیگری پیوستار گرمسیری(انعطاف و انطباق) نامیده می‌شود که ساختار، اطلاعات موجود و انعطاف‌پذیری‌ انطباقی‌ نظام خانواده را در بر می‌گیرد و مربوط‌ به‌ میزان‌ کارآیی‌ خانواده‌ است. و بر همین اساس خـانواده‌ها بـه پنج دسته تقسیم می‌شوند: خانواده‌های با عملکرد شدیدا مختل، خانواده های مرزی، خانواده‌های متوسط، خانواده‌های باکفایت یا مناسب و خانواده‌های باعملکرد بهینه(باکر؛‌ ترجمه دهقانی و دهقانی، 1388).

از طرف دیگر کرانه‌ها در سبک نامرکزگرا یا مرکزگرا تـعامل خـانوده بـعنوان سبک زندگی احتمال دارد‌ که‌ مـوجب عـملکرد خـانوادگی ضعیف شوند. خانواده‌های دارای سبک مرکزگرا اعضایی دارند که رضایت از رابطه‌شان را بصورت آمدن به درون خانواده می‌بیند. آنها تمایل دارند بچه‌هایی را پرورش دهند که‌ خـانواده‌ از آنـها سـفت و سخت مراقبت می‌کند بطوری که مستعد رفتار ضـد اجـتماعی، غیر مسئولانه و خودمحورانه هستند و انواع خاص نشانه‌های مرضی‌ را‌ در نوجوانی نشان می دهند. مشخصه‌ خانواده‌های‌ دارای سبک گریز از مرکز، تمایل به بـیرون رانـدن اعـضا و دیدن رضایت از رابطه‌شان بصورت بیرون آمدن از خانواده می‌باشد. احتمال دارد آنها بـچه‌هایی‌ را‌ تربیت کنند که از‌ نظر‌ اجتماعی منزوی، درهم ریخته یا کناره‌گیر باشند (گلادینگ، ترجمه‌ بهاری و همکاران، 1390).

 


خرید و دانلود فوری این فایل

قیمت : 39000 تومان





فروش ویژه پنج فایل دلخواه

آیا فایل های بیشتری نیاز دارید؟ ... آیا تخفیف می خواهید؟ ...

با پرداخت حق اشتراک به مبلغ 64000 تومان فایل های دلخواه خود را از این سایت دانلود کنید.

با پرداخت 64000 تومان حق اشتراک: تعداد 5 فایل دلخواه خود را از بین همه فایل های سایت انتخاب و دانلود کنید:

 

فایل های سایت عبارتند از:

 فایل مبانی نظری روانشناسی و مدیریت و... با لیست منابع

فایل مقالات پیشینه تحقیق با لیست منابع

فایل word مقالات بیان مسئله با لیست منابع

فایل word پروپوزال های باکیفیت و عالی با لیست منابع (عنوان همه پروپوزال ها)

و فایل های پاورپوینت و ...

فایل های تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

 برای خرید حق اشتراک کلیک کنید...


نکته مهم: با خرید حق اشتراک تا یکسال فرصت دارید با ارسال شماره تراکنش به ایمیل زیر ده فایل را دریافت کنید.

اگر مشکلی در دریافت فایل داشتید ایمیل بزنید:

iranprojhe@gmail.com

یا در ایتا پیام بدین. ارسال مستقیم پیام در ایتا

کد فایل را حتما بفرستید

یا